eitaa logo
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
373 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
10 فایل
 "مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ  که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قدرتی نیست☁️🌝 " [ ۳۹ کهف ] 📞ارتبــاط: @hoonarman 🔗تــبادݪ: @hoonarman110 #درنشرمطالب‌درنگ‌نکنید...🍃 📌پیام سنجاق شده مطالعه شود•~
مشاهده در ایتا
دانلود
همون خدایے که اینهمه زیبایے آفریده توروهم آفریده چون مےدونسته این دنیا به کسے مثل تو نیاز داره... قشنگ نیست(: ؟ ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
🔴 دوستان لطفا توجه کنید ‼️ ما یه پویش راه انداختیم که بخاطر با شماره 110 تماس میگیریم و ازشون تقدیر و تشکر می‌کنیم و این تماس باعث قوت‌قلبشون میشه و متوجه میشن که این ملت پشتشون هستند. خیلی‌ها زنگ زدند و خود بنده هم وقتی تماس گرفتم واقعا لبخند عمیق و خوشحالی کسی که پشت اپراتور نشسته بود رو حس کردم. حتی میتونن با شماره 113 و 114 تماس بگیرند و از بچه‌های اطلاعات تشکر کنند. ممنونم میشم شما هم این پویش رو در کانالتون پخش کنید تا تمام ایران انجامش بدن و برسه به گوش و و و... هرکی که دشمن ایرانه تا بفهمن پشت نیروهای مسلحمون رو خالی نکردیم. این واقعا میتونه یک کار فرهنگی بزرگ بشه و نیروهای عزیرمون متوجه بشن کسایی که بهشون توهین میکنن، بچه‌های این مرز و بوم نیستند👌🏻🇮🇷 اگر انجامش دادید حتما اسکرین‌شات رو برامون بفرستید و بگید حتما از زنگ‌زدنشون ویس و فیلم بگیرند و برای ما بفرستند ☺️🙏🏻 خیلی ممنون که برای کشورمون قدم به این بزرگی برمی‌دارید✅🌱🌻
1_958815243.pdf
حجم: 243.8K
🚨 اگر این ۱۰ صفحه از کتاب را بخوانید حتما آن را می‌خرید! 📗 لینک خرید کتاب دکل👇 https://idpay.ir/rvarva110/shop/292749 ✅ گفتگویی هیجانی بین یک روحانی و جوانان است که پاسخگوی روز با محوریت بیانیه گام دوم انقلاب است. 🚨 برخی از شبهاتی که کتاب دکل جواب می‌دهد👇 🚫 با اینهمه ، فرق الان با زمان پهلوی چیست؟ 🚫 چرا جلوی اختلاسها را نمی‌گیرند؟ 🚫چرا باید از که معصوم نیست اطاعت کنیم؟ 🚫 چرا رهبری را پذیرفتند؟ 🚫چرا بعد انقلاب، مجانی نشد؟ 🚫 چرا زمان شاه بخلاف الان، همه‌چیز ارزان بود؟ 🚫چرا موشک بالستیک می‌سازیم ولی نمی‌توانیم ماشین بسازیم؟ 🚫 چرا با وجود مشکلات اقتصادی خودمان، به کشورهای همسایه کمک می‌کنیم؟ 🚫 چرا برخی افراد غیرصالح را تایید می‌کند؟ 🚫 و دهها سوال مهم دیگر
عیدتون مبارڪ✨✨ ان‌شاءالله عید ظهور😍
اتصال چیست؟ اتصال داری؟ حتما می‌پرسی به کجا؟ ما برای خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت. پس اتصال داشته باش. ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از 『حـَلـٓیڣؖ❥』
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد... - احزاب/آیه63
✨'قصّہ اسارت'✨ به اسارت كه درآمديم، همه‌مان را در يك جا جمع كردند. در همان حال توپ‌خانه‌ي ايران هم گاه گاهي بر سر عراقي‌ها گلوله‌هاي آتشين مي‌ريخت و موجب هلاكت بعضيشان مي‌شد. آن‌ها هم به تلافي به طرف اسراي ايراني تيراندازي می‌كردند. يكی از رزمندگان اسير كه در جبهه از خود شجاعت فراواني نشان داده و تقريباً مسن‌ترين افراد در آن جبهه بود، احساس تشنگي كرد و از سرباز عراقی كمی « ماء » (آب به زبان عربی) خواست. عراقي‌ها در آن شرايط در به در دنبال ايراني‌هايي مي‌گشتند كه عرب‌زبان باشند تا بتوانند از منطقه‌ي عملياتي رزمندگان اسلام اطلاعات كسب كنند. به همين سبب وقتي رزمنده‌ي پير گفت ماء، عراقي‌ها دور او جمع شدند. يكي از آن‌ها كه چند كلمه فارسي مي‌دانست، گفت: انت عربي دانست؟ پپيرمرد گفت: نه به خدا؛ تنها همين يك كلمه را دانست. بعد از كمي جر و بحث افسر عراقي دستور داد كمي آب برايش آوردند. وقتي پيرمرد آب را نوشيد، رو به عراقي كرد و گفت: «رَحِمَ الله والِدَيْكَ» (رحمت خدا بر پدر و مادرت) اين جمله را پيرمرد از مجالس فاتحه و روضه ياد گرفته بود. در اين جا بود كه افسر عراقي با خشم فرياد زد: «والله انت عرب» (به خدا تو عرب هستی ) پيرمرد دستپاچه جواب داد: باور كنيد تنها همين را دانست. بعد حسابي او را كتك زدند تا اقرار كند. ولي وقتي با انكار پيرمرد روبه رو شدند، او را رها كردند. يكي از برادران به شوخي به او گفت: تو را به خدا تا همه‌ي ما را به كشتن نداده‌ای، اين قدر عربي حرف نزن
شب جمعه شد و باز ترس از آن ڪه اگر فردا نیایے این هفته را چگونه تحمل ڪنیم... به امید تو هفته هارا به پایان می‌رسانیم؛ به امید آمدنت... به امید اینڪه رهبر فرزانه پرچم نظام را به دست تو بدهد و ما شوق و شعف را در وجودش به تماشا بنشینیم. این ماییم... ملتی ڪه سختی و لرزش‌ها دیده ولی لحظه‌ای پا از این خط مهدوی ڪج نگذاشته. این ماییم ڪه شاید تشنه‌ی آمدنت هستیم و ندایی ڪه در جهان رخنه می‌ڪند. این ما و این لطف بی‌پایانت...
🔴 خبرهای خوب از ایران قوی - داریم میشیم شاهراه تجاری - داریم میشیم مهمترین کشور در ترانزیت کالا - داریم میشیم تصمیم گیرنده اصلی منطقه - داریم میشیم بزرگترین صادر کننده انرژی دنیا - داریم میشیم بزرگترین صادرکننده پهپاد دنیا 😊 و یه خبر خوش دیگه اینکه پهپادهای ما از این پس مجهز به هوش مصنوعی شده و تا ٢٠٠٠ کیلومتری میتونه پرواز کنه 💥و این یعنی از تهران بلند میشه تل‌آویو رو میزنه و این یعنی یه قدرت عظیم نظامی ✅اینها دلخوشی الکی نیست به این خبر دقت کنید 👇 📝 نیویورک‌تایمز : ایران به یک بازیگر جهانی در صادرات پهپاد تبدیل شده است این روزنامه آمریکایی در گزارشی نوشته ایران در حال تبدیل شدن به یک بازیگر جهانی در صادرات پهپاد است و توانسته علی‌رغم تحریم‌ها به این پیشرفت دست پیدا کند. 🚨و یک خبری که جهان صنعت رو شوکه کرده 🔸کجا هستند اون عده خود تحقیر که ببینند روسیه با اون قدرت حسرت پهپادهای ما رو میکشه و از همه مهمتر داره توربین‌های گازی ما رو جایگزین توربین‌های زیمنس آلمان میکنه 🔥آره درست خوندید جایگزین توربین‌های زیمنس آلمان کی فکرش رو می‌کرد این همه قدرتمند بشیم 📈الان اگه به یک عده بگیم که رشد اقتصادی ما بعد از ده سال از صفر به پنج درصد رسیده،  باور نمی‌کنند رشد اقتصادی فصلی ایران به 5% رسید که در ۱۰ سال اخیر این رشد 0% بود است آینده روشن 👨‍✈️یک خبر خوب دیگه اینه که یک بازوی قوی امنیتی دیگه به کشور اضافه شد (سازمان اطلاعات فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی) این سازمان در اولین اقدام خودش پنج جاسوس وابسته به اسرائیل که به منظور خرابکاری وارد کشور شده‌ بودند رو دستگیر کرد واقعا دمشون گرم. 👥دوستان خوبم، لطفا توجه کنید این همه خبرهای خوب و ناب براتون ارسال کردیم حالا یه یا علی بگید و این خبرها را بین دوستان و هم‌گروهی‌های خوبتون ارسال کنید تا شما هم در این ثواب  شریک شده باشید . 👌درود بر رزمندگان  فضای مجازی 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️ #رمان_امنیتی_گمنام3
