eitaa logo
الی الحبیب
3.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
34 فایل
👇 «إلی‌الحبیب» 💠 اخبار 💠 بایدها و نبایدهای مداحی 💠 آداب و سلوکِ ستایشگری‌اهلبیت 🔻 خادم کانال: @setayeshgary
مشاهده در ایتا
دانلود
الی الحبیب
📝 #تحلیل_شعر «۵» #حضرت_ام_البنین علیهاالسلام #مادران_شهدا #مثنوی 🔹چهار رکعت دلواپسی🔹 میان بارش ب
💠 دو روایت موازی در شعر (فرم در خدمت اندیشه) 🔹شعر و داستان دو هنر تاثیرگذار هستند و اگر این دو هنر با یکدیگر تلفیق شوند، تاثیری مضاعف خواهند داشت. از دیرباز مثنوی قالب مناسبی برای این کار بوده است؛ هر چند مثنوی‌های داستانی گذشته غالباً به نظم نزدیک‌ترند. در دهه‌های اخیر، هم مثنوی با تحولاتی رو به رو بوده (از جمله سرودن مثنوی در وزن بلند) و هم حضور روایت و داستان در شعر شکل‌های هنری‌تر و تصویری‌تری را تجربه کرده است. 🔸در این مثنوی، شاعر فرم را به خوبی در خدمت اندیشه قرار داده است و بی آن‌که بخواهد حرفی شعارگونه در شعر بیاورد تنها در قالب فرم، اندیشه‌ی خود را در شعر جریان بخشیده است. این اندیشه که الگوی شهدا و پدران و مادران شهدای ما، اهل‌بیت و پدران و مادران شهدای کربلا بوده‌اند و این‌که چقدر زندگی شهدا و پدران و مادران آن‌ها رنگ و بوی زندگی اهل‌بیت را داشته و دارد، می‌تواند به صورت شعاری و یا به صورت بیان شاعرانه اما گزارش‌گونه در شعر بیاید. اما شاعرِ این شعر، کاری فراتر کرده است و با کمک فرم و روایت به جای گزارش این موضوع، آن را به زیباترین شکل نمایش داده است. 🔹این مثنوی هجده بیت دارد و ما تا بیت دوازدهم گمان می‌کنیم که شعر درباره‌ی حضرت اُم‌البنین (علیهاالسلام) و حتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. اما به یک‌باره متوجه می‌شویم که داستان چیز دیگری است و شاعر زندگی زنی را روایت می‌کند که چهار فرزندش شهید شده‌اند. و اینجاست که بازگشت به بیت نخست و بازخوانی شعر لطف دیگری پیدا می‌کند. اوصاف زندگی این بانو، بی آن‌که رنگ اغراق به خود گرفته باشد، بسیار رنگ و بوی زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) و حضرت ام البنین (علیهاالسلام) را دارد. 🔸شاعر برای یکی کردن این دو روایت به خوبی از شگرد تداعی استفاده کرده است: چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی... و دانه دانه‌ی اشکی که بوده تسبیحش... همین که دست به پهلو نماز مغرب را... حتی آنجا که از روایت اصلی شعر پرده‌برداری می‌شود، باز هم شاعر شگرد تداعی را رها نمی‌کند و در توصیف پدر این چهار شهید این‌گونه می‌سراید: و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت ✍🏻 📗 🆔 @elalhabib_ir
💠 دو روایت موازی در شعر (فرم در خدمت اندیشه) 🔹شعر و داستان دو هنر تاثیرگذار هستند و اگر این دو هنر با یکدیگر تلفیق شوند، تاثیری مضاعف خواهند داشت. از دیرباز مثنوی قالب مناسبی برای این کار بوده است؛ هر چند مثنوی‌های داستانی گذشته غالباً به نظم نزدیک‌ترند. در دهه‌های اخیر، هم مثنوی با تحولاتی رو به رو بوده (از جمله سرودن مثنوی در وزن بلند) و هم حضور روایت و داستان در شعر شکل‌های هنری‌تر و تصویری‌تری را تجربه کرده است. 🔸در این مثنوی، شاعر فرم را به خوبی در خدمت اندیشه قرار داده است و بی آن‌که بخواهد حرفی شعارگونه در شعر بیاورد تنها در قالب فرم، اندیشه‌ی خود را در شعر جریان بخشیده است. این اندیشه که الگوی شهدا و پدران و مادران شهدای ما، اهل‌بیت و پدران و مادران شهدای کربلا بوده‌اند و این‌که چقدر زندگی شهدا و پدران و مادران آن‌ها رنگ و بوی زندگی اهل‌بیت را داشته و دارد، می‌تواند به صورت شعاری و یا به صورت بیان شاعرانه اما گزارش‌گونه در شعر بیاید. اما شاعرِ این شعر، کاری فراتر کرده است و با کمک فرم و روایت به جای گزارش این موضوع، آن را به زیباترین شکل نمایش داده است. 🔹این مثنوی هجده بیت دارد و ما تا بیت دوازدهم گمان می‌کنیم که شعر درباره‌ی حضرت اُم‌البنین (علیهاالسلام) و حتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. اما به یک‌باره متوجه می‌شویم که داستان چیز دیگری است و شاعر زندگی زنی را روایت می‌کند که چهار فرزندش شهید شده‌اند. و اینجاست که بازگشت به بیت نخست و بازخوانی شعر لطف دیگری پیدا می‌کند. اوصاف زندگی این بانو، بی آن‌که رنگ اغراق به خود گرفته باشد، بسیار رنگ و بوی زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) و حضرت ام البنین (علیهاالسلام) را دارد. 🔸شاعر برای یکی کردن این دو روایت به خوبی از شگرد تداعی استفاده کرده است: چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی... و دانه دانه‌ی اشکی که بوده تسبیحش... همین که دست به پهلو نماز مغرب را... حتی آنجا که از روایت اصلی شعر پرده‌برداری می‌شود، باز هم شاعر شگرد تداعی را رها نمی‌کند و در توصیف پدر این چهار شهید این‌گونه می‌سراید: و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت ✍🏻 📗 🆔 @elalhabib_ir
💠 شاعران مضطر پلک صبوری می‌گشایی و چشم حماسه‌ها روشن می‌شود کدام سرانگشت پنهانی زخمه به تار صوتی تو می‌زند که آهنگ خشم صبورت عیش مغروران را منغّص می‌کند می‌دانیم تو نایب آن حنجرۀ مشبّکی که به تاراج زوبین رفت و دلت مهمان‌سرای داغ‌های رشید است ای زن! قرآن بخوان تا مردانگی بمانَد قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء که با سرانگشت نیزه ورق خورد قرآن بخوان و تجوید تازه را به تاریخ بیاموز و ما را به روایت پانزدهم معرفی کن قرآن بخوان تا طبل هلهله از ‌های و هوی بیفتد خیزران، عاجزتر از آن است که عصای دستِ شکست‌های بزک شده باشد :: شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند؟ :: تاریخ ِ زن آبرو می‌گیرد وقتی پلک صبوری می‌گشایی و نام حماسی‌ات بر پیشانی دو جبهۀ نورانی می‌درخشد: زینب! 📝 🔹سهل‌انگاری یا کم‌معرفتی یا قافیه‌اندیشی شاعران یا هر نام دیگری که برای آن بگذاریم، باعث شده تا از دیرباز بعضی واژه‌ها و تصاویر و تشبیه‌های نارسا و یا مخدوش به ادبیات مذهبی راه پیدا کنند و تا سال‌ها و قرن‌ها بر این ادبیات سایه بیندازند و شعرای دیگر نیز به رسم عادت از این واژه‌ها و تعابیر در شعر خود استفاده کنند. این واژه‌ها و تعابیر باعث شده‌اند که گاه تصاویری که از شخصیت‌های بزرگ دینی در ادبیات می‌بینیم تصاویری کدر و غیرمنطبق با شأن حقیقی این ذوات نورانی باشد. به عنوان مثال هر چند بیماری امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) در کربلا یک واقعیت تاریخی است، اما این‌که به بهانۀ این واقعیت در همه جا تصویر شخصی بیمار و عاجز و ناتوان از ایشان ارائه شود، دیگر ربطی به واقعیت تاریخی ندارد و منجر به نادیده گرفتن شؤون والای امامت خواهد شد. همچنین مضطر و بیچاره و درمانده خواندن عقیلۀ بنی‌هاشم(سلام‌الله‌علیها). 