eitaa logo
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
372 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
10 فایل
 "مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ  که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قدرتی نیست☁️🌝 " [ ۳۹ کهف ] 📞ارتبــاط: @hoonarman 🔗تــبادݪ: @hoonarman110 #درنشرمطالب‌درنگ‌نکنید...🍃 📌پیام سنجاق شده مطالعه شود•~
مشاهده در ایتا
دانلود
بہ پـایـان آمد این ماه‌و عبــادت همچنان باقےست...
_ یاایهاالذین آمنوا؟ _جــــــــــــــــــــانم؟ _ماه رمضون تموم شدا _میـــدونم... _نمیخوای آدم شی ؟!:) ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ تلنگــــر ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
3.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عربستان دیروز اشتباه کرده هم خودش هم 17 کشور مسلمان اهل تسنن که تابعش هستن رو از روزه آخرین روز محروم کرد. وکفاره 1میلیاردوششصد میلیون ریال کشورش رو داد😱😱😱 زحل رو به جای ماه رصد کردن😂 از همینجا خسته نباشید عرض می‌کنیم😐😂✋ ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_25 نجلا: با چیزی که شنیدم سرم را با
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ محمد: یک بار فازِ نصیحت گرفتم...نتیجه اش شد این. همزمان از جای خود بلند شدیم. نمی‌دانم چرا خرابکاری کردن امینی باورپذیر تر از خرابکاری سه عجوزه بود. مهدی دنباله‌ی قدم‌هایم را گرفته بود و پشت سرم می‌آمد. مقابل درِ اتاقِ امینی ایستادم. خواستم در بزنم که صدایی از طبقه بالا آمد. تقریبا مطمئن بودم که همه چیز زیر سر عجوزه هاست. پله هارا که بالا آمدم صدای خش خشی همراه با کشیده شدن تکه‌ای اهنی روی زمین شنیده می‌شد دعا دعا می‌کردم فکرم درست نباشد که اگر باشد... صدای ساییده شدن لولای در تارهای عصبی ام را دینگ دینگ پاره می‌کرد. با صحنه ای مواجه شدم که خودم هم دلم برایشان سوخت. رایانه و سیستم روی زمین افتاده و تقریبا جرغاله شده بود. گویی با بمب منفحر شده باشد. اشاره‌ای به صحنه روبه‌رو کردم. _اینجا چه خبره؟ علی در حالی که لبش را با دندان می‌جوید گفت. _دستم خورد به ماگ...قهوه ریخت رو سیستم... اتصالی کرد...بعدم ترکید. به همین راحتی شاید برای شما این اتفاق یک امر طبیعی باشد ولی برای ما یک معضل بزرگ است. زمانی که تمام اطلاعات دود می‌شود و به هوا می‌رود... کامیار هارد سیستم را به سمتم گرفت. _کاملا سوخته. _بعله از دودش معلومه...یادم بندازید براتون بازداشتی رد کنم آقایون. بدون هیچ تعجبی ایستاد. _شرمنده محـ... آقا محمد دیگه تکرار نمیشه. _امیدوارم...با سرهنگ هماهنگ می‌کنم که برید اداره... دیگه اینجا کاری نیست. مریـم: در شیشه‌ای کافی‌شاپ را باز کردم و داخل شدم. نگاهم را چرخاندم. دستش را بالا آورد و تکان داد. لبخند زدم و به طرف میز رفتم. صندلی را عقب کشیدم و رویش نشستم. _سلام نورا شره _علیک سلام مریم خله _چی میخوری بانو؟ ابروهایش را تابه‌تا کرد. _اومممم یه هویج بستنی بسه...زیاد ولخرجی نکن. البته بماند که قرارمون شام بود... نه این هله هوله‌ها دستانم را زیر چانه گذاشتم. _چشمممم. زن داداشِ خودمی دیگه...چه کنم با مشت زد به دستم. _عه چرا اینطوری میکنی؟ بد میکنم تو این بی شوهری داداشمو میندازم بهت؟ _اولا بله...شما بیخود میکنی دوما خان داداش شما گند اخلاقه کسی زنش نمیشه. پوکر فیس نگاهش کردم. _ من بودم اولین جلسه‌ی خاستگاری باهاش دل و قلوه رد و بدل می‌کردم؟/: تازش‌هم تو خودت گند اخلاق تر از محمد حیدری خودم هم فهمیدم بدجور گند زدم... میان سکوتی که حاکم شده بود ناگهان گفت _مگه اسمس محمد حیدره؟ _یه دفعه مهم شد برات؟ سرش را برگرداند. _اصلا به من چه _خودمونیما رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون... _خجالت بکش دختر بلند شو سفارش بده خب... نجلا: _سرگرد کجایی؟ هوی کسی تو این آشغال دونی نیست؟ _چرا داد میزنید خانم؟ دست به سینه روی مبل نشستم. _تقصیر خودته _حرف حسابتون چیه؟ _حوصله‌ام سر رفته _باغ به این درن‌دشتی برا چیه پس. رو‌به‌رویش ایستادم. _چرا مستقیم نگاه نمیکنی حرفتو بزنی؟ _بله؟ _گفتم چرا هرجایی رو نگاه میکنی جز صورت من؟اینطوری معذب میشم انگشتش را به سمتم گرفت. _حس شما مهم نیست...قرارم نیست تو این خونه احساس راحتی کنید پس بهتره همین معذب بودن تا آخر باشه. بعدشم...راحت بودن من چه ربطی داره به حوصله شما؟ دندان‌هایم را روی هم فشار میدادم و حرص می‌خوردم. _فک می‌کردم فقط دخترا میتونن امل باشن؛ ولی انگار امل بودن پسرایی مثل تو شدتش بیشتره... اخلاقش کاملا تغییر کرده بود...آرام بود. شاید هم خودش را آرام نشان میداد. در هرحال اعصابم را خط‌خطی می‌کرد. بہ قلــم: ف.ب لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16515254446818 ✨✨✨✨✨✨✨✨ @eshgss110
درها براے ڪسانے گشوده مےشوند ڪہ جسارت درزدن داشته باشند. جسارت داشتہ باش با امید با عشق بامحبت با تلاش در بزن حتما درها گشوده خواهند شد بہ سوے روشنایـے… ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
چه زیباست... ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
🌱 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
و باز هم خدا... ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
🌱 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
🌱 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
عکس های یادگاری و دوست داشتنی در تاریک خانه ظاهر می شن، اگه یه روز خودتون رو توی تاریکی و تنهایی دیدین، بدونید که خداوند داره براتون عکسای قشنگی رو چاپ می کنه... ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