۲۰ سال پیش که راجع به طب سنتی مطالعه میکردم یادمه یک جمله خیلی مهم خوندم
طبع تربیتی بالاترین طبع هاست!
یعنی مزاجت هرچی باشه میتونی ( و باید) خودت رو تربیت کنی!
این که جدیدا مد شده هر کسی هر ویژگی منفی داره میگه من طبعم اینه هم از عوارض رواج غیر اصولی طب سنتی اسلامی ایرانیه! هر کی دو تا دوره دیده اسم خودش رو گذاشته طبیب و مشغول درمان مردم شده با گفتن چهارتا جمله عامه پسند و دهن پر کن!
آلمانی ها در کنار همه ویژگی های بدی که دارن و من زیاد در موردش نوشتم در یک سری موارد واقعا خودشون رو خوب تربیت کردن. ممکنه از ذات خوبشون نباشه ها اغلب حتی، فقط تربیت شدن در این مواقع چطور باید رفتار بکنند.
من هر سال میام ایران به قدر کافی هم رستوران و کافه و مسجد و فروشگاه میرم.
رفتار همه قطعا بد نیست میدونم، همونطور که در آلمان رفتار همه خوب نیست، ولی وقتی مینویسم در کل این نکته جز برتری های بزرگ آلمان نسبت به ایرانه، یعنی واقعا تفاوت هست😅. خیلی هم فاحشه.
حداقل برای منی که اهل رعایتم و اگر ببینم کسی اذیته یا داره بد نگاه میکنه نمیتونم اونجا بمونم. بعضی ها هم ممکنه باشن بچه شون هر کار بکنه بی خیال باشن و اهمیت ندن.🌱
اگر دوست داشتین بزنید روی کلمه آبی پایین و مطلبی که قبلا در موردش نوشتم رو بخونید
اینجا
من در حال اسباب کشی نیستم 🌱
توضیح دادم قبلش براتون اون داستان مربوط به دوسال پیش هست و من دارم مجدد در کانال میگذارم🌱
957K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی واقعی گاهی این شکلیه که سالگرد ازدواجت رو یادت میره ❤️
زندگی واقعی گاهی این شکلیه که اینقدر هر دو درگير تلاش برای زندگیتون و رسیدن به اهداف مشترکتون هستین که سالگرد ازدواجتون نه تنها پیش هم نیستین که حتی ممکنه از شدت خستگی نرسید با هم اون روز تلفنی حرف بزنید❤️
زندگی واقعی معمولا این شکلیه که خیلی از سالگرد ها و مناسبت ها رو با یک تبریک کلامی و تهش یک شاخه گل میگذرونید نه کادوها و سوپرایز های هیجان انگیز نه مهمونی و رستوران و ..❤️
ما هم یازده سال پیش یک زندگی واقعی رو تو همچین روزی شروع کردیم
عیدتون حسابی مبارک🌷🌷
کانال دکتر موتا
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار فقط با لینک کانال
حسین طاهریenc_167858442216101124818.mp3
زمان:
حجم:
5.83M
فایل کامل مولودی
کانال دکتر موتا
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار فقط با لینک کانال
برای_او
#پرده_دوم
تا حالا شده با خودتون بشینید و گذشتهتون رو مرور کنید؟
به عمری که گذشت نگاه کنید و ببینید صرف چی کردینش؟
من که به گذشته نگاه میکنم میبینم عمرم بیشتر از همه صرف درس خوندن شده!!
از سالهای اولیه ابتدایی که بگذریم کلاس پنجم بودم که یه پنجشنبه شب مامانم گفتند فردا یه آزمون جامع تو استان برگزار میشه از طرف مدارس سما برای همه کلاس پنجمیها منم قبلاً تو رو ثبت نام کردم😲
خلاصه که صبح جمعه پا شدم بیخبر از آینده پیش رو رفتم سر جلسه امتحان بدون اینکه حتی یه خط درس براش خونده باشم. زد و به لطف خدا تو اون آزمون نفر اول شدم.
یادش بخیر آقای هژبر معلم و مسئول کلاس های آمادگی تیزهوشان سما پسرونه بود، دیگه دست از سرمون برنداشت تا مدرسه ام رو عوض کرد و من رو آورد سما دخترونه و خودش برام کلاس گذاشت تا تیزهوشان قبول بشم و شدم...
راهنمایی تیزهوشان اینقدر درسها سنگینه که لازم نیست کسی بهت بگه بخون، مجبوری مجبور😥
رسیدیم سوم راهنمایی که بهمون گفتن آزمون ورودی دبیرستان که تا حالا برای خود تیزهوشانی ها جنبه فرمالیته داشته دیگه از امسال جدیه و ما سهمیه ای نداریم😫
مجبور شدیم دوباره بکوب بخونیم و قبول بشیم.
