2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این بهترین سرنوشته😍❤️
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️⚡️ ⚡️⚡️ ⚡️ #رمان_امنیتی_گمنام3
به به به به😍❤️
چه شبیست امشب😍
انشاءالله شیرینیش کام همه تونو شیرین کنه☺️❤️
____
آقا چون امشب عروسیه از عروس دوماد بیمزه رمان خودمون شروع میکنیم😂
آخ آخ اخ اخ😂 اصلا به من چه برن هرچی میخوان بخورن😐
بیا میگم زوج بیمزه 😂 آقا خب چد میشد قبل به دنیا اومدن اون بچه هم مخت تاب ور میداش ها😐
ای همور شده😐
عهههههههههههه😐 اه ه ه ه ه چندشششش
جینم😒😂
به تو چه😐 فضول 😐 در گشته😂😐
عه حضرت معصومه😐
خب بیاید از غمش بگذریم😂
____
محمد مون گولو شد رفت😐😂
خدایا از دست رفت😐😂
خب چه کنم که نمیکنی😐 میخواستی حس کنی😁
خداااا😐
میدونین محمد از همون اول که رفت کافه فلورا چیز خورش کرده😭😂
ای خدااااا گولووووو😐😡 تنبل خودتیوووو...
درگشته همور شده خودو همگیر ببینم سوبوک😐
افرین بده بهش دوتایی گند بزنین😐😂
خب محمد رد یابی شد همه دو دست بزنید ببینم
چایی اخه😐😂 وقت شناسی هم خوب چیزیه😐
_
آقا من توی این خبر تک و توک از لحجه شهرمون استفاده کردم😂 هرکی نفهمه دگه دست مه نی☺️ مشکل خودشَ😐
چون که اگر بخوام دو پارتو تو یه پیام بدم جا نمیشه پارت بعد تو پیام دگه خوام داد☺️😁
https://abzarek.ir/service-p/msg/685428
Ali Fani1_838240515.mp3
زمان:
حجم:
21.06M
دعای عهد با #امام_زمان عج🌱
🎧 علی فانی
#پلاڪ
صبـــح بخــــیر یـــار مسیحایــے من🙃✨
بَهاےِ وَصلِ تُـــو، گَـــر جــــان بُوَد خَریدارَمـــــــ
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
رفیق🙂🖐🏼
حالت که بد میشه و گرفته میشی
نیوفتی به جون پروفایلت❗️
پشت هم هی عوض کنی..
پاشو برو با یسری کار از جمله
نماز، قرآن، راز و نیاز، درد دل با امام زمان
حال دلت رو عوض کن(:
🦋أَللَّهُمَ_؏ِـجَّلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَجـ⛅️
#تلنگرانه
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
#لبخندخاکے🤣🌱
👤 بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛ اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود. دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!! یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛ عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود ! با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد ! عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !! بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم 😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند. 😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم: - یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂 😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید! 😂😂
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا. 😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!! 😂😂😂😂🤦♂🤦♂🤦♂
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ... 😂 😂 😂
و ما در هیاهوی روزگار اگر آرامیم دلمان به خدایی گرم است.
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