برای کاپشن صورتی،گوشواره قلبی...
برای مادری که هرگز به خانه باز نگشت...
برای موهای پریشان و به خون اغشته دخترانمان ...
برای حسرتی که در نگاه اخر پدر بود ...
برای اشداءُ علی الکفّارِ....
و باذن خدا ،عاقبت در خون هایی که به ظلم جاری کردید، غرق خواهید شد...
إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ...
✍کوثرسادات
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
«بنام ریحانه»
انگشت های بلندِ مرد روی سطح صافِ کرمی رنگ لغزید.صاف و یکدست و بی خط و خش.دورش چرخید و از زاویه های دیگر او را برانداز کرد.چشمهای گردش روی نقطه ای تیز شد.کف دستش را کشید روی گُرده موشک و لب هایش تکان خورد:
_وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ
سکانس حجمِ کوچک بدن ریحانه ی کفن پوش روی دست مردهای خانواده سلطانی نژاد در سرمای گلزار شهدای کرمان توی حافظه اش خاموش و روشن می شد.قلبش به جای خون، انتقام پمپاژ می کرد توی رگ هایش!
ساعتش را نگاه کرد و از جیب لباس جنگی اش چیزی بیرون آورد .ماژیک قرمز بود،می خواست بنویسد «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ »می خواست بنویسد......
اما با خودش گفت:
_این چیزها را نمی نویسند ،نشان می دهند!
صدای رجز مهدی رسولی توی پایگاه پیچیده بود:
_بالمهدیّ نَحن مُنتَصِرون
للقدِس ها إنِّنا لقادِمون
لم یبقَ إلا قلیلٌ عَلی
إِزالةِ سَرَطانِ الصّهیون
نوک مورب ماژیک قرمز با انگشت های مرد روی سطح کرمی لغزید. ساعتی بعد خیبر حجم متراکم و پیوسته مولکول های هوا را شکافت در حالی که روی گرده اش با رنگ قرمز نشان شده بود:
کاپشن صورتی
حریفت منم
✍ طیبه فرید
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 آرزوهای انباشته
▫️خداوندِ عشق، رِند است و آگاه است و دست بر نقطه ضعفها مىگذارد و دلدارها را مىگيرد، كه قسم ياد كرده:
«و عزتى و جلالى و ارتفاعى على عرشى لأقطعن أمل كل آمل سواى»؛ به عزتم، به جلالم، به رفعتم بر تمامى هستى، هر آينه و ناچار مىبُرّم آرزوى هر كس را كه به غير من آرزو بسته و جدا مىكنم!
▫️ سنگينترين هجوم آنجا آغاز مىشود كه تو دلى كاشتهاى و دلدارى و باغى و محبوبى، تو آنها را بارور كردهاى و سايهگستر ساختهاى تا به بارنشسته و ميوههايش چشم و دست و احساس و دل تو را پر كرده است.
▫️ اكنون او ميوهها را مىگيرد و پس از انس و دلدادگى با خاك و ريشه و ساقه و سبزهها و سايهها و ميوهها، ثمرات تو را بر باد مىدهد و تمامى تعلقهاى انباشته و حاصلهاى جمعآورى شده را مىستاند.
▫️بخواهى يا نخواهى مىگيرد. كافر باشى يا مؤمن، مىسوزاند و مىشكند. به طوع و رغبت يا به زور و يا كراهت راه مىبرد؛ كه ساقى اوست، كه راهبر اوست، كه مجلس آرا اوست.
▫️چه خيال كردهاى! اگر صبورى كنى و با عشق او شكورى كنى، بشارت براى توست؛ كه با بلا و مصيبت سه نعمت خواهى داشت؛ هم ضعفها را مىشناسى و هم تعلقها را مىگذارى و هم با دلِ شكسته قدم بر مىدارى و آنچه سالك را راه مىبرد، نه حال خوش و نه عمل خوش و نه اشراق و شهود؛ كه ظرفيت و انكسار اوست!
✍🏻 عینصاد
📚 #تطهیر_با_جاری_قرآن جلد ۱ | ص ۲۶۷
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
22.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم.