حرف کنکور و قبولی پزشکی برای من مثل اغلب بچه ها از دبیرستان شروع نشد من از وقتی که فهمیده بودم شغل چیه و دانشگاه کجاست میدونستم باید پزشکی قبول بشم، باید🤐
دروغ چرا خودم هم دوست داشتم😍
همه اینا رو گفتم که بگم تو خونه و خانواده ما، درس همیشه جایگاه اول اهمیت رو داشته بعد از واجبات دینی البته.
افراد تحصیلکرده و باسواد همیشه پیش ما یه جایگاه و احترام ویژه ای داشتن و منم تو همین فضا بزرگ شدم پس این برای منم شد ارزش.
هیچ وقت یادم نمیاد مامانم کسی رو به خاطر زیباییش، درامد و شغلش و امثالهم تحسین کرده باشن اما تا دلتون بخواد از سطح سواد و زبان بلد بودن و پشتکار و تلاش هر آدمی که میشناختن برامون میگفتن...
ما حتی میدونستیم فلان هم کلاسی مامانم تو دانشگاه زمان دانشجویی صبح ها ساعت ۵ قبل دانشگاه میرفته کلاس زبان😲
حتی میدونستیم کدوم خیابون کلاس میرفته😁
کنکوری شدم دیگه خودتون شرایط یه کنکوری رو تو خانواده ای که براتون توصیف کردم رو تصور کنید😉
از امکاناتی که برای درس لازم بود همه چیز فراهم و حرف زدن از هر چیزی که به درس خوندن مربوط نمیشد شبیه کفر گفتن بود(شوخی میکنم🤣)
یادمه یه بار سال کنکور به مامانم گفتم کیف مدرسه ام خراب شده، یه کیف احتیاج دارم تا این همه کتاب تست رو بتونم با خودم ببرم سر کلاس ها
فکر میکنین جوابشون چی بود؟
نه واقعا یه دقیقه فکر کنید با خودتون
گفتن کسی که کنکور داره اصلا نباید ببینه و بفهمه که کیف نداره کتابهات رو بریز تو پلاستیک برو سر کلاس
بعد کنکور اینقدر وقت هست برای کیف خریدن
و من فکر کنم حتی یکی دوبار با پلاستیک رفتم سر کلاس🥴🥴
ادامه دارد...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
💫انتشار مطالب فقط با ذکر منبع
واکنش ها به پست سالگرد ازدواج دیدنیه
تقریبا همه نوشتن چقدر خوشحال شدیم که فقط زندگی خودمون این شکلی نیست مال شما هم همینه😅
بابا زندگی واقعی اسمش روشه دیگه بقیه اش اداهای بلاگرها و اینستاگرامه و فیلم و نمایش
حالا من چهار ماه دیگه دوباره سالگرد ازدواجمونه.
الان سالگرد قمریش بود که تا ده روز آینده تقریبا مناسبت هامون ادامه داره.
امروز سالگرد عقدمون بود
فردا سالگرد عروسیمونه در مشهد
۱۷ ربیع هم سالگرد عروسی اهواز
بعد میره چهار ماه بعد سالگرد شمسی و میلادیش. همزمان باهاش تولد همه بچه ها هم هست. یعنی دیدنیه اوضاع
و خواهید دید که همش همینقدر واقعیه.😅🤐
جلسه دوم هم تموم شد و خدا رو شکر به خیر گذشت
این دومی برای اتفاقات اخیری بود که تو مهدکودک برای محمد مهدی پیش اومده بود
میام مفصل تر میگم چه گفتم و چه شد...
خب تا اونجا گفته بودم که شک داشتیم اعتراض بکنیم یا نه. ممکن همه چیز بد تر بشه
نظر بابای خونه این بود که از این مهد چیز بیشتری شاید در نیاد و نکنه با محمد مهدی بد بشن منم همین احتمال رو میدادم اما در نهایت تصمیم گرفتم اعتراض کنم.
در اینجا اگر شما اعتراضتون رو بنویسید حالا نامه یا کتبی در واقع بالاترین حد اعتراض حساب میشه و مرحله بعدش دیگه میشه گفت شکایت قانونیه و ...
و با وجود همه اون نگرانی ها من تصمیم گرفتم مکتوب اعتراض کنم و همون شب یک ایمیل چند صفحه ای بلند بالا نوشتم به مدیر مهد.
اول شرح ماجرا رو دادم کامل هم اتفاقی که افتاده بود هم رفتار غیر محترمانه و بی خیال مربی ها رو مفصل با جزئیات شرح دادم
بعد نوشتم که بارها این اتفاق افتاده و من صبر کردم و ...
