eitaa logo
فارس زندگی
1.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
604 ویدیو
0 فایل
ادمین @M_Takfallah
مشاهده در ایتا
دانلود
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ساعت ۱۰ با آقای مرتضی درخشان در جشنواره «آقارضای معصومه» از تولید روایت می‌گوییم. @fars_zendegi
✨ خبر خوب برای علاقه‌مندان به روایت‌نویسی ✨ خانم پرستو علی عسگرنجاد پس از بهبودی از کسالت، فردا مهمان جشنواره و میزبان شما در کارگاه تجربه روایت‌نویسی خواهند بود! این کارگاه در قالب «جشنواره آقارضای معصومه» برگزار می‌شود و فرصتی عالی برای یادگیری و تجربه است. 🔹 توجه داشته باشید که این جلسه تنها به‌شکل برخط در اسکای‌روم برگزار خواهد شد. منتظر حضور گرم شما هستیم! @fars_zendegi
این بچه آبرویمان را می‌بَرد! همیشه دلیل کشتن، فقر نیست. ما گاهی برای راحتی خودمان آدم می‌کشیم! و با همان دست‌های خونی ناهار می‌خوریم! فاطمه هم تصمیمش را گرفته بود و شوهرش راضی بود. این بچه آبرویشان را می‌بُرد. انگشت‌نمایشان می‌کرد. سنگ روی یخ می‌شدند توی چشم همه. و دیگر نمی‌توانستند به نکشتنش فکر کنند حتی با وجود اینکه اگر به دنیا می‌آمد آن‌قدری پول داشتند که در ناز و نعمت بزرگش کنند. روایت امروز صفحه زندگی خبرگزاری فارس روایت یکی از هزاران سقط جنینی غیر قانونی است که سالانه به بهانه‌های مختلف در کشور اتفاق می‌افتد. سرگذشت واقعی این نوزاد را که مادرش در کشمش مادری و قتل، درنهایت مادری را انتخاب کرد را می‌توانید از اینجا بخوانید. @fars_zendegi
عروس و داماد کفن‌پوش علاء ابوالعینین و هاله زعرب عروس و دامادی هستند که تمام زندگی‌شان در یک خط خلاصه می‌شود:«دیروز عروسی کردند و امروز شهید شدند!». زندگی زیر یک سقف برای علا و هاله معنایی نداشت درست چند ساعت پس از عروسی‌شان یک هواپیمای اسرائیلی از بالای سرشان عبور کرد و تمام نقشه‌های عاشقانه‌شان را، یک‌شبه، خاکستر کرد. ویدئویی از مادر و خواهر هاله منتشر شده که کنار پیکرش نشسته‌اند و مادر با صورتی رنگ و رو پریده و چشمانی بی رمق با صدای حزین مدام زمزمه می‌کند:« مقطّعين يما...تکه‌تکه‌شون کردن، مادر... پاره‌پاره‌شون کردن، مادر...» خواهرش حلقه‌ هلا را که رنگ خون گرفته نشان دوربین می‌دهد و بریده بریده می‌گوید:« این حلقه ازدواجش بود. از دست تکه تکه شده‌اش درآوردم.» قصه هاله و علا شاید غم‌انگیزترین عاشقانه‌ی جهان باشد. عاشقانی که دنیا حتی یک روز هم برایشان مهلت نداشت و جنگ، پیش از آنکه زندگی مشترکشان آغاز شود، پایانش را نوشته بود. روایت عروس و داماد غزه را از اینجا بخوانید. @fars_zendegi
این مرد،‌ پدر بودن را بلد بود 🔹معروف بود به امام شنبه تا جمعه. آرام و قرار نداشت. یک ساعت دیدار عمومی داشت و به کارهای مردم رسیدگی می‌کرد، ساعت بعد در استادیوم بود، کنار جوانان. شب که می‌شد از خوابگاه دانشگاه سردرمی‌آورد. 🔹مریم‌السادات آل‌هاشم، دختر امام‌جمعهٔ شهید تبریز، تعریف می‌کند: «با وجود فاصله و مسئولیت سنگین پدر، شبی نبود که تماس تلفنی نداشته باشند و صحبت نکنند. جلسات اولیا مربیان مدرسه که تشکیل می‌شد، بیشتر پدرها عذر می‌خواستند ولی پدر هر کاری داشت زمین می‌گذاشت و خودش را به جلسه مدرسه می‌رساند. 