آزادي(تقدیم به کودکان مظلوم غزه)
حبس و حصاری یک سره سهم تو از آزادی است
پرواز شومِ شب پره سهم تو از آزادی است
در زوزه ی کفتار شب گم شد طنین خنده ات
بغضی نهان در حنجره سهم تو از آزادی است
یک باغ زیتون میکشی در دفترِ نقاشی و
خاکستر آن منظره سهم تو از آزادی است
سرخاب خون پاشیده است بر گونه ی دیوار و در
چشم کبود پنجره سهم تو از آزادی است
بلبل نمیخواند غزل بر آتش خمپاره ها
صوت حزین زنجره سهم تو از آزادی است
از قهوه ی چشمان تو، خونابه نوشد صهیونیست
این دیوِ وحشت سیطره، سهم تو از آزادی است
اما پس از تاریکِ شب، صبح درخشان می دمد
روزی فلسطین یک سره سهم تو از آزادی است
شاعر:محبوبه حمیدی
خواننده:کاظم بذرافکن
تدوین: گروه هنری قرار عصر
#غزه
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
✳️ نگاهمان را تربیت کنیم
🔻 بیایید نگاهمان را به عالم و آدم، به خودمان، به تقدیرات خدا، به مخلوقات خدا اصلاح کنیم. نگاهمان را تربیت کنیم. تربیت نگاه یکی از مهمترین کارهایی است که یک مؤمن اگر انجام دهد، فضیلتها از آن زاییده میشود.
🔸نگاه وقتی درست باشد، در سنگینترین و سختترین بلاها آدم صبور و مقاوم است، نمیشکند، امیدوار است، متوکل علی الله است، راضی به قضا و تقديرات الهی است، با خدا درگیر نمیشود، افسردگی ندارد و نشاط دارد. همهٔ فضیلتها از همین نگاه درست به عالم زاییده میشود.
👤 #استاد_مسعود_عالی
📚 از کتاب #تربیت_دیدگاه
📖 ص ۳۹
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
✳️ در خدمت ولیّمان هستیم یا نه؟!
🔻 بهجای «مشارطه با نفْس» باید سرِ صبح شرطهایمان را با ولیّمان نو کنیم؛ همانطور که دستورش در دعای عهد آمده: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ فِيهِ مِنْ أَيَّامِ حَيَاتِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي». باید همهٔ عهدهایی که با امام خودمان بستیم و بیعتی که با او کردیم، سرِ صبح نو کنیم؛ شب هم همینطور است. ما قرارمان این بوده که تحت ولایت او باشیم و همهٔ امکانات خودمان را در مسیر «محبّت» او و «ولایت» او به کار بیندازیم؛ باید عهدها نو شود و در طول روز، مراقبهٔ نسبت به این عهد شود که آیا ما به عهدمان داریم عمل میکنیم یا خیر؟ چشم و گوش و زبانمان در خدمت ولیّمان هست یا نیست؟
👤 #آیت_الله_میرباقری
📚 از کتاب #تربیت_ولایی
📖 ص ۶۸
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
3.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بندههای خودم هستند، به كسی هم ربطی ندارد!
✳️ بندههای خودم هستند، به كسی هم ربطی ندارد!
🔻 وقتي مادربزرگ زنگ مي زد و با خبر آمدنش ما را ذوق زده مي كرد حتما سؤال مي كرد: چه مي خواهيد؟ بس كه دوستمان داشت، بس كه براي لبخندها و بالا پريدن ها و خوشحالي مان دلتنگ بود. مادر ابرو بالا مي انداخت و اشاره مي كرد كه بگوييد: خودتان را مي خواهيم! اما دل توي دلمان نبود كه مادر بزرگ وقتي قربان صدقه مان مي رود دوباره بپرسد: چي مي خواهيد؟ و ما همه فكر و ذكرمان سوغاتي هاي رنگارنگ بود.
