✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡⚡ ⚡⚡⚡ ⚡⚡ ⚡ #رمان_امنیتی_گمنام3 #قسمت_24 محمد: _داوود بلند شو باید
خب خب به عنوان اولین خبر قرن جدید در کانال جدید اومدم خدمتتون😂❤️
اول که عیدتون مبارک ❤️ انشاءالله سال بسیار خوبی پیش رو داشته باشید ☺️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
بینندگان عزیز سلام 😅❤️
مشروح اخبار☺️
آقا امشب خبرتون غمگینه یه خورده
ولی من سعی میکنم با جنبه طنز بگم😂
______
اوخی نازی موش موشی رو پای محمد خوابیده☺️😅
رسولم که خب برمیگرده آقا 😅💔
بگذریم🙃😅
______
اوو بابا بشین تو ویلا حال کن دیگه😂
مثلا اگر ویلاش استخر هم داشته باشه🤣🤣
شنا کن 😐😂
ولی آقا داوود به نظر من دلش اتصالی داره🤣
متاسفانه به نظر من این داستان اصلا خوب تمام نمیشود🤣
طبق نظر تحلیل گران این عملیات خطر ناک است🤣🤣🤣
داوود در پنهان سازی غمش بسیار قوی هست😅💔
خب خب یه مشت انسان گشنه غر غرو به محض ورود داوود به اون حمله کرده
و غر زدن را آغاز نمودن🤣🤣🤣
بله و بشنوید از داوودی که غصد شوخی دارد و میخواهد سر به سر بچه ها بزاره😈🤣
او او متاسفانه این افراد به غیر از گشنگی مقداری هم وحشی هستن😐😂
متاسفانه اگر داوود غذا را نمیداد ممکن بود امشب پلو داوود در ویلا سرو میشد🤣🤣🤣
متاسفانه داوود یه نمه مظلوم هست😅🙃
^____________^
فرشید و بچه ها عازم سفر میشوند😅🚶🏻♀
فرشیدو تیم تا اطلاع ثانوی آزاد هستن😂
ستاره خانم وراد شدند 🤣
متاسفانه خبر ها حاکی از اینه که فرشید سرما خورد🤒🤧😅
بلهو اینجا شاهد صحنه های احساسی زن و شوهری میشید🤣🤣
^________^
و محمدی که هنوزم منتظر رسوله😅💔🤧
^_____^
تا اخبار بعدی شمارو به خدای بزرگ میسپارم☺️❤️👋🏻
https://harfeto.timefriend.net/16483669959633
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
هر صبح
پلڪ هایت فصل جدیدے از زندگے را ورق مےزند !
سطر اول همیشہ این است :
خدا همیشہ بــا ماست ..
پس بخوانش بــا لبخند !
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"قلبت دوباره لبخند خواهد زد:)"
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
انسان بودن
زیاد سخت نیست
ڪافیست مهربانے کنے
زبانت ڪہ نیش
نداشتہ باشد و ڪسے را نرنجاند
وقتے براے همہ خیر بخواهے
همین انسانیت است...!
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
هرگز برای عاشق شدن،
منتظرِ باران و بابونه نباش!
گاهی در انتهای خارهای يک کاکتوس،
به غنچهای می رسی که زندگی ات را روشن میکند...
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_21 محمد: _کتکش زدی؟ _آروم نمی شد مجب
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#همسفران_عشق
#پارت_22
محمد:
غذا را که آورد، از جایم بلند شدم.
_سهیل؛ تو غذاتو بخور ما بیرونیم.
با دست به وحید اشاره کردم تا همراهم بیاید.
خارج شدیم
_قفلو بده
قفل را به سمتم گرفت.
_بگیر...
در حالی که داشتم در را می بستم پرسید.
_نظرت چیه؟
کلافه نفسی گرفتم و گفتم.
_دروغ میگه.
_چی رو؟
_اسمش سهیل نیست. از کاری که کرده هم پشیمون نیست.قتل به احتمال زیاد عمدی بوده. در ضمن امکان نداره فقط برای همین یه کار فرستاده باشنش ایران.
_خب من چی کار کنم؟
_معرفیش کن بیان ببرن؛ راستی اینجا خونه خودته؟
_نه خونه پدریمه...چند ماهی نیستن
_آها...من دیگه برم دیرم میشه.
_بیا بالا غذا هست؛ بخور بعد برو.
دست رو شانه اش گذاشتم
_نوش جان من میل ندارم. برم بهتره
_هر جور راحتی
_مراقبش باش در نره، خداحافظ
_خداحافظ
نماز ظهر و حس حالش در حرم شاه عبدالعظیم حسنی
دیر رسیدم.
