eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
11.9هزار دنبال‌کننده
702 عکس
122 ویدیو
5 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
آن کوه که نزدیک ترین قُلّه به ماه است سرشانه ی سقاست به تعبیر رقیه شاعر: @dobeity_robaey
به قصد قُرب فدایی شدن بس است فقط به پای شمع سحر،سوختن بس است فقط برای توشه ی روز قیامت نوکر دو قطره اشک عزای حسن بس است فقط شاعر: @dobeity_robaey
به شعله های سحرگاهِ "عشق"تن بدهند اگر به شب‌پَره ها اذن سوختن بدهند دو ماه گریه برای حسین کردم تا جوازِ اشک عزای حسن به من بدهند شاعر: @dobeity_robaey
تو آن آئینه ای هستی که هنگام تماشایت برای چشم ها گردیده تصویر "حسن" پیدا... شاعر: @dobeity_robaey
از سایبان‌های خنک باید گریزان بود... خورشید اگر خورشید سوزان نجف باشد شاعر: @dobeity_robaey
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین... کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت شاعر: @dobeity_robaey
بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام من روی خار تیز مغیلان دویده ام شاعر: @dobeity_robaey
نه چاه بود که غم را به سینه اش بسپارد نه همدمی که دمی سر به شانه اش بگذارد جوانی همه ی نوکران آل پیمبر فدای شاه کریمی که سنگ قبر ندارد شاعر: @dobeity_robaey
تو آن آئینه ای هستی که هنگام تماشایت برای چشم ها گردیده تصویر "حسن" پیدا... شاعر: @dobeity_robaey
چند بیت شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد * عمامه و عبای تو سهم عدو نشد با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد * شکر خدا به پیرهنت نیزه‌ای نخورد شکر خدا که بر بدنت نیزه‌ای نخورد * تو دست و پا زدی، نه ولی زیر دست و پا بال تو وقت پر زدنت نیزه‌ای نخورد شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ من یعنی نجف هرکجا جز خانه‌ی حیدر به غیر شر نبود شاعر: @dobeity_robaey
عطر سیب صحن دلبرم میاد بخدا همینه باورم..،میاد نفسای آخره..،مطمئنم دم آخری برادرم میاد دست غم تو رو ازم جدا کشید زینب از دوری تو چیا کشید من چجوری زیرِ سایه جون بدم... وقتی جسم تو سه روز گرما کشید از عذابِ بعدِ تو نترسیدن نیزه‌ها امونتو می بُریدن روی تل دست و پا گُم کرده بودم... دست و پا که میزدی می خندیدن کاش اینا خداشونو عوض کنن دین بی بهاشونو عوض کنن خدا لعنتش کنه..،فکر کی بود نعل مرکباشونو عوض کنن! دور خیمه‌های تو غُلغُله بود چشم بد دور و بر قافله بود خولی و شمر و سنان..،جای خودش بددهن تر از همه حرمله بود حرمله عذاب بی اموون میداد مشک عباسمونو نشوون میداد تا که دِقِّمون بده..،گهواره رو جلو چشمای رباب تکوون میداد کوفه زخم دلمو نمک می زد سنگ غم آئینه‌مو محک می زد نزدیکِ محلّه‌ای که درس دادم... منو شاگرد خودم کتک می زد کوچه های تنگ و اون همه فشار... هتک حرمتِ منو به‌روم نیار منی که پرده‌نشین بودم یه عُمر با سرِ بازارِ برده ها چیکار؟! یه بُزُرگی..،زندگیش خراب میشه دلِ سنگَ‌م واسه اون کباب میشه بخدا روم نمیشه سوال کنم... آستینِ پاره مگه حجاب میشه؟! مرهم هیچ‌کسی التیام نبود شونه ای پناه گریه‌هام نبود اون همه بلا توو کربلا دیدم... هیچ مصیبتی شبیه شام نبود داغ بی حسابشو یادم نیار اون همه عذابشو یادم نیار مستای شامی چه بی حیا بودن... مجلس شرابشو یادم نیار اگه با غم تو همدم می شدن این حرامیا هم آدم می شدن میدونم زیر سر خیزرونه... دندونات یکی یکی کم می شدن باید این شب‌و به روز بدل کنم مشکل فراقِمونو حل کنم حالا که تو نیستی پیشم..،بایدَم یادگار مادرو بغل کنم شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4