✨'قصّہ اسارت'✨
روزهای آخر آذر ماه روزی به هر نفر یک عدد پرتقال دادند،من وچند تا از دوستان آنها را برای شب چله نگه داشتیم ،شب موعود فرا رسید
آنروز میوه نداده بودند. شب چله بود پرتقالها را پوست کندیم ،بوی عطر آنها در فضای آسایشگاه پیچید، درشرایطی که کسی پرتقال نداشت و متوجه ی وجود پرتقال شده بودند مانده بودیم چطور بخوریم. پرتقالها را به کوچکترین حبه های ممکن تقسیم وبین دوستان توزیع کردیم تا تعداد بیشتری از دوستان در شب چله از نوش جان کردن میوه ی شب چله ای بی نصیب نمانند.
#پلاڪ
التماس فڪــــر
بعضیا از دریا فاصله گرفتن دارن مثل ماهی بالا پایین میپرن که برسن به یه تنگ کوچیک که ازش تعریف میکنن؛
ولی خبر ندارن اون تنگ بغلِ لونهی گربهاس...
#پلاڪ
هیچکس نمیتونه به عقب برگرده
و شروع تازهای داشته باشه
اما هرکسی میتونه
از الان شروع کنه و
یک پایان شاد بسازه!🍊🧡
#انگیزشے
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
اینکه بشینی فقط داستان موفقیت آدما رو بخونی فایده خاصی نداره،
داستانِ موفقیت خودت رو بساز😉
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
🌱موفقیت، مجموعهای از تلاشهای کوچک است که هر روز و هر روز تکرار شدهاند.
#انگیزشے
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از ِٞنًِٖۢو۠ۛرۣۨٛاِٝۡلٖۭٛۤہۭدِۣٝٚیٌٍٰ
Hamed ZamaniAUD-20220227-WA0047.mp3
زمان:
حجم:
7.32M
2.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به محمدٍ🙃❤️
@eshgss110🙂🌱
✨'قصّہ اسارت'✨
هرچند که در خساست بعثی ها شکی نداشتیم، ولی برایمان مشکل بود که بپذیریم در آخرین روز نیز ازدست های آنان آبی بچکد.
آن روز این حسرت به دلمان ماند که در روز آخر اسارت، یک شکم سیر آب بنوشیم. یکی از آزادگان تعبیر خوبی از تشنگی کرد. او گفت: ما تشنه اسیر و به اردوگاه ها برده شدیم و تشنه هم به وطن اسلامی برگشتیم.
#پلاڪ