eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
12هزار دنبال‌کننده
714 عکس
130 ویدیو
6 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا عمر من پایان گرفته؟ و یا باران اَلرَّحمان گرفته؟ مگر این دشت احیا دارد امشب؟ که هر نیزه به‌ سر قرآن گرفته! @dobeity_robaey
در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آنقدر بلا به جانت آمد... گفتی: "ای کاش که مادرم نمی‌زاد مرا" با گریه تمام روز تو شب شده بود از هرم بلا، تنت پر از تب شده بود با دیدن "بوریا" به خود می‌گفتی ای کاش تنش کمی مرتب شده بود ✍ @dobeity_robaey
دردا! غم تنهایی ما، دور از تو باید برسیم تا کجا، دور از تو؟ برگرد که قامت زمان را خم کرد سنگینی این ثانیه‌‌ها، دور از تو ✍ @dobeity_robaey
یک روز به هیئت سحر می‌آید با سوز دل و دیده‌ی تر می‌آید یک‌روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می‌آید@dobeity_robaey
با ناله و آه... ياری‌ات خواهم كرد تا آخر راه... ياری‌ات خواهم كرد گر لطف تو شاملم شود بعد از این... با ترکِ گناه... ياری‌ات خواهم کرد@hosseinieh_net
وحی است و به خاکیان نزولی دارد ماه است و به چاه‌ها حلولی دارد از ظاهر خاکستری‌اش هیچ نپرس این سر خبر از تنور خولی دارد ✍ @dobeity_robaey
آخر چه شده ز خانه دور افتادی تو دور ز خواهرِ صبور افتادی زینب به میان خیمه می‌سوزد و تو ای وای بمیرم به تنور افتادی ✍ @dobeity_robaey
اسم حرمت آمد و بی‌تاب شدم از شوق زیارت تو بی‌خواب شدم حرف از عطش دیدن شش‌گوشه که شد با یاد لبان خشک تو آب شدم ✍ @dobeity_robaey
افتاده‌ی راه عشق را یاری کن در فتنه‌ی روزگار دینداری کن چشمت که به ذریه‌ی زهرا افتاد ذکر صلوات بر لبت جاری کن ✍ @dobeity_robaey
در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آنقدر بلا به جانت آمد... گفتی: ای کاش که مادرم نمی‌زاد مرا با گریه تمام روز تو شب شده بود از هرم بلا تنت پر از تب شده بود با دیدن بوریا به خود می‌گفتی ای‌کاش تنش کمی مرتب شده بود ✍ @dobeity_robaey
می‌شینه پا می‌شه گریه می‌کنه یه جا تنها می‌شه گریه می‌کنه به یاد شلوغی تو قتلگاه هر جا دعوا می‌شه گریه می‌کنه باباشو غریب گیر آوُرده بودن گلو‌شو با خنجر آزرده بودن کار دفن بدنش آسون نبود نانجیبا سرشو بُرده بودن کفنی واسه تن بابا نداشت حتی همراه خودش عبا نداشت دلش اصلا نمی‌خواس اینجوری شه چاره‌ای به غیر بوریا نداشت وقتی یاد اون دقایق می‌کنه حق داره گریه‌ی هق هق می‌کنه صحنه‌هایی رو که آقامون دیده عاشق از شنیدنش دق می‌کنه آرزوش بود که دلی بی‌تاب نشه دست عمه اسیر طناب نشه توی مجلس یزید دعا می‌کرد حرمله روبرو با رباب نشه بغضشو توی گلو فرو می‌کرد با یزید خیلی بگو مگو می‌کرد تو وجود خواهرش ترس و که دید مرگشو از خدا آرزو می‌کرد ✍ @dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
باید جواب ابرهه سجیل باشد باید هدف‌ها قلب اسرائیل باشد@hosseinieh_net