eitaa logo
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
368 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
10 فایل
 "مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ  که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قدرتی نیست☁️🌝 " [ ۳۹ کهف ] 📞ارتبــاط: @hoonarman 🔗تــبادݪ: @hoonarman110 #درنشرمطالب‌درنگ‌نکنید...🍃 📌پیام سنجاق شده مطالعه شود•~
مشاهده در ایتا
دانلود
کم نبودند کسانی که از این دنیا رفتن و در نامه‌ی اعمالشون فقط این ثبت شده بود که : [ می‌خواست آدم خوبی باشد ] اما برای خوب شدن نه حرکتی کرد .. نه سرعتی داشت و نه سبقتی !
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بارون حسنیه ...❤️‍🩹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
_
پشیمونی و حسرت برای کارهای نکرده خیلی دردناکتره؛ هیچوقت چیزی رو از قلم ننداز، برای یک بار توی زندگیت بیشترین تلاش رو برای رسیدن بکن، اونقدر تلاش کن که دیگه جایی برای حسرت باقی نمونه، اونقدر بدو که بعدا نگی اگه یکم محکم‌تر راه میرفتم می‌رسیدم. گفتن این حرف دردش بیشتره؛ باور کن.
هدایت شده از موسسه مصاف
اقدام موهن سفارت استرالیا در تهران! 🔹صفحه رسمی سفارت استرالیا در تهران در اقدامی موهن به ترویج همجنس‌بازی پرداخت. 🔹«روز بنفش بپوش» برای حمایت از همجنس‌بازی در استرالیا نام گذاری شده است. 🔹با این حال سفارت این کشور در تهران بدون توجه به عرف و اعتقادات مردم ایران با استفاده از نمادهای بنفش و برگزاری مراسم و انتشار آن نسبت به ترویج این مساله غیراخلاقی مبادرت کرده است. ☑️ @Masaf
15.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️آیا شما هم یک فلسطینی رو کشته اید؟ Did you kill a Palestinian? ▫️ماجرای ارتباط کوکاکولای ایران با کوکاکولای آمریکا بر اساس اسناد || تولیدشده در مجموعه صدویک‌مدیا || تو هـم بیـا تــو جمــع مــا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3114139840Cb21d4ee141
رفیق اگه از قضیه فلسطین ناراحتی پس چرا داری با خرید نوشابه هایی که درصد زیادی از هزینه رو یک راست داخل جیب اسرائیلی ها میبره حمایت می‌کنی؟! رفیق به جای خرید نوشابه اسرائیلی خرید نوشابه عالیس و زمزم رو پیشنهاد میدم بهت☺️♥️
‏عبور از مرز ۸۰ میلیون لیتر، رکورد فروش تاریخی در مرداد ماه ۱۴۰۳ 🆔 @eittwitter زمزم ایران
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
🌒 #روحینا قسمت ۲ قبل از آنکه فرصت تحلیل موقعیت را پیدا کنم، موتور به سمت راست خم می‌شود و با صدای و
🌒 قسمت ۳ خجالت‌زده کنارش می‌نشینم. دایی جان با آن چشمان درشت و گیرایش زل می‌زند به من. زن دایی گاهی عکس مادر را که نشان می‌داد، می‌گفت مهدی و معصومه چشمانشان دقیقا مثل هم است. شاید برای همین دایی را که می‌بینم، نبود مادر برایم آسان‌تر می‌شود. به آرام ترین شکل ممکن زمزمه می‌کنم: -ببخشید! سرم را روی پایش که می‌گذارم، شروع می‌کند به نوازش کردن. -روحینا؟ طوری صدایم می‌زند که کل وجودم لبریز از ندامت می‌شود. _جانم دایی؟ _یه روز به مادرتم همینو گفتم. گفتم، این دنیا پیچیده‌تر از اونیه که بخوای با حرف بقیه پیش ببریش! آهی از سینه‌ام خارج می‌شود. _اگه گفتی پس چرا اون بلا سرش اومد؟ لبخندی می‌زند و مغرور می‌گوید: -چون یه داییِ خفن نداشت که مراقبش باشه. لبم از خنده کش می‌آید. -من مخالف جنبش زن زندگی آزادی نیستم! به سختی نیم خیز می‌شود و ادامه می‌دهد. -ولی، تاحالا به این توجه کردی چرا بیشتر طرفدارای این جنبش مردان؟ نه با آمارِ تجاوز جهان کار دارم، نه با امنیتِ روانی زنا تو جامعه! فقط بهش فکر کن دخترم. سرم را بلند می‌کنم. _راستش... من فقط فکر کردم شاید حرفی که روشنا می‌زنه درست باشه... چشمان دایی دوبرابر می‌شود. -روشنا؟ متعجب سر تکان می‌دهم. -تو از کجا می‌شناسیش دایی؟ -فامیلیش چیه؟ -امانی. شوک زده گوشی‌اش را از روی میز برمی‌دارد. -می‌تونی چند دقیقه بیرون منتظر باشی تا زنگ بزنم؟ _________ [و دقیقا از همین نقطه بود که پایم به اتفاقات جدیدی باز شد...] 🪴به‌قلـــــــــــم فاطمه بیاتے
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیال کن...❤️‍🩹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