✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_88 محمد: بچههای بررسی صحنهی جرم د
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#همسفران_عشق
#قسمت_89
محمد:
_کیوان اختر تو چه وضعیه؟
_بهوش اومده ولی چون ضربه به تارهای صوتیش آسیب رسونده؛ تا یه مدت نمیتونه حرف بزنه.
بهتر از این نمیشد!
_کامیار...این پسر اگه الان حرف نزنه دیگه فرقی به حالمون نمیکنه.
متوجهی؟؟
_میدونم.
با تردید گفتم
_علی چطوره؟ شنیدم صبح جلسه فیزیوتراپی داشت.
_نگران نباش؛ دیگه داره خوب میشه.
سر تکان دادم.
قدمهایم را تند کردم به سمت اتاق ۲۰۸ بیمارستان.
کمی بلندتر گفتم.
_تا وقتی نادرو نگیریم نگرانم...
_یه دقیقه وایسا محمد حیدر کارت دارم.
مقابل در اتاق ایستادم تا حرفش را بزند.
_داره بازیت میده!
اخم کردم.
_کی؟ نادر؟
عینک جدیدش را به چشم زد و کاغذی از جیبش درآورد.
_اینا مشخصات کساییه که به قتل رسیدن؛ تمام دیداراشون با نادر و بقیه افراد غریبه.
به نظر من زنده بودن هیچ کدوم نمیتونسته برا نادر تهدید باشه...
بلکه برعکس!
اینطوری بیشتر تو چشمه!
مشکوک نیست؟؟!
عجب تحلیلی!
کفم برید!
_اونوقت چرا پنج نفر تو یه روز؟
چرا چهار نفر با چاقو یه نفر با آمپول هوا؟
نقشهاش چیه؟
_فکر نمیکنی دنبال سرگرم کردنت باشه؟
اخمم پررنگ تر شد.
_مشخص میشه!
حسین:
اولین چیزی که دیدم، ماسک اکسیژنی بود که صورتم را احاطه کرده بود و بعد...
نورایی که سرش را روی دستم گذاشته و خوابیده بود.
لبخند عمیقی نه روی لب، بلکه روی قلبم نشست.
چقدر دل تنگش بودم!
دست راستم را بالا آوردم و نوازش وار روی سرش کشیدم.
با تکان ریزی سرش را بالا آورد و با چشمان ورم کرده سرتا پایم را ورانداز کرد.
با شوق وصف ناپذیری خم شد و از گونهام بوسه گرفت.
_الهی دورت بگردم داداش...
خوبی؟
به باز و بسته کردن پلکم بسنده کردم.
بلند شد و به سمت در رفت.
بعد از چند دقیقه همراه چند پزشک آمد.
زمان معاینه تمام حواسم به نورا بود.
_خانم لطفا بیرون تشریف داشته باشید.
نورا که بیرون رفت، دکتر صندلی را کنار تختم تنظیم کرد و رویش نشست.
_یادته چی بهت تزریق کردن؟
چند ثانیه طول کشید تا متوجه منظورش شوم.
با ضعیف ترین صدای ممکن گفتم
_نمیدونم...
_فقط یه دفعه بود یا تکرار میکردن؟
سردرد باعث میشد به سختی چیزی را بهیاد بیاورم.
_پنج بار...شاید بیشتر...
کلافه دستش را لای موهایش فرو کرد.
بلند شد و صندلی را کنار کشید.
_درد یا سنگینی تو ناحیه قفسهی سینهات حس میکنی؟
_خیلی...
لبخند نامفهومی زد و رو به پرستار گفت.
_به سرمش مسکن تزریق کن.
مرتب علائم حیاتی و زخماش چک بشه.
چند دقیقهای که اینجا تنها ماندم اندازهی یک سال گذشت!
انگار از بعد آن اسارت چند روزه، سکوت برایم حکم مرگ گرفته!
با آمدن نورا خواستم کلمهای به زبان بیاورم که به یکباره حنجرهام به سوزش افتاد!
حس میکنم معدهام از تشنگی ترک برداشته!
چند وقت است که آب نخوردهام؟؟!
بی خیالِ آرزوی محالم شدم.
با صدایِ بیصدایی زمزمه کردم.
_سردمه!
نورا ملافهام را کمی بالاتر کشید.
به چشمانم زل زد.
_الان خوبه؟
لبخند زدم.
چشمانش بیش از حد ورم دارد.
به سمت کیفش رفت و روسری سبزش را درآورد.
بعد از اینکه مطمئن شد اتاق دوربین ندارد، آن را با روسری مشکی رنگش عوض کرد.
با همان خستگی که تابحال در او ندیده بودم کنارم ایستاد.
لبخند تصنعی زد و گفت
_همینکه حالت بهتر شه و این دستگاهارو ازت جدا کنن میبرمت یه حموم درست و حسابی حالت جا بیاد.
جای زخم روی شانهام را نوازش کرد.
_داداش؟
_جـ...ان؟
حالهای از اشک به درخشش چشمانش اضافه کرده بود.
لب پایینش را در حصار دندان نگه داشت.
بی هیچ مکثِ اضافهای سرش را روی سینهام گذاشت.
درحالی که خیسیِ اشکش را روی لباسم حس میکردم گفت
_میترسم!
با انگشتان ضریفش پیراهنم را چنگ زد.
به سختی دستم را روی سرش گذاشتم.
_دیگه هیچ وقت این کارو نکن...
من جز تو هیچ رفیقی ندارم!(:
صدایش لرز گرفت.
_هیچ وقت نخوا که تنهام بذاری!
لینک ناشناس:
https://harfeto.timefriend.net/16876842417765
به قلــــــــــــم: فاطمه بیاتی
✨✨✨✨✨✨
@eshgss110
✨✨✨✨✨✨
²⁴- حفظ امانت الهی است
#فایدهدعاکردنبرایظهورامامزمانعج
🌱_•
@eshgss110
____
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
²⁴- حفظ امانت الهی است #فایدهدعاکردنبرایظهورامامزمانعج 🌱_• @eshgss110 ____
وقتی که صفوان با امام صادق علیه السلام به زیارت مرقد امام حسین علیه السلام رفته بود، مشاهده کرد که امام صادق علیهالسلام بعد از زیارت عاشورا دعای علقمه را خواندند و گفتند:
" مواظب این زیارت باش و این دعا را بخوان و زیارت کن. به درستی که من ضامنم بر خدا برای هر که به این زیارت و دعا زیارت کند از راه دور و نزدیک که زیارتش مقبول شود و سعی اش مشکور و سلامش به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او قضا شود از جانب خدای تعالی و به هر مرتبه که خواهد برسد و او را نومید برنگرداند. "
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 باریکلا ، باریکلا این آقای دکتر درباره حجاب چه دلیل منطقی آوردن...
پاسخ_منطقی
هرگاه بنده بگويد: ماشاءاللّه لا حول و لا قوّة الا باللّه.
خداوند فرمايد: اى فرشتگان من! بندهام تسليم
شد. كمكش كنيد، او را دريابيد، حاجتش را
برآوريد.🍃
✍🏻امامصادق(ع) 📖بحارالأنوار
²⁵- ثواب شهادت زیر پرچم قائم ‹ع›
#فایدهدعاکردنبرایظهورامامزمانعج
🌱_•
@eshgss110
____
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ حکایت حاجی الماسی...
رفقا داریم به عید غدیر نزدیک میشیم برنامتون چیه؟☺️
²⁶- ثواب شهادت در رکاب پیامبر ‹ص›
#فایدهدعاکردنبرایظهورامامزمانعج
🌱_•
@eshgss110
____