🔹پدرم به‌خاطر شغلش خیلی مأموریت بود ولی هیچ‌وقت نشد که به خانه بیاید و بگوید خسته‌ام.» 🔹محمدمهدی، پسر شهید آل‌هاشم هم می‌گوید: وقتی پدرم ارتشی بود، ما در محلهٔ مسکونی نیروهای مسلح زندگی می‌کردیم. پدرم مخصوصاً اسم من را در مدرسه‌ای بیرون شهرک ثبت‌نام کرد و گفت که دوست ندارم به‌خاطر اسم‌ورسم من، کسی ملاحظه تو را بکند. 🔹تابه‌حال شنیده‌اید که وقتی یک نفر از دنیا می‌رود، یک فامیل یتیم می‌شود نه یک خانواده. حالا حکایت آل‌هاشم است که با رفتنش یک شهری به عظمت تبریز یتیم شد. @Farsna
پشت پردۀ کانال‌های صیغه‌یابی چه می‌گذرد 🔹اگر عضو تلگرام باشید، احتمالاً ناخواسته وارد چند گروه با عناوینی مثل «صیغه‌یابی حلال»، «ازدواج موقت» یا «همسریابی شرعی» شده‌اید. 🔹بررسی‌ها نشان می‌دهد که این صفحات عمدتاً با اهدافی چون کلاهبرداری، اخاذی و حتی انتشار اطلاعات شخصی کاربران ایجاد شده‌اند. این کانال‌ها با استفاده از واژه‌هایی چون «شرعی»، «اسلامی» و «قانونی»، تلاش می‌کنند اعتماد مخاطب را جلب کنند. 🔹نکتۀ تکان‌دهنده اینکه حتی اگر شما هرگز عضو چنین گروه‌هایی نبوده‌اید، امکان دارد عکس یا اطلاعات شخصی‌تان بدون اطلاع در این کانال‌ها منتشر شده باشد. 🔗ماجرای سردرآوردن عکس‌های اینستاگرامی در کانال‌های صیغه‌یابی را اینجا بخوانید 🔸پویش کاربران برای مقابله با کانال‌های صیغه‌یابی را اینجا امضا کنید @Farsna
اراذلی که در اینستاگرام شاخ می‌شوند نمایش زنده زورگیری، دعوا و ترساندن شهروندان در فضای مجازی و به طور خاص اینستاگرام، به ابزار کسب شهرت و درآمد افرادی تبدیل شده که در طبقه‌بندی‌های جامعه، پذیرش اجتماعی ندارند اما این تکنولوژی رسانه‌ای باعث شده تا از حاشیه‌نشینی خیابانی وارد مرکز توجه دیجیتال شوند و از لات و اوباش‌های محدود به هر منطقه، با کمک گوشی‌های هوشمند و دنبال‌کننده‌های بالا، به شاخ شدن در اینستاگرام برسند. در کمتر از بیست دقیقه، بیشتر از ۱۸ هزار نفر، لایو خفت‌گیری و عربده‌کشی اراذل و اوباش را تماشا می‌کنند و از این عجیب‌تر اینکه، حجم زیادی از کامنت‌ها بیشتر شبیه به تشویق خشونت است تا هشدار! گزارش کامل نمایش زنده لاتی‌گری اراذل را اینجا بخوانید. @fars_zendegi
19.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنوز روایتت رو ننوشتی؟! فقط تا فردا شب فرصت داری که تو صفحه‌ی فارس، قصه‌ی دل خودت یا آدم‌های دور و برت رو سوژه‌ی روایت خواهر و برادری کنی و برای ما بفرستی. حتی اگه خواهر یا برادر نداری، همین جای خالی، یا آدم‌هایی که برات خواهری یا برادری کردن،خودشون یه بهونه خوبن برای نوشتن... اگر دقیق اطرافت رو نگاه کنی حتما هستند آدم‌هایی که رابطه خواهر و برادری‌شون زبانزده و فقط مانده که دست به قلم بشی و یکی از این روایت‌ها را ثبت کنی! منتظر یه متن ادبی بی‌نقص نیستیم...منتظر قصه دلی توییــم، همون قصه ساده‌ای که یه جایی با یه دعوای کودکانه، یه آغوش وقت دلتنگی، یا حتی با یه سکوت پر از مهر، پر شده از معنای خواهر و برادری... بنویس، بفرست، ثبت کن! شاید روایت تو، همانی باشد که نظر داورها رو جلب میکنه! @fars_zendegi