کنار حصار هایی که دور صحن کشیده شده بود ماشین را پارک کردم.
صدای اقامه نماز سکوت را به زیبایی تمام شکسته بود.
داخل شدم و در صف اخر نشستم.
همین که میخواستم نماز را شروع کنم گوشی از زنگ خورد.
گوشی را از جیب در آوردم.
*دامادِ منهدم کننده*
هر بار با دیدن اسمش خنده ام میگرفت.
_سلام
آرام و بی صدا جواب دادم
_علیک سلام اقا مهدی...جانم چیزی شده؟
_نمی تونید حرف بزنید بعدا زنگ بزنم
_یه لحظه...
از جایم بلند شدم و به سمت محوطه رفتم.
صدایم را صاف کردم و گفتم.
_الان بگو
با لرزشی که در صدایش مشخص بود گفت.
_ این نجلا خانم تا مارو به فنا نده دست بر نمیداره.
_چرا؟کی اونجاس؟
_تا خودتون نیاید متوجه نمیشید.
_بله؛ از صداها معلومه. تا نیم ساعت دیگه اونجام
_ممنون.
تماس را قطع کردم.
به کسانی که از در بیرون می امدند نگاه کردم
این هم از نماز جماعتی که قسمت نشد.
با عجله دو رکعت نماز فرادی را خواندم و سوار ماشین شدم.
رسیدن به ویلا همان و دیدن ان همه هیاهو همان
و اما منی که با آرامشی طوفانی به درِ ماشین تکیه داده ام و به روبه رو خیره شده ام.
نفس عمیقی کشیدم...
_خودم قبرتونو میکنمممممم
قدم برداشتم سمت در.
ایستادم و انگشتم را گذاشتم روی ایفون...
دست خودم نبود؛ انگار قصد کنده شدن نداشت.
با صدای تقی که نشان از باز شدن در داشت وارد باغ شدم.
مهدی به سمتم می آمد.
_محمد آروم باش...
درحالی که لبخندی مصنوعی روی صورتم بود مهدی را کنار زدم.
_وای به حالتون
قدم هایم را بزرگتر برداشتم.
ناگهان مقابلم ایستاد و دستهایش را باز نگه داشت.
_تا مطمئن نشم آرومی نمیذارم بری تو؛ انقدر حرص نخورررر سکته میکنی
_بکش کنار مهدی
_از حرفم کوتاه نمیام.
_اوففففف؛ خیله خب...آرومم.
نگاه مشکوکی به صورتم انداخت.
_ولی اینطور به نظر نمیاد.
از دستش فرار کردن کار سختی نبود
حرکتی زدم وخلاص شدم.
حالا نوبت نشان دادن اتش عصبانیتم بود.
در ویلا را باز کردم.
محکم کوبیدم به جام بزرگی که روی میز کنار در بود
افتاد و شکست.
بہ قلـــم:ف.ب
لینک ناشناس:
https://harfeto.timefriend.net/16483921589528
✨✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
_ #آقربونتبرمخداااا♥️🌿 _
ممنونم ازت خدایا که بهم عمری دوباره دادی
بااینکه میتونستی دیشب که خواب بودم روح پاکی را که به امانت بهم دادی رو ازم بگیری ، ولی نگرفتی
ازت ممنونم خدا بابت عمری دوباره🥺
ازت میخوام دستمو بگیری که توی راه تو قدم بردارم واز وسوسه های شیطان منو در امان نگه داری✨|
#آسمانی
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
خدا زمین رو گرد آفرید تا به انسان بگه
همون لحظه ای که فکر می کنی به آخر دنیا رسیده ای
درست در نقطه آغاز هستی...
#آسمانی
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
خوشبختی
همیشه داشتنِ چیزی نیست
خوشبختی گاهی لذت عمیق
از نداشتههاست!
«یک نوع رهایی» که شبیه به هیچچیز نیست.
و گاهی ساده و غیرقابل تصور است...
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
_هࢪ ۅقټ بیڪاࢪ شڊۍ!🙂
یھ ټسبیح بگیࢪ دسټټ ۅ بگۅ
"اݪݪهم عجݪ ݪۅݪیڪ الفࢪج"♥️
هم ڊݪِ خۅڊټ آࢪۅم میگیࢪھ
همڊݪِ آقا ڪھیڪۍ ڊاࢪھ بࢪا ظهۅࢪش ڊعا میڪݩھ:)
#فاتح
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨
♦️حاج حسین یکتا میگفت :
در عالم رویا به شهید گفتم
چرا برای ما دعا نمیکنید که شهید بشیم؟!
گفت ما دعا میکنیم
براتون شهادت مینویسن !
ولی ....
با گناهاتون خط میزنید ! ...💔
#فاتح
✨✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨✨