eitaa logo
امام زمان و من
178 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
934 ویدیو
29 فایل
کانال مهدوی کودک و نوجوان کپی کردن مطالب کانال به نیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه آزاد است. برای ارسال هر پیام یک صلوات به نیت فرج امام زمان علیه‌السلام بفرست. کانال دیگر ما: https://eitaa.com/joinchat/3156345212C7f3274f17f ادمین: @Hadith12
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت طلبی : انتخاب آگاهانه مرگ در راه خدا و هدف الهی و استقبال از شهادت در راه سعادت همان « شهادت طلبی» است که به عنوان یک فرهنگ متعالی در زندگی منتظران باید وجود داشته باشد. از الفبای اولیه انتظار مثبت و سازنده جهاد و شهادت در رکاب ولی خدا است. https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@audio_ketabyek aye yek ghese 59.mp3
زمان: حجم: 3.27M
قسمت 9⃣5⃣ 📜سوره مبارکه حجر آیه ۸۸ 🔹لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ🔹 https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این سخن پنجره ای تازه به روی همه می‌گشاید، من بسیاری از چیزها را دوست دارم و نمی دانم این چیزها برایم خوب نیست، یاد آن روزها به خیر!! جوان بودم، آرزویی داشتم، دست به دعا برداشتم، به تو التماس کردم، امّا حاجتم را ندادی، ده سال گذشت و آن روز فهمیدم که آن آرزو صلاح من نبود، سر به سجده گذاشتم و از تو تشکّر کردم که آن حاجتم را برآورده نکردی. چیزی را خوب می‌دانستم و آن را می‌خواستم که مصلحت من در آن نبود، تو مرا دوست داشتی و به همین علّت، به التماس‌های من توجّه نکردی، صبر کردی تا خودم همه چیز را فهمیدم. از طرف دیگر چه بسا من چیزی را بد بدانم، امّا تو آن را برایم خوب بدانی. یادم نمی رود روزی که مشغول نوشتن اوّلین کتاب خود بودم، همسرم نزدم آمد و گفت: «وقت واکسن پسرمان، علیرضا است». علیرضا که سه سال داشت در گوشه ای مشغول بازی بود. نمی توانستم به او بگویم که او را می‌خواهیم کجا ببریم، چون او از واکسن زدن خیلی می‌ترسید. وقتی پرستار می‌خواست به او واکسن بزند محکم او را نگه داشتم. آن روز خیلی گریه کرد. وقتی به خانه برگشتیم، با من قهر کرد، هروقت به سمتش می‌رفتم از من فرار می‌کرد و می‌گفت: «چرا مرا به دکتر بردی؟ » نمی توانست بفهمد که این واکسن برایش مفید بوده و مانعِ ابتلا به بیماری‌ها می‌شود. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd