پــآرتیازرمان🫠🫶:
نگاهشرابامردانیدادکهتکتکشانلباسچریکی
برتنداشتندوبرایتسلیتهمراهخانوادههایشان
آمدهبودند!
گوشهچادرمشکیاشرادرمشتشگرفتوکنارتابوت
همسرشزانوزد..
پرچمایرانبررویتابوتهمسرشکشیدهبودند!
جنگ...اینجنگهمسرشرا،ازاوگرفتهبود..
بغضراشکست!
دستشرویسرشگذاشتوبلندبلندگریست،
ولعنتبهآلیهود..
دخترکمگرچقدرمیتوانستاینداغبزرگراتحمل
کند؟!
بهیادسردارانشهیدافتاد..آنهانیزرفتهبودندوهمسرش
بهآنهاپیوستهبود..!:)
بـهقـلـم:عـیـن.دال›
- https://eitaa.com/joinchat/1798767846C3cc8e5e4d5 -
برای ادامهی رمان در لینک ِ بالا جوین بدید ❗️❗️