با خودم میگویم الان زمانِ غمگین شدن و
کنار کشیدن نیست!
با خودم میگویم تـو از زنبـورِ عسل کمتـر
نیستی! زنبور عسل نمیداند که بالهایش
طبـقِ محاسبات ریاضی، تـوانِ بلـنـد کردنِ
او را ندارند؛ ولی عزمـش را جـزم کرده که
پرواز کند و موفق هم شده💛
آن قـدر که تـمـام دانـشمنـدان را مبهوت و
سـردرگـم کرده و هـر بـار کسی بـا هـزاران
آزمـون و خـطا، سعی در اثـبـات نـظریهای
برای پرواز زنبورها دارد.
با خودم میگویم که حتی اگر تمـام دنیا با
دلیـل و منطق، امـکانِ پرواز تـو را مـحـال
دانستند، از زنبـورعسلکمترنباش و جوری
جسورانـه پـرواز کن که تا قـرنها، هـاج و
واج، دنبال دلیلِ پروازت بگردند!🐝✨
↵ نرگسصرافیانطوفان
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از چند متری خدا
مِنَت گذاشت سرِ ما و نوکرش شدیم،
وَرنه حسین کجا و منِ رو سیاه کجا :)
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_41 محمد: با دو انگشت به گروه عملیات
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#همسفران_عشق
#پارت_42
نجلا:
با دستهای بسته نشسته بودم زمین.
فکرش را نمیکردم آنقدر بیرحم باشد که تمام وجودم را به آتش بکشد.
نمیدانم چه شد که گالن پر از نفت را به سمتم رها کرد.
تمام تنم خیس شد.
به ثانیه نکشید که کبریت را پرت کرد روی صورتم.
صدای جز و وزِ سوختن لباسم، موهایم و داغی بدنم رعشه انداخت در بدنم.
صورتم که اتش میگرفت تکان میدادم و از تمام وجود زجه میزدم.
این حق من نبود.
اتش، طنابِ دور دستم را سوزانده بود.
با آن پای چلاق شروع کرده بودم به تقلا کردن.
در هوا چرخ میخوردم...به بدنم چنگ میزدم و خودم را به در و دیوار میزدم.
اتش بدنم خاموش شد ولی رمقی در بدنم نبود.
جایی را نمیدیدم.
گوشهای افتادم و چشمانم را بستم...
محمد:
_محمد من دارمشون هر سه تاشونو...بزنمشون؟؟
تک تیرانداز مدام همین را میگفت
حالا که میخواستند فرار کنند چارهای نبود
_اونقدر نزدیک هست که بتونی بزنی به پاشون؟
_آره بزنم حاجی؟
_بسم الله، بزن
به محض دستور صدای دو شلیک آمد.
بچههارا فرستادم سمت موقعیت که دستگیرشان کند.
هنوز هم چشمم به سوله بود.
که شاید آتشش کمی بخوابد و دود و غبارش بنشیند.
.............
نیلا و رادان هردو از ناحیهی پا مجروح شدند.
بعد انتقال آنها به سمت سهیل رفتم مقابلش ایستادم و شخصا به او دستبند زدم.
نیشخندش روی اعصابم راه میرفت.
تیر دستش را ساییده بود و خون از انگشتش جاری بود.
داخل یکی از ماشینهای آمبولانس نشست.
_مهدی...برو مراقبش باش، به بیمارستان که رسیدید بسپرش به سربازای اونجا، سریع برگرد.
_چشم
مریم:
تک تک لباسهایم را اتو کردم و مرتب، روی چوب رختی آویزان کردم.
به مهدی زنگ زدم ولی رد تماس داد.
چند ثانیه بعد پیام داد.
_تو ماموریتم، کارم تموم شد زنگ میزنم.
نشستم روی تخت...
گوشی که زنگ زد به خیال اینکه مهدیست برش داشتم.
_زهرا...
_الو سلام...
_سلام مریم، چرا پس دوباره نیومدی؟ اینطوری پیش بره اخراجت میکننا
_میگی چیکار کنم خب؟ امشب مهمون داریم
_بابا حداقل بلند شو بیا تایپ مقاله رو کامل کن؛ اصلا تو چته؟
_نمیدونم زهرا، یه حسِ گم شدن دارم. یه حسی که هم خوشحالم هم استرس دارم هم...
_هم ذوق داری هم نگرانی هم هزارتا زهرمارِ دیگه
با خنده گفتم
_دقیقا زدی تو هدف، فقط یکیش موند
_چی؟
_حس میکنم یه چیزی نیست، انگار هست ولی نمیتونم درکش کنم
_جنی شدی دختر، اونقدر فک کردی مغزت تاب برداشته؛ پاشو بیا اینجا ببینم با خودت چیکار کردی دیوونه
محمد:
حدود نیم ساعتی میگذشت.
مهدی روی خطم آمد...
_محمد...میشنوی صدامو؟؟
_بگو
_سهیل فرار کرد.
کلافه فریاد زدم
_پس اونجا چه غلطی میکردییییی
_یه اتفاق بدتر افتاده
_بدتر از این؟ چی؟
_کارت شناسایی با اسلحه هردوتاشونو که گذاشته بودم کنارم برداشته...
_مهدی خاکت میکنمممم، مهدیییییی یه کار بهت سپردممم
آخ آخ آخ
نشستم روی زمین، کنار ماشین
با صدای فریاد من همه ی نیروها خشکشان زده بود.