چیزی که در مهد کودک های قبلی هرگز تجربه نکردم.
در ادامه نوشتم هر سری که من میام دنبال پسرم میبینم کل مربی ها جلوی در ایستادن به بگو و بخند
و حالا سوال من از شما مدیر مهد اینه که ایا اونجا محل کاره یا محلی برای گعده دوستانه و مهمونی؟
اگر قراره بچه ها اسیب ببینن و کسی نه از قبل حواسش باشه که پیشگیری کنه نه حتی بعدش رسیدگی کنه نه به من والد اطلاعی بده اصلا علت حضور اون همه مراقب اونجا چیه؟ در ادامه نوشتم غیر از نگرانی مادرانه من به عنوان یک دندانپزشک به خوبی میدونم این آسیب دیدگی میتونه جقدر خطرناک باشه تعجب میکنم که مربی آموزش دیده مهد شما این ها رو نمیدونه!
سوال بعدیم از شما اینه که شما همه بچه ها رو اینطوری مراقبت میکنید یا این سطح از بی دقتی فقط برای بچه های مهاجره؟
در نهایت از شما خواهشمندم سریعا این موضوع رو رسیدگی کنید و نتیجه رو به من اطلاع بدین
حالا شما تصور کنید این رو محترمانه اما همینقدر جدی کلی شرح و بسط داده بودم و نامه مفصلی شده بود به همراه عکس از لب متورم پسرم
این اتفاق چهارشنبه افتاد و من تا دوشنبه بعدی نگذاشتم محمد مهدی بره مهد.
ایمیل که به دستشون رسید سریع پاسخ دادن ما نگرانی شما رو میفهمیم و برامون مهمه سریعا رسیدگی میکنیم و در جلسه داخلی مهد بررسی میکنیم و اطلاع میدیم بهتون
اول هفته یعنی دوشنبه که محمد مهدی رو بردم مدیرشون اومد گفت اگر موافق باشین یک جلسه حضوری بگذاریم وه امروز بود
با حضور مدیر مهد، معاون و مربی اصلی گروه محمد مهدی
تمام نکاتی رو که نوشته بودم توضیح دادن از جمله بحث نژادپرستی که ما در مهدمون از ۱۷ ملیت مختلف کودک داریم و ما ملیت ها رو نمیبینین اینا رو فقط به عنوان بچه نگاه میکنیم و ...
خدایی هم من تا حالا هیج رفتار حساس کننده ای در این مهد ندیده بودم و ریز به ریز در مورد تعداد مراقبین و اتفاق اون روز و نحوه شستشو و ... توضیح دادن
من تو ایمیلم خیلی تاکید کرده بودم که حتی به من اطلاع هم داده نشد و اونا گفتن اگر شما بخواین ما میتونیم از این به بعد هر اتفاقی که افتاد بهتون زنگ بزنیم ( فکر کرده بودن این خواسته منه) توضیح دادم که نه فقط وقتی میام بچه رو بردارم اگر اتفاقی افتاده بهم بگین کافیه! و ...
در نهایت گفتن ما فکر کردیم ديديم چون کلی نیروی پاره وقت داریم این ناهماهنگی ها پیش اومده پس یه دفتر تعبیه کردیم برای ثبت همه اتفاقات حیاط مهد با تاریخ و ساعت و ...برای همه بچه ها
گفتم چه خوب این دقیقا چیزیه که من در مهدهای قبلی میدیدم که حتی با دقیقه به من اطلاع میدادن که چه زمانی چه اتفاقی افتاده و ...
خلاصه که جلسه در ظاهر خوب بود البته من هم در ابتدا صحبت کردنم ازشون تشکر کردم که نگرانی و درخواست من رو جدی گرفتن و سریع بررسی کردن (یه جمله کلیشه ای رایج داره اینجا) و اینکه توضیح دادن بحث نژاد پرستی نیست این ها من رو آروم و خوشحال کرد اما نگرانی من در نورد نحوه مراقبت و رسیدگی از پسرم همچنان جدیه! از همراهی های معلم محمد مهدی هم در اوائلی که محمد مهدی رو اورده بودم خیلی تشکر کردم و ..
یعنی در عین حال که محترمانه صحبت کردم و نقاط مثبتشون رو گفتم که گارد نگیرن سر موضع خودم موندم و تاکید هم کردم.
در نهایت امیدوارم در عمل هم کسی با محمد مهدی چپ نشه و همه چیز خوب ادامه پیدا کنه. خوب پیش رفت به نظر ولی راستش رو بخواین خیلی استرس داشتم برای امروز که چی میخواد بشه
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
براتون از حیاط مهد هم فیلم گرفتم
#مهدکودک_آلمان
کانال دکتر موتا
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار فقط با لینک کانال