#حضرت_رقیه_س_مدح
آن کوه که نزدیک ترین قُلّه به ماه است
سرشانه ی سقاست به تعبیر رقیه
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
به قصد قُرب فدایی شدن بس است فقط
به پای شمع سحر،سوختن بس است فقط
برای توشه ی روز قیامت نوکر
دو قطره اشک عزای حسن بس است فقط
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
به شعله های سحرگاهِ "عشق"تن بدهند
اگر به شبپَره ها اذن سوختن بدهند
دو ماه گریه برای حسین کردم تا
جوازِ اشک عزای حسن به من بدهند
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح
تو آن آئینه ای هستی که هنگام تماشایت
برای چشم ها گردیده تصویر "حسن" پیدا...
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح
از سایبانهای خنک باید گریزان بود...
خورشید اگر خورشید سوزان نجف باشد
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#زیارت_اربعین
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین...
کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام
من روی خار تیز مغیلان دویده ام
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
نه چاه بود که غم را به سینه اش بسپارد
نه همدمی که دمی سر به شانه اش بگذارد
جوانی همه ی نوکران آل پیمبر
فدای شاه کریمی که سنگ قبر ندارد
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح
تو آن آئینه ای هستی که هنگام تماشایت
برای چشم ها گردیده تصویر "حسن" پیدا...
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
چند بیت #گریز
شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد
شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد
*
عمامه و عبای تو سهم عدو نشد
با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد
*
شکر خدا به پیرهنت نیزهای نخورد
شکر خدا که بر بدنت نیزهای نخورد
*
تو دست و پا زدی، نه ولی زیر دست و پا
بال تو وقت پر زدنت نیزهای نخورد
شاعر: #بردیا_محمدی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#امیرالمومنین_ع_مدح
#ماه_رجب
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ من یعنی نجف
هرکجا جز خانهی حیدر به غیر شر نبود
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_شهادت
#محاوره
عطر سیب صحن دلبرم میاد
بخدا همینه باورم..،میاد
نفسای آخره..،مطمئنم
دم آخری برادرم میاد
دست غم تو رو ازم جدا کشید
زینب از دوری تو چیا کشید
من چجوری زیرِ سایه جون بدم...
وقتی جسم تو سه روز گرما کشید
از عذابِ بعدِ تو نترسیدن
نیزهها امونتو می بُریدن
روی تل دست و پا گُم کرده بودم...
دست و پا که میزدی می خندیدن
کاش اینا خداشونو عوض کنن
دین بی بهاشونو عوض کنن
خدا لعنتش کنه..،فکر کی بود
نعل مرکباشونو عوض کنن!
دور خیمههای تو غُلغُله بود
چشم بد دور و بر قافله بود
خولی و شمر و سنان..،جای خودش
بددهن تر از همه حرمله بود
حرمله عذاب بی اموون میداد
مشک عباسمونو نشوون میداد
تا که دِقِّمون بده..،گهواره رو
جلو چشمای رباب تکوون میداد
کوفه زخم دلمو نمک می زد
سنگ غم آئینهمو محک می زد
نزدیکِ محلّهای که درس دادم...
منو شاگرد خودم کتک می زد
کوچه های تنگ و اون همه فشار...
هتک حرمتِ منو بهروم نیار
منی که پردهنشین بودم یه عُمر
با سرِ بازارِ برده ها چیکار؟!
یه بُزُرگی..،زندگیش خراب میشه
دلِ سنگَم واسه اون کباب میشه
بخدا روم نمیشه سوال کنم...
آستینِ پاره مگه حجاب میشه؟!
مرهم هیچکسی التیام نبود
شونه ای پناه گریههام نبود
اون همه بلا توو کربلا دیدم...
هیچ مصیبتی شبیه شام نبود
داغ بی حسابشو یادم نیار
اون همه عذابشو یادم نیار
مستای شامی چه بی حیا بودن...
مجلس شرابشو یادم نیار
اگه با غم تو همدم می شدن
این حرامیا هم آدم می شدن
میدونم زیر سر خیزرونه...
دندونات یکی یکی کم می شدن
باید این شبو به روز بدل کنم
مشکل فراقِمونو حل کنم
حالا که تو نیستی پیشم..،بایدَم
یادگار مادرو بغل کنم
شاعر: #بردیا_محمدی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4