✨'قصّہ اسارت'✨
جای ترکش ها توی بدنم دهان باز کرده بود و چرک و خون از آن میریخت بیرون.
پرستارها و دکترها می آمدند نگاهی میکردند و میرفتند.
انگار نه انگار.
آخر یک دکتر آمد و دستور داد زخم هایم را بخیه بزنند.
نه بی حس کردند، نه چیزی.
من« یا زهرا» میگفتم و آنها میدوختندم.
#پلاڪ
گفتید داعش به ما چه ربطی داره!؟
کیلومترا باهامون فاصله داره...
بفرمایید🙂
اینم از حضور چند روزه ی داعش صفتها...
حساب کنید ببینید اگه مدافعان حرم نبودند...
اگر حججیها، ابومهدیها، مغنیهها نبودند نوامیس ایران باید روی سکوی بردهها میایستادند یا شاید زیر شکنجهها جان میدادند🙂👌🏻
دمت گرم بسیجی...
دمت گرم سپاهی...
دمت گرم نظامی...
دمت گرم هرکس که پای نظام ثابت قدمی🖤
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
شلــوار لـی را برایـــمآن فـرستــادنـد ، اول زیــاد هم بد نــبود ، بعـد شـد آفـت غیـرت و حـیاء….
پـسرانـه اش از بالا کـوتاه شـد و دخـترانه اش از پـایین!
چــآدر شـد مـانتوهـاے بلـند،
مـانتو ها ذره ذره آب رفــت ، حـالا دیگـر باید آن را بــُلوز نـامــید!!
چـادرِ چـادرے ها هـم ڪم ڪم تـبدیل به شـــنــل شـد،
یـا آنـقدر نــازڪ که بـودنش طعـنه ایسـت بـه نبــودنـش!
حـالا ڪه دیگـر شلـوار جـایش را بـه سـاپـورت داده ،
روسـری ها هـم ڪه از عـقب و جـلو آب رفــته!
مـانده ام فـردا فـرزنـداݩ ایـن نسل هنـوز هم مـادر را اسـوه پـاکۍ و پـدر را مـظهر مردانـگی خـواهنـد دانـست؟؟؟
#پلاڪ
قصّہے زندگے:
نگاهش را بین صفحهی گوشی و قفل در تقسیم میکرد...
ساعتها بود که روی مبل نشسته بود.
امشب تدارک دیده بود...
نه فقط به خاطر سالگرد ازدواجشان
نه فقط برای بستن عهدی دوباره...
نه فقط برای خیره شدن در چشمهای گیرایش و لب زدن این جمله:((بهت قول میدم مثل سالای قبل کنارت بمونم؛ تا پای جونم...قول میدم سید))
برای دادن خبری که مطمئن بود عشق را بینشان شعلهور تر میکند.
دیر کردناش طبیعی نبود...
بار چندم بود پیام میدادم.
_حتما باید امشب بدقولی کنی بیمعرفت؟ خب من خشک شدم از بس به در نگاه کردم...کی میای؟
نفهمیدم چقدر گذشت که چشمانم گرم شد و روی هم رفت.
صبح با صدای زنگ تلفن چشمانم را از هم فاصله دادم.
کش و قوسی به بدنم دادم و جواب دادم.
_سلام؛ خانم ....خودتونید؟
_سلام بله بفرمایید؟
_از رفیقای سید جوادم...
خودم را جمع و جور کردم و با صدایی که لرزشش کم نبود گفتم:
_خودش کجاست؟!
_بیمارستان...البته نگران نباشید چیز خاصی نیست یه خراش کوچیکه!
دفعهی آخری که گفتند یک خراش کوچک برداشته چند روز بیهوش بود. اصلا معلوم نبود زنده بماند...
نفسم را بیرون دادم.
_کدوم بیمارستان؟
دست روی قلبم گذاشتم و زمزمه کردم.
_نترس زهرا؛ چیزیش نمیشه. خودش گفته تنهات نمیذارم
پا داخل بیمارستان که گذاشتم نگاهم روی مادر و پدر و برادرم ثابت ماند.
با چشمهای اشکبار به سمتم آمدند.
کابوسم به واقعیت تبدیل شده بود.
مادر در آغوشم گرفت.
_الهی مبارک آقا جواد باشه...
کنارش زدم و لباس سبز رنگ سپاه را از دست علی گرفتم.
با دیدن لکههای خون پاهایم سست شد؛ روی زمین نشستم.
اشکهایم را کنار زدم
دستانم را نوازش وار روی لباسش کشیدم.
_هم خونی.هم خاکی...مبارکت باشه عشق زندگیم...
#پلاڪ
چقدر زیبا خودش به دوستاش میگفته من تو حرم شهید میشم بالاخره و نذر کرده بوده هر چهارشنبه بیاد شاهچراغ و این دومین چهارشنبه ای بود که اومد و با خونش نذرش ادا شد یه پسر بچه 15 ساله به مامانش تو سفر کربلا میگه برام هیچی جز کفن تبرکی نیار 💔
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
📲💭
جیسون رضاییان (مایکل هاشمیان سریال گاندو) جاسوس دو تابعیتی، نگران بازداشت دو جاسوس دیگه شده 😁😂
#گاندو
هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی بهت گفت اینو بگی عمو جون؟
سَم خالص😂🤦🏻♂️حتما ببینین
🔻 @seyyedoona
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دیدن این کلیپ بغض کردم، ،😔😔😔😔خدا به داد مسئولین فرهنگی برسه که انقدر راحت جوونهای کشور رو رها کردن...
فقط کافیه یکم کار بشه... ازمون محبت ببینن...متوجه شن تو رسانه چیزی که در موردمون میگن دروغه
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
شاید خیلی از سلبریتی ها یادشان نبوده
یا اصلا برایشان مهم نبود...
به هر حال
سال قبل در همین ماه بودیم که گفتند شهید فاطمه اسدی(دختر کرد باغیرت که به دست دموکرات به شهادت رسید) تفحص شدهاست.
یک دختر جوان که ۲۲ سالش هم نشده بود... شاید کمی کوچک تر از مهسا امینی!
بچه شیرخواره داشت.
هیچ کدام از این سلبریتیهای همیشه درصحنه اشارهای بهآن نکردند...
من یکی با همین مقایسه های کوچک ماجرا را فهمیدم...
دیگر کاری با بقیه شهدا ندارم که نامردانه حق و خونشان پایمال شد(:
#شهیده
#فاطمه_اسدی
#پلاڪ
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