کامیار قدم قدم سمتم آمد و بطری آب را روبهرویم گرفت
_آروم باش چیزی نیس...
_اینکه میتونه هر غلطی،دلش میخواد با اون اسلحه و کارت شناسایی بکنه، چیزی نیست؟؟؟
بہقلــــم:ف.ب
لینک ناشناس:
https://abzarek.ir/service-p/msg/735937
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از یادواره شهدا 💚🕊️
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*پیشنهاد میکنم قبل ازشروع ماه محرم ، این کلیپ رو ببینید،تا بتونیم محرم رو واقعی وخوب درک کنیم😭😭😭دیدنِ این فیلم رو ازدست ندین👆🏻😭*
✨'قصّہ اسارت'✨
آن شب، پس از صرف شام، مشغول خواندن نماز مغرب و عشاء شدم. نمازم را که خواندم، مـتوجه نگـنبانی شدم که پشت پنجره ایستاده بود و داخل سلول را میپایید. او به یکی از بچهها خیره شده بود ونمار خواندن او را تماشا میکرد. وقتی نماز و سجده طولانی و همراه با آه و ناله وی تمام شد، سرباز بعثی او را صدا زد و با خشم پرسید:
چرا این همه در سجده بودی؟ برای چه کسی دعا میکردی؟ برای خمینی؟!
آن برادر اسیر، در حالی که اشک از چشمانش را پر کرده بود، جواب داد:
نه! داشتم برای آزادی خودمان دعا میکردم.
سرباز بعثی نام او را یادداشت کرد و وقیحانه آب دهانش را بر روی او انداخت و از پشت پنجره دور شد.
صبح روز بعد، آن برادر هم سلولی را به جـرم دعـا وسجده طولانی، به ۲۵ضربه شلاق محکوم کردند و با کابل، پشت او را سیاه نمودند. طوری که پس از تحمل ضربات، به حالت اغما دچار شد.
بعد از او، نوبت به من رسید، که البته تنها به تذکر اکتفا کردند.
#پلاڪ
مهربانا..💕
هزاران شکر که در کنارمان هستی و قرار و آرام دلهای بیقرارمان جز تو چه جوییم و جز تو که را خوانیم که همه تویی و جز تو همه هیچ،
خداوندا..💓
لحظاتمان را قرین رحمت و مهربانیات بفرماو ما را در ادامه راهمان تنها مگذار که یک لحظه بیتو ویرانی دنیاییست🌿
#پلاڪ
هدایت شده از 𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
🚫اگر نخونید ضرر کردید 🚫
بخونید خیلی قشنگه: اولين روزي كه امام حسين (ع) روزه گرفتند همه اهل بيت در كنار سفره جمع شدند؛ پيامبر اكرم (ص) رو به امام حسين فرمودند:
حسين جان عزيزم روزه ات را باز كن. امام حسين فرمودند:
جايزه من چه خواهدبود؟
پيامبر فرمودند: نصف محبتم را به كساني كه تو را دوست دارند مي بخشم.
حضرت علي(ع) فرمودند:
پسرم حسين جان بفرما. باز امام فرمودند: جايزه من چه خواهدبود؟
حضرت علي فرمودند: نصف عبادت هايم براي كساني كه عاشق تو هستند.
حضرت فاطمه(س) فرمودند:
عزيز دلم افطار كن.امام حسين پرسيدند:
جايزه شمابه من چيست؟
حضرت فرمودند: نصف عبادت هايم را به كساني که بر تو گريه مي كنند مي بخشم.
امام حسن(ع) فرمودند:
برادر جان روزه ات را بازكن و امام همان سوال را پرسيدند.
حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهكاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت.
و درهمين حال جبرئيل بر پيامبر نازل شد فرمود خدا مي فرمايد:
من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن كساني كه عاشق تو هستند را به بهشت ميبرم تا تو راضي شوي یا حسین.
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ "ص" ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:
ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﻬﺮﻩ کسی که این حدیث رابه دیگران می رساند
حاج مهدی سلحشور چند شب قبل تو حرم حضرت معصومه میگفت:...دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی.. فکرش را بکن.. روز قیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم..
سُبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حيلَتی وَ ارزُقنی حَيثَ لا اَحتَسِب يا رَبَّ العالَمين
حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود.ولى شيطان به بيشتر مردم اجازه ى پخش اين ايه را نميدهد.💚
#حامدزمانی
#محرم_ايستاده_ها
@istafan
+ میدونی چرا بچهها عطر خدا به همراه دارن؟!
– خب چرا؟
+ چون تازه اومدن اینجا،چون هنوز کامل زمینی نشدن ♡‿♡
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
19.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌🏻🎥 انتشار واجب
♥️به عشق امام حسین(ع)
👀دودقیقه وقت بذار کلیپ رو حتما ببین
🤷🏻♂️فرقی نمیکنه عرق خوری یا بچه مذهبی
⭕️دیدن این ویدئو واجبه!
براى دانلود كليپ هاى بيشتر
به كانالمـــون يه ســرى بزنين
دست پُـر مياين بيرون😉👇🏻
🔻 @seyyedoona
🔻 @seyyedoona
🔻 @seyyedoona
امام صادق(ع) :
هرکس در ایام عزای جد ما حسین(ع) بر سر در خانهٔ خود پرچم مشکلی نصب نماید مادرم حضرت زهرا(س) هر روز او و اهل خانه را دعا میکند.
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