eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل یک خواهشِ لبریزِ حیا آمده بود از هیاهوی فراگیر، رها آمده بود با دل ساده و باران‌زده‌اش نجوا داشت که چرا دیر به حج فقرا آمده بود رعیت سوخته از غم به پناهندگیِ سایه‌ی چتر مُعین الضعفا آمده بود گره زد زلف دلش را به ضریح خورشید "هر چه دردست به امید دوا آمده بود" او که با پای عصا سخت قدم بر می‌داشت حال با پای خودش رو به شما آمده بود دل ویران شده، آباد شد و بر می‌گشت آنکه چون شهرِ پس از زلزله‌ها آمده بود راه صدساله که درویشِ طریقت می‌رفت زائرت یک شبه آن‌را به‌خدا آمده بود بر لبش در دل ظُهری غزلی ابری داشت شاعری باز به دنبال عبا آمده بود صحن آزادی و لبخند تو پایان کسی‌ست که به پابوس غریب الغربا آمده بود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ نَقل است که فَخرِ علما، شیخ بهایی شد شامل لطف و کرم خاصِ خدایی گفتند بیا فاطمه داده‌ست رضایت معمار حرم باش، علی کرده جدایت جا داشت بنازد به همه عالم امکان روزیِ کمی نیست حرم‌سازیِ سلطان آن شیر که خورده‌ست، نهاده اثرش را او خرج حرم کرد تمام هنرش را اخلاص نشان داد، خدا داد توانش فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه دیدند همه روی لب شیخ نشست آه با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چند شبی ترک خراسان من می‌روم اما بخرید آبرویم را اجر همه با مادرمان حضرت زهرا تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا جز سَردَر این کعبه بسازید همه‌جا را در غیبت او گشت مهیا چه بنایی چه گنبد و گلدسته‌ی انگشت‌نمایی بَه بَه! چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه‌ست هوایی ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام: وقتش شده معماری سَردَر شود اتمام گفتند که ما اذن به این کار نداریم تا آمدن شیخ، همه لحظه شماریم هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر: کار خود من هست مهیایی سَر‌دَر گفتند که از جای دگر آمده دستور فرمان امام‌ست و پُر از حکمت و منظور پس ساخته شد سَردَرِ آن روضه‌ی رضوان کم داشت فقط روح الامین، عرشِ خراسان پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه با دیدن سَردَر ز دلِ خویش کشید آه شد غوطه‌ور حسرت و غم، حال و هوایش تا داشت توان، کرد گله از رفقایش گفتند مُکدر نشو این امر امام‌ست سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرام‌ست یک خادم خوش‌روزی این روضه‌ی اعلا دیدار نصیبش شده در عالم رؤیا کرده‌ست چنین امر، به او قبله‌ی عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم گو: مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد معمار کرمخانه‌ی ما، خانه‌ات آباد در خانه‌ی اُمید! تو در فکر طلسمی؟ ما کار نداریم، که آمد! به چه اسمی! بسپار حرم‌ را به طلسمِ کَرَم ما بگذار بیایند همه در حرم ما ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طایفه ذاتاً همه ستارُ العیوبیم ما چشم به راهیم‌ گنه‌کار بیاید با هر چه که آورده، خریدار بیاید باید به حرم پاک شود زائر ما تا، گیرد صله‌ی تذکره‌ی کرببلا را ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌱سوم خرداد، سال‌روزِ گرامی باد. @hosenih
پیش پای من اگرچه راه غیر از چاه نیست شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم تازه دیدم تا بهشت آنقدرها هم راه نیست گنبدت خورشید تابانی‌ست در شب‌های شهر آن‌قَدَر که در غزل‌ها صحبتی از ماه نیست گاه و بی‌گاه آمدن یا گاه‌گاهی آمدن هیچ‌کس نشنیده از دربانِ اینجا "شاه نیست" پنجره فولادِ تو طوری گره وا می‌کند که ضریحت نیز از غم‌های ما آگاه نیست اشک‌های شوق بر مژگان جارو شاهدست هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست در زیارت‌نامه‌هایت مهربانی جاری است هیچ یک اما به خوبیِ امین الله نیست © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از فراق تو نمردیم، مسیحا نشدیم چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم جای تو دست به دامان طبیبان بودیم حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم بی تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم نام مجنون به‌روی ماست ولی کو مجنون؟ وقتی از هجرِ تو آواره‌ی صحرا نشدیم درد این است که ما محضِ رضایِ دل تو بی‌خیالِ خوشیِ فانیِ دنیا نشدیم خاکِ عالم به سرِ ما که دراین عمرِ دراز لحظه‌ای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم گریه کردیم ولی گریه‌ی بی فکر چه سود؟ قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم پیش ما آمدی اما همه غفلت کردیم لحظه‌ای پای قدم رنجه‌ی تو پا نشدیم قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم ** همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز زائر مرقد شش‌گوشه‌ی آقا نشدیم کاش می‌شد که تو ما را به زیارت ببری یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
معروف به عباس و مسمّی به اباالفضل عالَم به علی نازد و مولا به اباالفضل هر دفعه که هر مشکل و هر مسئله‌ای بود بردیم پناه از همه دنیا به اباالفضل بعد از "به خدا" و "به علی " بی برو برگشت در کشور ما هست قسم‌ها "به اباالفضل" صد حاجت اگر داشته هرکس طیِ یکسال ده تا به "رضا" گفته، نود تا به "اباالفضل" القاب زيادند، ولي عالم و آدم گویند فقط خوش‌قدوبالا به اباالفضل پرسید کسی وزن غزل چیست ? بگویید "لا حول و لا قوة الا به اباالفضل" ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ‌ آدینه‌ها من با تو حال بهتری دارم در آسمان عاشقی بال و پری دارم سر می‌شود عُمرم میان جمع نوکرها شکر خدا در بین این سرها، سَری دارم والعصر، من بی تو اسیر رنج خُسرانم آقا مگر جز تو پناه دیگری دارم؟! نام تو می‌آید هوای شهر بارانی‌ست یاد تو هستم من اگر چشم تری دارم چشمان نرگس خیره مانده تا که برگردی در دست‌های خسته یاس پرپری دارم این هفته مشهد یا که قم رفتی، دعایم کن با نرخ جان خود دعایت را خریدارم این روزهای بی شما خیری نخواهد داشت این جمعه‌ها بی تو غم ویرانگری دارم سجاده‌ای داری که عطر کربلا دارد هر کس تو را دارد، رضایت از رضا دارد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غایبی و پیدایی سیدی و مولایی صورتی و معنایی سیدی و مولایی هر طرف درخشیدی مثل قرص خورشیدی ماه انجمن‌هایی سیدی و مولایی هم تو منجی عالم هم تو مصلح عالم هم تو صاحب مایی سیدی و مولایی هم کلیم موسایی هم مسیح عیسایی هم عزیز زهرایی سیدی و مولایی دور غربتت تا کی طول غیبتت تاکی عاقبت تو می‌آیی سیدی و مولای قوم فیل در کعبه خادم الحرم گشتند کعبه را تو آقایی سیدی و مولایی دست ما به دامانت جمله تحت فرمانت تاچه حکم فرمایی سیدی و مولایی کار دوستان آه است چشم کعبه درراه است تا تو چهره بگشایی سیدی و مولایی نور دیده‌ی زهرا قبر مادر خودرا کی به شیعه بنمایی سیدی و مولایی نیست چشم میثم را تاب دیدن رویت تو همیشه پیدایی سیدی و مولایی ✍ استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیدی چقدر دربه‌درم، ایها الرئوف دیدی که سوخته جگرم، ایها الرئوف خواندی مرا به سوی حرم، ایها الرئوف منت گذاشتی به سرم ایها الرئوف آلوده را روانه‌ی دربار کرده‌ای بر خود، مرا دوباره بدهکار کرده‌ای ای نور لم یَزالِ دلم، شمع انجمن ای نظم در صدای تپش‌های قلب من جمع وجود آل عبا، جمع پنج تن هستی همیشه صاحب من، یا ابالحسن عشقت نجات داده مرا از مسیر کج مهمان خانه‌ات شده‌ام ثامن الحجج هستند انبیا همه در طوف مرقدت کل ملک، فقیر عنایات بی حدت جنت کجاست؟! گوشه‌ای از شهر مشهدت با چشم خیس خیره شدم سوی گنبدت تا که دل سیاه مرا شست‌وشو کنی با یک نگاه، قلب مرا زیر و رو کنی من عاجزم به گفتن و وصف صفات تو محتاجم ای کریم، به حبل نجات تو زر می‌کند وجود مرا