اطلاعیه با سپاس از حضور گرم شرکت‌کنندگان و قدردانی از لطف و همراهی مخاطبان عزیز جشنواره آقارضای معصومه، به اطلاع می‌رساند: به درخواست مکرر شما، مهلت ارسال آثار تا ۲۴ اردیبهشت تمدید شد. توجه داشته باشید که این مدت دیگر تمدید نخواهد شد. همچنین، روایت‌های منتخب خواهر و برادری که به دبیرخانه جشنواره ارسال شده‌اند، اکنون منتشر شده و در دسترس شماست. شما می‌توانید این روایت‌ها را «بازدید، پسند و بازنشر» کنید و با دیگر مشترکان فارس تعاملی به اشتراک بگذارید. پس از پایان مهلت ارسال آثار، این روایت‌های منتخب هر روز در صفحه زندگی خبرگزاری فارس منتشر خواهند شد. @fars_zendegi
من اسباب‌بازی نیستم! «اون روز داشتم دیوونه می‌شدم. همه‌اش با خودم می‌گفتم ای کاش بلاکم می‌کرد، بعد خبر دومادیشو می‌ذاشت؛ اما با کمال وقاحت و بعد از سه سال پارتنری، بدون اینکه حتی بهم بگه، با یه دختر دیگه که اتفاقاً دوست مشترکمون بود ازدواج کرد. تازه من استوریشو هم دیدم. می‌تونی حالم رو تصور کنی؟ سرخورده و تحقیر شده بودم و تصمیم به خودکشی گرفتم.» این فقط یک روایت از ده‌ها گفت‌وگویی است که با دختران و پسران ۱۸ تا ۲۵ ساله داشته‌ایم؛ جوان‌هایی که با رویای عشق وارد رابطه‌های پارتنری شده بودند اما پایان داستانشان چیزی نبود جز سردرگمی، بی‌اعتمادی و آشفتگی روانی. پارتنر، شریک زندگی نیست؛ شریک لحظه‌هاست و این تفاوت، دقیقاً همان چیزی‌ است که در پایان، بسیاری را با حس فریب‌خوردگی، تنهایی و پشیمانی تنها می‌گذارد. @fars_zendegi_ link
وقتی مرگ زودتر از پیتزا رسید! پیتزا خوردن کار سختی نیست، هر کجای دنیا که باشی با چند اشاره روی تلفن همراهت پر مخلفات ترین پیتزا، خودش را می‌رساند پشت در خانه‌ات اما در غزه هیچ چیز به این آسانی نیست، در آن قحطی، حتی اگر چیزی شبیه به پیتزا پیدا کنی باید شانس بیاوری که برای خوردنش زنده بمانی! رستوران تایلندی درست در مرکز شهر غزه، یکی از آخرین نشانه‌های زندگی بود. آدم‌هایی که آنجا رفت و آمد می‌‎کردند بیشتر از غذا دنبال امید بودند. می‌دانستند که قرار نیست غذای خاصی گیرشان بیاید. اصلا غذاها مدت‌ها بود شباهتی به منوی رستوران نداشتند. با این حال، می‌آمدند و با چند اسکناسِ، گذشته را می‌خریدند. روی یک میز، چند تکه زیتون، ذرت و فلفل روی خمیری نیم‌پز، شکل پیتزا را به خود گرفته‌اند. از دایره‌ی کامل پیتزا فقط یک تکه‌اش نیست، پیش خودت فکر می‌کنی: چه شده که در آن قحطی کسی غذایش را این‌طور رها کرده و رفته است؟ نگاهت که روی میز کش می‌آید، لکه‌های قرمز رنگی را می‌بینی که جا خوش کرده‌اند. لکه‌هایی که خبرنگار اهل غزه، درباره‌شان می‌گوید:«این سس کچاپ نیست این خون دختری است که پیتزا سفارش داده بود!» @fars_zendegi _link
30.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ کارگاه‌های ‌«تولید و تجربه روایت» در جشنواره‌ی آقارضای معصومه برگزار شد و استقبال مخاطبان بی‌نظیر بود! به همین دلیل، فرصت ارسال آثار تا ۲۴ اردیبهشت تمدید شده اما این آخرین‌باره! منتظر چی هستی؟ همین الان به سایت جشنواره سر بزن و ببین چه خبره! فرصتی که نباید از دست بدی! @fars_zendegi Link