🔸مسلّم است که مبارزه با چنین آسیب‌هایی در ادبیات دینی، اول از همه به عهدۀ خود شاعران است. یعنی شاعر هم شعر خود را از چنین تعابیری پیراسته کند و هم اعتراض خود را با زبان هنر و شعر اعلام کند. زنده‌یاد سیدحسن حسینی در این شعر سپید با زیبایی این هر دو کار را توامان انجام داده است. اول این‌که با زبان فاخر خود تصویر باشکوه و باصلابتی از حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) ارائه داده و آن حضرت را با احترام و عظمت مورد خطاب قرار داده. دوم این‌که در همین شعر و در همین خطاب، شعرا را مورد سرزنش قرار داده و با زبانی تعریضی و گزنده تمام آنچه را که شعرا در گذشته به عقیلۀ بنی‌هاشم(سلام‌الله‌علیها) نسبت داده‌اند به خود شعرا نسبت داده: شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند؟ یعنی اگر شعرا شما را بیچاره و درمانده و مضطر خوانده‌اند، از بیچارگی و درماندگی خودشان بوده وگرنه نام باشکوه شما از تمام این اوصاف مبراست. ✍🏻 📗 🌐 shereheyat.ir 🆔 @elalhabib_ir
💠 توجه به مدح سیدالشهدا (علیه‌السلام) ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟ خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است از ساغر چشمان تو آموخته مستی تا جرعه‌ای از عشق تو ریزند به جامش هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی در دشت بلا محو تماشای تو هستند هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی وا کرد درِ مسجدالاقصای یقین را «تکبیرةالاحرام نمازی که تو بستی» تا وا شدن پنجرۀ شب نزدی پلک تا خون شدن حنجره، از پا ننشستی ای کاش که گل‌های عطشناک نبینند در دیدۀ خود خار غمی را که شکستی یک گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی 📝 🔹 در تاریخ حیات بشری شاید هیچ خبر و واقعه‌ای را نتوان تکان‌دهنده‌تر و فراگیرتر از شهادت سیدالشهدا(علیه‌السلام) دانست. و هیچ واقعه‌ای تا این اندازه عواطف بشری را به خود معطوف نکرده است. از این روست که مرثیۀ سیدالشهدا(علیه‌السلام) پربسامدترین درون‌مایۀ شعر دینی است. حتی در ادبیات سایر ملل و ادیان و حتی در بین آثار شعرایی که مقید به دین خاصی نیستند، شاهد ادبیات و شعر عاشورایی هستیم. 🔸با این حال توجه به مرثیۀ سالار شهیدان، موجب شده که شعرا آن‌گونه که باید به مدح ایشان توجه نداشته باشند و اشعار مدحی برای آن حضرت همیشه محدود بوده است. وجود نورانی و مقدسی که شهادتش این‌گونه عالم را تحت‌الشعاع خود قرار داده، بی‌شک ولادتش نیز به همین اندازه اهمیت دارد و زندگی و سیرۀ او نیز برای بشریت نسخه‌ای نجات‌بخش است. 🔹مدح چنین شخصیتی مدح تمام اندیشه‌ها، فضیلت‌ها و ارزش‌هایی است که آن حضرت به خاطر آن، جان خود را فدا کرده‌اند. حتی برای درک مصائب آن حضرت، شناخت بیشتر و آشنایی با سیرۀ ایشان برای ما ضروری است و مرثیه‌ای که با مدح آمیخته باشد تأثیر عمیق‌تری خواهد داشت. ✍🏻 📗 🆔 @elalhabib_ir