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️ عطیه: میله و چوب را رها کردند و با مشت و لگد به جانشان افتادند. ناخودآگاه هردو مثل جنین پایشان را داخل شکمشان جمع کرده و از درد به خود می‌پیچیدند. با هر ناله آنها جیغ خفه‌ای می‌کشیدم. جانم که به لب رسید فریاد زدم. _بسهههه نزنیددد اشک هایم را پاک کردم. _نزنیدشونننن بی رحماااا یکی از آنها چماقش را پرت کرد سمت من؛ خورد به قفس و صدای گوش خراشی ایجاد کرد. دست کشیدند و رفتند. فرشید: دستانم را نزدیک لبم کردم و خونش را پاک کردم. _آقا محمد...حالتون خوبه؟ به سختی خودش را از زمین فاصله داد و نشست. نگاه نگران عطیه خانم روی ما بود. ‌سرم را به سمتش برگرداندم. متوجه خیسی لباسش شدم. خودم را نزدیکش کردم. سرش را به دیوار تکیه داده بود. دست روی پهلویش گذاشتم که صورتش درهم شد. بی اختیار یازهرا گفتم عطیه خانم گفت _محمد چیشده؟؟ خون پهلویش روی دستم خودنمایی می‌کرد. _بازم زخمت سر باز کرده... دست به پهلو گذاشت و با درد گفت _اشکال نداره...این زخم، خیالِ خوب شدن نداره _شرمنده‌ام که بخاطر من افتادید تو دردسر _اشکال نداره؛ فرشید؟ سوالی نگاهش کردم _جانم آقا؟ _می‌تونی دستامو باز کنی؟ _خب آره ولی خطرناکه... خندید و گفت _اینجا موندن خطرناک‌تره که مسلمون... رسول: _سعیدددد بیا اینجا... به سرعت به سمتم آمد. _جانم؟ _می‌خوام برم دور و بر ورزشگاهو بررسی کنم؛ میای؟ _معلومه که میام...فقط بزا زنگ بزنم به خانم شکوری عکس هوایی‌شو بفرسته. _نه نمی‌خواد؛ از بچه‌های عملیات پرنده ،دوربینو میکروفونو بگیر بیار برام... _خیله خب بی صدا ۵۰۰ متر را دویدم. کامل رصد کردم که دوربین مداربسته نداشته باشد. خیالم که راحت شد نزدیک شدم. بی مهابا جعبه را از دست سعید گرفتم و روی زمین گذاشتم؛ بازش کردم. _رسول اینجا نمیشه...خطرناکه...میبینن! کلافه روی زمین نشستم. _الان از کجا بفهمیم اونطرف چه خبره؟؟؟ نه داوود نه فاتح نه فرشید هیچ کدوم گوشی ندارن که باهاشون ارتباط بگیریم... داوود: داخل محوطه به دیوار تکیه دادم. قامت فاتح از دور مشخص بود؛ داشت با فلورا حرف میزد. با صدای پچ پچی که از پشت دیوار می‌آمد گوشم را تیز کردم. _نه داوود نه فاتح نه فرشید هیچ کدوم گوشی ندارن که باهاشون ارتباط بگیریم... _آروم‌تر رسولللل میشنون. لبخند ریزی روی لبم نشست. _رسول...من اینجام لحنش تغییر کرد _داوود تویی؟ _آره خودمم _عالی شد؛ من جعبه‌ی دوربینو می‌ندازم،بگیر وصلش کن جایی که بتونم ببینمتون _بندازی متوجه میشن _پس چیکار کنیم؟ نگاهم را دورتادورِ دیوار چرخاندم. متوجه حفره‌ی کوچکی شدم که تقریبا وسط دیوار وجود داشت. _رسول...یه حفره طرف راستت هست می‌بینیش؟ _آره آره _جعبه رد نمیشه ولی میتونی خود میکروفونو بهم بدی... _باشه میکروفون را که گرفتم نگاهی به آن انداختم _داوود فقط مراقب باش متوجه نشن _حله خیالت تخت؛ من دیگه باید برم... _موفق باشی پ.ن:نیست رنگے که بگوید با من اندکے صبر، سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل واے، این شب چقدر تاریک است لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/841962 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