وقتي هم كه يكي دو روز بعد بابا مي رفت ترمينال يا فرودگاه دنبالشان باز فقط چشممان دنبال سوغاتي ها بود و حتى وقتي مادربزرگ ما را بغل كرده بود و به سينه مي چسباند باز هم از گوشه چشممان به چمدان و ساكش نگاه مي كرديم كه بابا كجا مي گذاردشان و باز هم وقتي دور هم مي نشستيم و مادر چاي مي آورد بيتاب بوديم كه مادر بزرگ احوالپرسي هايش را بكند و چايش را بنوشد و حرفهايش با بزرگترها تمام شود و زودتر برود سراغ سوغاتي ها و مادربزرگ هم كه خوب اين را مي فهميد نشسته و ننشسته استكان چاي را نصفه رها مي كرد و مي رفت مي نشست كنار چمدانش و هر چي مامان حرص مي خورد با محبت نگاهمان مي كرد و مي گفت من خسته نيستم، چاي من ديدن اين بچه هاست! و وقتي از سروكولش بالا مي رفتيم و مامان ناراحت مي شد و دعوايمان مي كرد مادربزرگ اخم مي كرد و مي گفت: چه كارشان داري ؟ "نوه هاي خودم هستند"! آه كه چه قدر توي اين يك جمله آرامش بود و چه قدر اين عتاب و خطاب مادربزرگ براي ما امنيت داشت كه مي گفت: "به كسي ربطي ندارد ! نوه هاي خودم هستند"!
آن وقت با مهرباني و لبخند سوغاتي ها را تقسيم مي كرد، و آن چند روز كه مادربزرگ پيش ما بود سخت گيري هاي مادر و پدر هم قدري كم مي شد چون يك بزرگتر قوي و مهربان بود كه مي گفت: نوه هاي خودم هستند! و ما مي دانستيم هر وقت بخواهيم خودمان را لوس كنيم مي توانيم به آغوشش پناه ببريم. مي گفت: اين چند روز كه من اينجا هستم با اين بچه ها كاري نداشته باشيد!
مادربزرگ را دوست داشتيم به خاطر مهرباني هايش ، به خاطر قصه هايش، به خاطر تحمل و مدارايش، به خاطر سوغاتي هايش و او خوب مي فهميد كه گرچه خودش را دوست داريم ولي قد وقواره ما عمق مفهوم خودتان را مي خواهيم نيست! اين حرف گرچه از عمق جان مامان و بابا در مي آمد اما براي ما تعارف بود، چون بچه بوديم!
...حالا حكايت ماست و پدري كه مي گويد "ما عبدتك خوفا من نارك/ خدايا به خاطر ترس از آتش عبادت نمي كنم" و ما بچه هايي كه گرچه به تعارف مي گوييم:"و لا طمعا في جنتك/ به طمع بهشت عبادت نمي كنيم" اما چشممان دنبال چمدان سوغاتي هايي است كه قرار بوده با رسيدن ماه رجب گشوده شود و خدايي كه آغوش مهر و محبتش را باز كرده و براي همه ابرو بالا مي اندازد و اخم مي كند كه فضولي موقوف! چه كار داريد ؟ "الشهر شهري والعبد عبدي و الرحمة رحمتي/ ماه ماه من است و بنده هم بنده من و رحمت هم رحمت من است"!
هر كه را بخواهم - هر چه گنهكار و بدكار- مي بخشم !
ما قد وقواره مان قد و قواره پدر امت امير المؤمنين نيست كه بگوييم: خدا را براي خودش مي خواهيم !
ما كودكان معرفت و ايمان، يكسال چشم به راه بوده ايم تا ماه رجب برسد و خودمان را براي خدا لوس كنيم و خستگي ها و دلتنگي هايمان را در آغوش محبت و لطفش بيندازيم. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خرابكاري ها و بدرفتاري هايمان را درست كند و ببخشايد. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خدا با چمدان سوغاتي هايش برسد و مغفرت و رحمت و رضوان و غفرانش را بر سر و رويمان بريزد و بگويد: " بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد"!
✍ زائری
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 حرز امام جواد(ع) 💐
يا نُورُ يا بُرْهانُ يا مُبينُ يا مُنيرُ يا رَبِّ اكْفِنِي الْشُّرُورَ وَ آفاتِ الدُّهُورِ وَ اَسْئَلُكَ النَّجاهَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِيالصُّورِ.
یاجوادالائمه🌱
🎉میلاد حضرت جواد الائمه(ع) مبارک
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d
بسم الله الرحمن الرحیم
تصویر شهید "علی آقا زاده" از شهدای اخیر سوریه با حاج قاسم...
غیراز جدایی از تو در دل غم ندارم
مثل تو را هرگز در این عالم ندارم
"یا لیتنی کنت معک" سردار دل ها!
من با تو عکس یادگاری کم ندارم
محبوبه حمیدی
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d