#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
او رفت که بیتاب کند لشکر را
از شرم عطش آب کند لشکر را؟
او در پی تشنۀ حقیقت میگشت
میرفت که سیراب کند لشکر را
✍ استاد #سیدمهدی_حسینی
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
گرچه به جان حنجرش افتاد خنجری
قتلش ولی ز قتل علی اکبر آب خورد
✍سروده گروه #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
چند بیت از یک #غزل
قصیده بود و غزل، انتخاب شد با هم
دوتا لهوف دو مقتل، کتاب شد با هم
*
ستون قامت بابا و خیمهی لیلا
علی که رفت به میدان خراب شد با هم
*
شکستن پدر و کشتن پسر یکجا
بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم
*
نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر
نصیب دست اسیران طناب شد باهم
*
تمام کرببلا یک طرف، امان از شام
که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم
✍ #محسن_ناصحی
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
بر طفل و باب او، چو جوابی نداد کس!
یک تیر هر دو را به سه پهلو جواب داد!
✍استاد #علی_انسانی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دو بیت از یک #غزل
عموی ساقی من رفته آب بردارد
دعا کنید که دستش ز تن جدا نشود
**
ستون خیمه که افتاد عمهام آمد
به معجرم گرهی کور زد که وا نشود
✍ #محسن_ناصحی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#دودمه
ای اهلِ حرم! رفت علمدار و عَلَم نیست
صاحب حرمم نیست
ای وای که در عَلقمه جُز دستِ قلم نیست
صاحب حرمم نیست
✍ #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#دودمه
چین پیشانی تو محشر کند وقت غضب
وای عباس آمده
لرزه افتاده بهجاِن شیرمردان عرب
وای عباس آمده
✍ #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#دودمه
آمده شیرِ نرِ ام البنین بهر شکار
مثل حیدر با وقار
لافتا الا علی لاسیف الا ذوالفقار
مثل حیدر با وقار
✍ #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ای آن که بُوَد بابِ حوائـج لقبت
شرمنده فرات از عطش و تاب و تبت
سقّا و لب تشنه، لب آب فرات؟
جان همه عالم به فدای ادبت
✍ #عباس_خوش_عمل
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_عباس_ع_شهادت
از اشک غمت صفا گرفته، رفته
بر درد دلش دوا گرفته، رفته
آنقدر یهودی، ارمنی، آمده و...
از روضهی تو شِفا گرفته، رفته
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_شهادت
نور از دل مهتاب بیاور عباس
تا درب حرم تاب بیاور عباس
خشکیده زبانِ چوبیِ گهواره
یک جرعه فقط آب بیاور عباس
✍ #روح_الله_عیوضی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_شهادت
صدایت را شنیدم گریه کردم
بسوی تو دویدم گریه کردم
تمام پیکرت تیر سه پر بود
تنت را تا که دیدم گریه کردم
رکاب انگار بر پای تو پیچید
میان خیمه آوای تو پیچید
رباب و خواهرت را هم زمین زد
عمودی که به موهای تو پیچید
به پای نالهی ادرک اخایت
دلم لرزید از سوز صدایت
نبوس این دستهایم را عزیرم
خجالت میکشم از دستهایت
ببین پایم دگر قوت ندارد
برادرمُرده جز غربت ندارد
به تو سربسته میگویم اباالفضل
حرم بعد از تو امنیت ندارد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@dobeity_robaey