التفات تو عُمرم تمام، پرشده از معجزات تو یادم نمی‌رود جلواتِ خدایی‌ات الطاف بی‌نهایتِ موسی الرضایی‌ات ذکری نداشتیم به جز یا رضا و بس افتاده‌ایم در طلبت بر نفس نفس چشم امید ماست فقط بر شما و پس... "لطفی کن ای کریم به فریاد ما برس" حالم بد است، حال مرا روبراه کن وجه خدا، به بی سروپا یک نگاه کن دلگرمی‌ام به مرحمتِ بی بهانه‌ات احساس کردنِ نظر عاشقانه‌ات بوسه زدن به تربت بر آستانه‌ات مجنون شدن به نغمه‌ی نقاره‌خانه‌ات دل را خراب لطف رئوفانه می‌کند بی‌تاب یک نگاه عطوفانه می‌کند بیمارم از گناه، شفای مرا بده لطفی نما، جواب صدای مرا بده پاسخ به التماس دعای مرا بده برگ برات کرب‌وبلای مرا بده چندی‌ست دورم از حرم و درد می‌کشم از سینه، آهِ غمزده و سرد می‌کشم فهمیدم از سفارشِ "إن کُنتُ باکیاً..." باید فقط گریست بر آن شاه بی‌کفن بر آن غریب تشنه‌لبِ دورِ از وطن یک کوه تیر و نیزه و شمشیر و یک بدن؟! گفتی حسین با لبِ تشنه شهید شد با ضربه‌ی مکرر دشنه شهید شد کار غریبِ فاطمه بالا گرفته بود نیزه میان پهلوی او جا گرفته بود قاتل به پنجه، گیسوی او را گرفته بود خیلی صدای زینب کبری گرفته بود تنها نه اینکه بر روی جسمش قدم زدند با نعل تازه، نظم تنش را بهم زدند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی از معجونِ خاک و اشک، انسان خلق شد مثل احوالِ دلِ تنگش پریشان خلق شد روزهای دور، بر انسان و دلتنگی گذشت تا برای گریه‌هایش شامِ هجران خلق شد آسمان از تشنگی‌های بیابان بغض کرد اشک‌هایش ریخت روی خاک، باران خلق شد عشق آمد تا بسوزاند دلِ عشاق را عشق در انسان نه، آتش در نیستان خلق شد نقطه‌ی پرگارِ عالم، کعبه‌ی بیت‌الحرام فاش شد، تا باء بسم‌اللهِ قرآن خلق شد هیچ خلقی هدیه‌ای شایسته‌ی مولا نداشت تا به قربانِ امیرالمومنین، جان خلق شد در ازل وقتی خدا تصویرِ سلمان را کشید از غبار پای حیدر، خاکِ ایران خلق شد خونِ حیدر در رگِ خشکِ بیابان‌ها دوید قلبِ ایران زنده شد وقتی خراسان خلق شد تا حدیثی از طلا دور خراسان حلقه زد مأمنی از نور، دور از چنگِ شیطان خلق شد خاک نیشابور وقتی شد قدمگاهِ بهشت باغی از فیروزه در قلبِ بیابان خلق شد پادشاهانِ کذایی را گدایی پیشه شد تا که با شاهِ خراسان، نامِ سلطان خلق شد تا بیفتد از سرِ شاهان کلاهِ اعتبار زیر چترِ گنبد و گلدسته، ایوان خلق شد دردها بیراهه می‌بستند بر دارو دخیل عاقبت در پنجره‌فولاد، درمان خلق شد دعبل و شعر و عبا راه غزل را باز کرد با امامِ شاعران دیوان به دیوان خلق شد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نور از کائنات می‌بارد یا که نقل و نبات می‌بارد تا سحر بر سر زمین از عرش لوح سبز برات می‌بارد بارش رحمت الهی بین جلوه‌های صفات می‌بارد گوشِ جان باز کن که از ملکوت نغمه‌های حیات می‌بارد تا فرو بارد از افق برکات بفرستید تا سحر جان اندوه بر لب است امشب آن شب قدر، امشب است امشب درِ میخانه‌ی جنون باز است جام مستی لبالب است امشب نور در نور و سور در سور است بزم شادی مرتب است امشب دل موسی بن جعفر، آباد است غرق در ذکر یارب است امشب نجمه خورشید در بغل دارد روح امید در بغل دارد هر طرف عطر آشنا آمد هدیه از جانب خدا آمد علی سوم از تبار علی که پس از مرتضی، رضا آمد در رگ وحی، نور جاری شد نَفَس و نَفْس اِنّما آمد خاتم معرفت در انگشتش شرف الشمس اولیا آمد آمد و ضامن غریبان شد قبله‌ی عشق در خراسان شد هشتمین مقتدا امام رضا شرط ایمان ما امام رضا ای که خورشید می‌شود هر روز خاک‌بوس تو یا امام رضا سنگ با یک اشاره‌ی تو طلا دردها را دوا امام رضا بر سر سفره‌ات نشسته فقیر ای غریب آشنا امام رضا حرم پاک تو بهشت من است مِهر تو مُهر سرنوشت من است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچند که مسکین و تهی‌دستم من از سُکر سلام بر شما مستم من گویند سلام مستحب است، آری مشتاق جواب واجبش هستم من ✍ استاد @hosenih @dobeity_robaey