#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
غم به دل راه نده من به غَمَت حساسم
دو پسر آوردم
پایَش اُفتد خودِ من چند نفر عباسم
دو پسر آوردم
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
این دو در روزِ مبادا همهی جانِ منند
دو حسین و حَسنند
این دو امیدِ من و تیغمو طوفان منند
دو حسین و حسنند
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید
آبرو داری کنید
از ابو فاضل مدد گیرید و سالاری کنید
آبرو داری کنید
شاعر: #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
وای اگر امروز جنگیدن به من واجب شود
کربلا خیبر شود
زینب کبری علی بن ابیطالب شود
کربلا خیبر شود
شاعر: #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
یک نفس جام بلایت را خودم سرمیکشم
زینب کبری منم
برهواخواهی تو از خیمه لشگر میکشم
زینب کبری منم
شاعر: #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
دلي لبريز اشک و آه دارد
نگاهي سوی قربانگاه دارد
شده آمادهٔ حج حسينی
که با خود دو ذبيح الله دارد
شاعر: #یوسف_رحیمی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
بودند چه مردانه ولایت-باور
لبریزِ شجاعت و به امر مادر-
رفتند به میدان! چه تماشا دارد
رزم ِ نوه های دختریِ حیدر!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
شیرهایِ حرمِ فاطمه را آوردم
دو جوان آوردم ، دو جوان آوردم
ذوالفقارِ دودَمِ فاطمه را آوردم
دو جوان آوردم ، دو جوان آوردم
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
از روی تیغ علی تیغی دو پیکر ساختم
با دو حیدر آمدم ؛ با دو حیدر آمدم
از پسرهایم برایت دو دلاور ساختم
با دو حیدر آمدم ؛ با دو حیدر آمدم
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#شب_پنجم و #شب_ششم
در شهر غریب، از وطن میگویم
از عشق و مُساوات، سخن میگویم
آموختم از مادرشان این دَم را
در ماه حسین، از حسن میگویم
شاعر: #رضا_قاسمی
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
تو رفتی...بعد تو تنهاترینه
غمت با سینه مولا عجینه
تنت رو داره با قد کمونش
یه جایی میبره زینب نبینه
***
تلظی کرد با اون جون خسته
لباش هر لحظه میشد باز و بسته
همینکه تیر شد پرتاب دیدن
حسین فاطمه از پا نشسته
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
به روی برگ گل شبنم نشسته
به سوگ تشنه ای زمزم نشسته
به روی حنجر ششماهه با تیر
سه تا بوسه کنار هم نشسته
*
پر قنداقه را در خون کشیدند
ز دستان سحر، مهتاب چیدند
دل آهن به حال آن گلو سوخت
که با تیر سه شعبه ، سر بریدند
*
از فرط عطش نفس بگیرد ،سخت است
رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است
این را همه ی حرمله ها می دانند
بر دست پدر ، پسر بمیرد سخت است
*
عطش را روی لب تفسیر داری
نخوابیدی ، ولی تعبیر داری
نمی دانم چه کرده تیر با تو؟
که بر حنجر ، خط شمشیر داری
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
@dobeity_robaey