🚩 #حسیـن_جـانـم!
✍یڪی از شهـدا ڪه داخل یک #سنگـر نشسته بود و ظاهراً تیـر یا ترڪش به او اصابت ڪرده و شهید شده بود را یافتیم.
🍁خواستم بدنش را داخل یڪ ڪیسه بگذاریم و جمع ڪنیم ڪه #انگشت و #انگشتر وسط دست راست او نظـرمان را جلب ڪرد.
🍁از آن جالبتر این ݣه، تمام بدن ڪاملا اسڪلت شده بود، ولی آن انگشت، #سالم و گوشتی مانده بود.
🍁خاڪ های روی عقیق انگشتر را که پاڪ ڪردیم، #اشڪ همه مان درآمد. روی آن #نوشتـه شده بود: حسین جانم!
🌹 @dosteshahideman
✳️💠
💠✳️💠
دوست شــ❤ـهـید من
#عشق_پاک_من #قسمت۵ رسیدم خونه با کلیدم در را آروم باز کردم _سلام مامان😊 _سلام مامان جون خسته نب
#عشق_پاک_من
#قسمت۶
همش خدا خدا میکردم الناز بتونه چیزی پیدا کنه . یه پیام بهش دادم که یه موقع یادش نره تحقیق کنه راجبش بعد از پیام من حدود یک ساعت بعد زنگ زد
_سلام خوبی😊
_چی شد الناز تونستی چیزی بیابی
_سلام کردما😒
_سلام زود باش دل تو دلم نیس
_اسمش محمد منتظری سال آخرارشد رشته مهندسی آی تی ۲۶سالشه مسول بسیج دانشگاهم هست قسمت بسیج برادران مجرده😉
_جدی؟؟؟ای ول خب دیگه
_خب به جمالت نکنه اسم مامان باباش و شماره شناسنامشم میخوای؟😒توراخدا راحت باش تعارف نکنیا
_خیلی خب جوش نیار همینشم خیلی لطف کردی دوستم😘
_خواهش🙃
با الناز خداحافظی کردم . پس اسمش محمد🤔 سال آخر فوق لیسانس وای یعنی یعنی ترم بعد از دانشگاه میره😢 ای بابا خب بره به من چه ای خدا من دارم رسما دیوانه میشم😥 نکنه این حسی که دارم عشقه😞❤️آخه چطوری؟من کجا و اون کجا حتی نگاهمم نمیکنه اصلا شاید از من خوشش نمیاد
ادامه دارد....
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#عشق_پاک_من #قسمت۶ همش خدا خدا میکردم الناز بتونه چیزی پیدا کنه . یه پیام بهش دادم که یه موقع یادش
#عشق_پاک_من
#قسمت۷
دیگه دل تو دلم نبود گفتم باید یجوری باهاش حرف بزنم . آخه چی بگم؟🤔آهان بابت اون روز که امید بهم گیرداده بود و اومد نجاتم داد میرم ازش تشکر میکنم😊👌 میرم آرایشمو تجدید میکنم رژلبمو پر رنگتر میکنم👄 بازم ریمل میزنم به چشمام وای بینظیر شدم همه پسرا بهم نگاه میکردن آخه اون چرا نسبت به من بی تفاوته😔
آسانسور شلوغ بود با پله ها یواش یواش میرم طبقه پایین دفتر بسیج برادران اونجاس لرزش توی پاهام حس میکنم😣 دستام یخ کرده تپش قلبم رفت بالا ❤️هرچی نزدیکتر میشدم قلبم تند تر میزد
بلاخره رسیدم در زدم یه صدای مردونه گفت
_بفرمایید
_سلام آقای منتظری
با تعجب بهم نگاه کرد و زود سرشو آورد پایین
_بفرمایید خواهر امری داشتید
_راستش،راستش اومده بودم ازتون تشکر کنم
_بابت چی؟
_بابت اون روز...
_آهان نیازی به تشکر نیس کاری نکردم
_من کاری با اون آقا نداشتم یموقع فکر بدنکنید راجبم قضاوت نکنید😔
_خواهر بزرگوار قضاوت فقط مخصوص خداست ما چکاره ایم
_به هرحال خیلی ممنونم ازتون😊
_خواهش میکنم
_ببخشید مزاحمتون شدم روزتون بخیر😕
_یاعلی
از دفترش اومدم بیرون هنوز لرزش و تپشهای قلبمو حس میکردم😣 هنوزم دستام یخ بود چقدر متواضع چقدر نجیب🙂 تا حالا همچین پسری ندیده بودم دلم میخواس بازم بمونم اما آخه دیگه چی بگم☹️ اونم اینقد جدیه که آدم ازش میترسه😔
صدای اذان داره میاد چقدر قشنگ و آرامش بخشه😌 اما من حالشو ندارم برم مسجد دانشگاه ونماز بخونم 😕حالا بعدا میخونم تازه وضوهم ندارم با این همه آرایش 💄ولش کن یدفه دیدم باز یکی داره با شتاب میاد آقای منتظری بود 😵داشت میرفت سمت مسجد بدونه اینکه به من نگاه کنه 😬بدون توجه به اطرافش
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#عشق_پاک_من #قسمت۷ دیگه دل تو دلم نبود گفتم باید یجوری باهاش حرف بزنم . آخه چی بگم؟🤔آهان بابت او
#عشق_پاک_من
#قسمت۸
همه فکر وذکرم شده بود آقای منتظری😔
مامانم همش میگه چرا تو خودتی منم برای اینکه ناراحت نشه چیزی بهش نمیگفتم خودم میدونستم به آقای منتظری علاقمند شدم 😢اما داشتم با خودم مقاومت میکردم در برار این علاقه نه نباید این علاقه بیشتر بشه😠 اما انگار من زیاد موفق نبودم😣
روزایی که کلاس نداشتم دلم میگرفت 😔چون نمیتونستم ببینمش فردا رفتم دانشگا اما ندیدمش 😢توی دفترشم نبود حتما کلاس داره🤔 موقع اذان ظهرشد رفتم نزدیک مسجد شاید بیاد رد بشه ببینمش😊 آره داره میاد دیدمش😃 برای اینکه ببینه منم مثل اون نماز میخونم با اینکه حالشو نداشتم اما از قبل وضو گرفته بودم و بعد آرایش کردم 💄👄وقتی رسید نزدیک مسجد من همزمان رفتم داخل اما باز هم منو ندید😔 خیلی ناراحت شدم 😩خب دیگه حالا که اومدم یدفه نماز هم میخونم کنارم یه دختر چادری اومد نشست من رفتم عقب که زودی نمازمو بخونم نمیخواستم با جماعت بخونم که یدفه یکی گفت
_خوشگل خانوم جماعت ثوابش خیلی بیشتره ها😊
همون دختر چادری بود چه چهره معصومی داشت چقدر مهربون بود😌
_چشم😊
_چشمت روشن به جمال مهدی عزیزدلم😊
اومدم پیشش و نماز جماعت خوندم بین نماز ازم پرسید
_اسمت چیه خانومی😊
__مریم🙂
_چه اسم قشنگی؛منم زهرا هستم خوشبختم😊
_ممنون همچنین گلم🙂
راستی من توی دفتر بسیج خواهران هستم اگه کاری داشتی در خدمتم😊
با اسم دفتر بسیج انگار برق گرفتم😧 با تعجب گفتم
_بسیج؛ دفتر بسیج؟😵
_بله🙁
یدفه با صدای الله اکبر باید بلند میشدیم برای نماز دوم آماده میشدیم . نماز که تموم شد به زهرا گفتم
_زهرا جون توآقایی به نام آقای منتظری میشناسی🙄
_آره ایشون مسول بسیج برادران هستند😊
_شما چرا میشناسیش آخه بسیج برادرا چه ربطی به خواهرا داره؟؟😠
_خب بعضی چیزا را باید هماهنگ کنیم😕البته نه همیشه گاهی وقتا
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
⏰ به رسم هر #صبح...
💫اولین #سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، #حضرت_صاحب الزمان(عج)💫
💎بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ💎
«السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفة َالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان الامان»
🍃اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ🍃
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم🌹
#دعای_سلامتے_آقا😍
❤️| @dosteshahideman
من منتظرم صبح دل انگیزبیاید تو بیایی
سرمستی پیوسته ولبریزبیاید تو بیایی
دریابه خرامان قدمهای توآرام بگیرد
آهنگ لب ساحل وشالیزبیایدتو بیایی
سلام.صبحت.بخیر.علمـــدار
🌷| @dosteshahideman
🌼 #سلام_گل_فاطمہ 🌼
بیا گل نرگس
جهان جای توسٺ
دو صد ترانہ بہ لبها
همہ برای توسٺ
بیا گل نرگس
بہ جان تشنہ عشق
دعا دعایِ ظهورسٺ و
همہ برای توست
🔸اللّٰھـُـم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْــ
🌹 @dosteshahideman 🌹
💠 سردار حاج قاسم سلیمانی:
💠هر کدام از شما یک #شهید را #دوست خود بگیرید و #سیره عملی و سبک زندگی او را بکار ببندید
🌷ببینید چطور رنگ و بوی #شهدا را به خود می گیرید و خدا به شما #عنایت میکند.
❤️ #شهید_صادق_عدالت_اکبری
✨⚜️ @dosteshahideman
🌹
❤️🌹
🌹❤️🌹
💠امام خامنه ای (حفظه الله):
🌷قریب چهل سال است؛ هیچ غلطی نتواستند بکنند. به این هارت و هورت های نگاه نکنید این انقلاب و نظامی که به وجود آمد، این از اول با دشمنی های سخت مواجهه بود؛ حالا به این هارت و هورت های این بابایی که تازه آمده در آمریکا نگاه نکنید؛ این ها جدید نیست؛ این نهال را آن وقتی که یک ترکه ی نازک روی زمین بود نتوانستند بکنند، امروز تبدیل شده به یک درخت تناور؛ میتوانند بکنند؟ غلط می کنند.
🆔 @dosteshahideman