دیروز صبح که بیدار شدم دیدم اینترنتم قطعه!
یه چند بار گوشی رو خاموش روشن کردم، بردم اطراف خونه و تو حیاط اما وصل نشد
اومدم به دکتر ارنست زنگ بزنم دیدم بوق خرابی میزنه...
تا حالا همچین اتفاقی برام نیفتاده بود. هنوز وای فای خونه وصل نیست و این یعنی تلفن ثابت هم نداریم
کلا راه ارتباطیم با دنیا قطع بود.
داشت دیرمون میشد، دیگه راه افتادیم سمت مدرسه، نقشه راه رو به جای گوشی زدم تو ماشین و تو راه به این فکر میکردم خدا روشکر ماشین رو عوض کردیم، قبلی ناوی نداشت و این یعنی من حتی نمیتونستم زهرایاس رو ببرم مدرسه چون مسیر ها رو بلد نبودم و ...
کمک کار خونه که اومد با گوشیش زنگ زدم به دکتر ارنست و فهمیدم سیم کارت اونا هم قطعه. ما سیم کارت پارتنری داریم یعنی یه جورایی سیم کارت هامون به هم مرتبطه.
و خلاصه با پیگری های دکتر ارنست معلوم شد یکی دو روزی وضع همینه.
دیگه ظهر رفتم سوپر مارکت و یه سیم کارت اعتباری از یه اپراتور دیگه خریدم و نگم از مکافاتی که کشیدم تا رجیستر شد اما اونم گفتن تا ۲۴ ساعت دیگه ممکنه وصل شدنش طول بکشه. حدودای ساعت ۲۳ بود که وصل شد...
و سیم کارت اصلی همچنان قطعه!
و چه تجربه جالبی بود یک روز بدون گوشی و اینترنت بودن
چقدر سخت گذشت، البته اولش درگیر کارهای اسباب کشی بودم ولی بعد خیلی یه جوری بود.
پناه بردم به جعبه کتاب هام که هنوز بازشون نکرده بودم و حدود صد و پنجاه صفحه کتاب خوندم اونم کتابی که سالهاست میخوام شروعش کنم...
دیشب کتابی میخوندم در مورد تاریخ اسلام..
در فصل اول داشت در مورد خطراتی که متوجه حکومت نوپا اسلامی بود پس از هجرت پیامبر به مدینه صحبت میکرد. 🌱
علاوه بر تفرقه داخلی و قوم یهود، یکی از بزرگ ترین تهدیدات حکومت تازه تشکیل شده نبوی در مدینه، سران و بزرگان قبائل مکه بودن.
توضیح میداد برای مقابله با سردمداران مکه، پیامبر منتظر حمله بزرگان مکه نموندن تا خودشون دفاع کنن بلکه این پیامبر بودن که حمله رو آغاز کردن
سپاه پیامبر در ابتدا ظاهرا قصد حمله به کاروان تجاری مکه رو میکنن که از نزدیکی مدینه در حال گذر بوده وقتی خبر به مکه میرسه، اونها سپاهی رو برای دفاع از کاروان تجاریشون میفرستن
بعد از جانب خدا فرمان میرسه که مسلمانان کاروان تجاری رو رها کنند و حمله کنند به سپاه پشتیبانی که از مکه عازم شده بوده.
مسلمانان مدینه با اینکه تو ذهن خودشون این کار منطقی نبوده و تمایل داشتن به کاروان تجاری حمله کنن تا غنائم بیشتری به دست بیارن و اینطور خودشون و حکومت اسلام رو تقویت کنن از فرمان الهی اطاعت میکنن و البته که در جنگ با سپاه پشتیبان پیروزی عظیمی نصیبشون میشه که ما به اسم جنگ بدر میشناسیم.
مدتی بعد بزرگان قبائل مکه به جبران شکستشون در غزوه بدر و به نیت نابودی اسلام، دوباره به مسلمانان حمله میکنن که این بار جنگ احد شکل میگیره.
در مرحله ابتدایی جنگ، باز هم مسلمانان پیروز میشن اما بعد از این پيروزي از اون ۵۰ نفری که باید از شکاف کوه محافظت میکردن، ۴۰ نفرشون به طمع به دست آوردن غنائم بیشتر، محل خدمتشون رو ترک میکنن و دشمن از همون محل دوباره به مسلمانان حمله میکنه.
اگرچه که اسلام شکست نخورد اما این حمله برای مسلمانان بسیاااار گرون تموم شد.
بعد از اون خداوند در سوره آلعمران مسلمانان رو به تفکر و عبرت گرفتن از این اتفاق دعوت میکنه و میگه ما به وعده خودمون به شما عمل کردیم و شما رو بر دشمنان پیروز کردیم اما بعد از اینکه سه خصلت در شما به وجود آمد ضربه خوردید
خصلت اول: تنازعتم فی الامر
یعنی با هم دیگه دچار اختلاف شدید و وحدت رو کنار گذاشتین
خصلت دوم: فَشِلتُم
یعنی سست شدید و شور و آمادگی اولیه رو نداشتید
خصلت سوم: عصیتم
یعنی از اطاعت از رهبر خود سرباز زدید
این سه خصلت که در مسلمین پیدا شد دشمن فرصت پیدا کرد به ما ضربه بزند و در نتیجه این جنگ ما سردار عزیزی چون حمزه سیدالشهدا ( عموی پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم) رو از دست دادیم...
این جریان جنگ احد عجیب من رو یاد اتفاقات ایام اخیر می اندازه.
چه بزرگ مردانی رو ما این مدت در جبهه مقاومت از دست دادیم
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
Dr.Mutter
دیشب کتابی میخوندم در مورد تاریخ اسلام.. در فصل اول داشت در مورد خطراتی که متوجه حکومت نوپا اسلامی
من اصولا مطلب متفرقه و مخصوصا سیاسی مذهبی نمی نویسم
ولی تاریخ عجیب شیرین و آموزنده است❤️
تصمیم گرفتم هر بخشی از این کتاب رو که خوندم یه مطلب همینطوری در مورد جالب ترین نکته اش بنویسم.
و آخر کتاب یه مسابقه داشته باشیم
مثلا هرکس اسم کتاب رو حدس زد به قید قرعه به یک یا دو نفر جایزه 🎁 بدیم
چطوره؟
راستی داستان نازیلا هنوز ادامه داره
بنویسم باز هم در مورد اون دختر پناهنده؟
وقتی کتاب تموم شد میخوام مسابقه بگذارم چرا از الان اینقدر اسم کتاب حدس می زنید؟😃
غالبا هم اشتباهه🌱
شما نمیدونید
ولی اینکه ببینی سوپر ترکی شهرتون پفک ایرانی آورده خودش یه پا خوشبختیه😍
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
آقا گلدون آناناس دیده بودین تا حالا؟؟😍
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
17.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایده
#مارکتینگ
بعضی سبزیجات رو اگر کامل بخرم همیشه یه تکه آخرش خراب میشه و باید بریزم دور.
این بسته بندی های سبزیجات مخلوط به نظرم خیلی کاربردی هستن
اون هویج زرد به نظرم با زردک فرق داشت
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
قصه پناهندگی نازیلا
قسمت سوم
تعریف میکرد از ترکیه تا آلمان حدود چند ماه پیاده تو راه بودن گاهی روزها و گاهی شبها
همینطور که تعریف می کرد انگار رفته بود تو یک فکر عمیق...
میگفت شما چه می دونید ما چه سختی هایی کشیدیم
پرسیدم چی مثلا؟
همینطور که ظرف میشست گفت از ترکیه تا بلغارستان ۱۲ روز تو مسیر بودیم و بین راه آب خوردنمون تموم شده بود
هلاک یه قطره آب بودیم
بارون که اومد مجبور شدیم از روی زمین گلی آب هایی که توش کرم بود رو جمع کنیم و بخوریم
بعد به من نگاه کرد و گفت باورتون میشه؟!🥺
شوکه بودم ولی نخواستم خیلی آه و ناله کنم که دردش بیشتر بشه پرسیدم غذا چی؟ غذا داشتین؟
گفت اینقدر فشار پیاده روی زیاد بود که میلی به غذا نداشتیم خیلی فقط آب میخواستیم
پرسیدم می ارزید؟ گفت الان که سالم رسیدیم اره
تو راه اگر گیر پلیس فلان کشور میافتادیم اون ها یک سگ هایی دارن مثل گرگ که ولشون میکنن تا به مسافرهای قاچاق حمله کنن
ما همین که سالم رسیدیم خدا رو خیلی شکر میکنیم
این وسط فهمیدم یکبار هم ده سال پیش پناهنده شده بودن یونان ولی اینقدر تو یونان بهشون سخت گذشته که خودشون خودشون رو دیپورت کردن افغانستان و چند ماه بعد دوباره اومدن ایران
رفتن پیش صاحب کار قبلی پدرش اونم بهشون پول داده برن قشنگ برای خودشون وسائل خونه بخرن کامل
خودش میگف ما بهترین زندگی رو تو ایران داشتیم ( منظورش این بود که وسائل زندگی خوبی داشتن) و باز بعد ۵ سال مجدد همه جیز رو رها کردن به قصد پناهندگی آواره ترکیه شدن
با چشای گرد شده از تعجب پرسیدم پرسیدم تا یونان اومدین بعد خودتون خودتون رو دیپورت کردین، چرا آخه؟
خندید گفت اون موقع سختی نکشیده بودیم الان دیگه پوست کلفت شدیم
گفتم چه سختی داشت مگر؟
گفت بهمون غذا نمیدادن یا یه چیزهای غیر قابل خوردن تازه حروم هم که بود
پرسیدم حروم و حلال غذا برات مهمه؟ گفت آره
گفتم پس کمپ آلمان رو چیکار کردی؟ اونجا هم که غذا حلال نیست
گفت یه چیزایی مثل چیپس میخریدیم با نون میخوردیم اخه تو کمپ بهمون پول نمیدادن ما هم نمیتونستیم غذای بهتری بخریم
شما هم براتون سواله که چرا واقعا اینقدر بدبختی و سختی رو دارن تحمل میکنن؟ یا اصلا پناهندگی می ارزه مگه؟
واقعا خودمم هرچقدر بیشتر با پناهنده ها حرف زدم کمتر جواب منطقی گرفتم که چرا این همه سختی رو به جون خریدن. هیچکدوم نمیگن زندگی قبلیشون تو ایران یا افغانستان اینقدر بد بوده که این سختی ها می ارزه، اما در عین حال مستقیم هم نمیگن اشتیاه کردیم و کاش نیومده بودیم
البته یه سری توضیحات یا توجیهات داره بالاخره این کار که تو قسمت بعدی مینویسم براتون
ادامه دارد
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع