بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#محسن_مهدوی
▶️
بين بستر نيمهشب با درد صحبت میكنم
من به اين هم صحبتیها دارم عادت میكنم
دردهايم بسكه بسيارند، در هم صحبتی
كم میآيد وقت هر اندازه قسمت میكنم
@hosenih
بعد بابايم نيامد خواب در چشمم ولی
با قدوم مرگ ديگر خواب راحت میكنم
چهره ازحيدر اگر پوشيدهام، سلمان بدان
جان زينب، حال و روزش را رعايت میكنم
ضربه بر سر عمدتاً سرگيجه آور میشود
زين سبب با حركت پِلكم عبادت میكنم
@hosenih
بعد مرگم خواستم از او كه شب غسلم كند
از شما شرمندهام اتمام حجت میکنم
زحمتم بر گردنت افتاد، زهرا را ببخش
من به زودی ازحضورت رفع زحمت میكنم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#احمد_بابایی
▶️
گل، گرفتارِ خار میبینم
چادرش پرغبار میبینم
ردّ پای کدام داغ اینجاست!؟
کوچه را لالهزار میبینم
@hosenih
آهوی خسته را بدون رمق
گرگ را بیمهار میبینم
راه برگشت آهوان گم شد
گرگ فکر شکار میبینم
زوزهی گرگ و آهِ آهوها...!
اشک، بیاختیار میبینم
باز در دست کوههای صبور
دامن آبشار میبینم
همه، باغ انار میشنوند!
من، نه! داغ انار میبینم
قطعهقطعه... به زیر پا... در صحن...
کلمات قصار میبینم
این چه کابوس ترسناکی بود
در دل ذوالفقار میبینم
گوشواره نمیشود پیدا
کوچه را بسکه تار میبینم
گوشهی آسمانِ صورتِ ماه
ردّ ابرِ بهار میبینم
باعث خجلت است در یثرب
هرچه گوشه کنار میبینم
بین هر کوچهای که باریک است
.............. میبینم
در دلِ معرکه، فرشتهی حق
به مُغیره، دچار میبینم
غربتِ یارش از دلم که گذشت
غربتش در دیار میبینم
حَجَرُالاَسوَدِ شکسته... غلاف...
خوابِ بازویِ یار میبینم
@hosenih
خواب تابوتِ حضرت زهرا...
یاس در رهگذار میبینم
***
من به دنبال نام زهرایم
هرچه سنگِ مزار میبینم...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#زبان_حال_امام_زمان_عج
#امیر_عظیمی
▶️
عرش را اوجی اگر باشد مقام فاطمه است
نه فلک، فرشی مرصع زیر گام فاطمه است
حرمت دین خدا در احترام فاطمه است
راه و رسم مادری، الحق مرام فاطمه است
اشک ما، در فاطمیه خود دلالت داشته
لفظ "مادر" گفتن شیعه اصالت داشته
@hosenih
ذکر صدیقه، دهانها را معطر میکند
خطبهاش را شیعهی بیدار از بر میکند
نور او قبر و قیامت را منور میکند
رنجهایش دیدهی ایوب را تر میکند
نالهی کروبیان از غصههای مادر است
گریهی صاحب زمان امشب برای مادر است
مادرم از داغ حیدر در جوانی پیر شد
بعد هجده سال از این زندگانی سیر شد
در دفاعِ، از علی، با چل نفر درگیر شد
حرف حق زد، پاسخ او قبضهی شمشیر شد
ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا
مادرم را زد مغیره پیش چشم مرتضا
داغ مظلومیت حیدر مرا آتش زده
گریههای زینب مضطر مرا آتش زده
آتشِ افتاده پشت در مرا آتش زده
نالهی وامحسنت؛ مادر، مرا آتش زده
در تکانی خورد و از جسمت توان از دست رفت
با لگد، یک سوم ساداتمان از دست رفت
مادرم! یک روز آن مسمار را میآورم
هیزم جاماندهی کفار را میآورم
گوشوار و چادر گلدار را میآورم
ذوالفقار حیدر کرار را میآورم
آن دو را از قبر بیرون میکشانم عاقبت
انتقام سیلیات را میستانم عاقبت
@hosenih
فاطمه! رفتی و شد روز علی چون شب سیاه
میکشد آه فراق و میگذارد سر به چاه
تا تو را کشتند شد خون عزیزانت مباح
روز عاشورا، همین که آمدی در قتلگاه
دیدی آنجا، روی صحرا دست و پا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
ای خستهی دلخستهی آزار کشیده
در پای علی زحمت بسیار کشیده
تو دست به رو داری و من دست به خواهش
کار من و تو هر دو به اصرار کشیده
@hosenih
پیداست از این دست به جا مانده که زهرا
تا پشت در خانه سری زار کشیده
فهمیدهام از لمسی دستان تو، شانه
از بازوی افتادهی تو کار کشیده
میترسم از این آه که این شیشه بریزد
بر سنگ زمین سینهات انگار کشیده
تو چهرهبپوشان ولی این کوچه به من گفت
این گونهی پاشیده به دیوار کشیده
امید ندارم به خود از درد نپیچی
پهلوی تو بد جور به مسمار کشیده
من مینگرم بر تو و میبینم از این شام
دستی نوهات را سر بازار کشیده
انگار شبیه تو شدن جرم بزرگیست
کار تو و او هر دو به انظار کشیده
خون میچکد از ناخنش و حال ندارد
آنقدر که از تاول پا خار کشیده
برخاست که یک جمله بگوید به عمویش
گیسوی مرا چند طلبکار کشیده
@hosenih
هر بار که گفتم سر بابام نیُفتد
خوردم ز سنان پیش تو هر بار کشیده
کم بود ببینی که حرامی به کنیزی
در خانهاش از دخترکت کار کشیده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
برهم بساط شادی کاشانه میزنی
وقتی که حرف رفتن از این خانه میزنی
@hosenih
کمکم که برگبرگ درخت میشود کبود
رنگ خزان به چهرهی گلخانه میزنی
با هر نفس چو شمع سحر ذوب میشوی
آتش به بال کوچک پروانه میزنی
تنها زمان دیدن بابا به چهرهات
دیدم تبسمی که غریبانه میزنی
@hosenih
دیشب که خواب چشم مرا لحظهای ربود
دیدم دوباره موی مرا شانه میزنی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
از هر طرفی که رهسپر میگشتم
پیش ضربات او سپر میگشتم
@hosenih
همراهم اگر نبود در کوچه حسن
تا خانهی خود چگونه بر میگشتم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#محمد_بیابانی
▶️
به التماس نگاه یتیمهای خودت
به دستهای کریمانهی دعای خودت
بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
فقط برای نرفتن دعا کنی؛ باشد؟
برای بیکسی من دعا کنی؛ باشد؟
@hosenih
همین که دیدمت از صبح بهتری امروز
به سفره نان خودت را میآوری امروز
دوباره دست به پهلو نمیبری امروز
نگو به فکر جدایی ز حیدری امروز
که گفته پیر شدی یا جوانیت رفته
خدای من نکند مهربانیت رفته
تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟!
تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟!
تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟!
تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟!
تورا به جان حسینت نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو حلالم کن
کمی مراقب خود باش... فکر جانت باش
به فکر من نه... کمی فکر کودکانت باش
تو باش! با تن زخم و قد کمانت باش
بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش
همان که بست در این خانه دست حیدر را
مخواه باز ببیند شکستِ حیدر را
@hosenih
خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی؟
که دست بی کسی ام را به دست من دادی
اگر به دخترکت چند تا کفن دادی
بگو برای حسین از چه پیرهن دادی
چرا که بر بدنش پیرهن نمی ماند
نه پیرهن که برایش بدن نمی ماند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#محسن_مهدوی
▶️
صحبت از فاطمه سر فصل غزلخوانی ماست
گریه در روضهی او مسلک عرفانی ماست
ما پریشان غم مادرمان فاطمهایم
غربتش علت این گریهی طولانی ماست
@hosenih
هر کسی در پی دارو و دوا میگردد
نمک روضهی او نسخهی درمانی ماست
هرکسی رخت عزا کرده به تن میداند
که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست
@hosenih
لعن بر قاتل صدیقهی کبری بیشک
مُهر تأیید و قبولی مسلمانی ماست
روضهخوان، روضهی دیوار و در و کوچه نخوان
سر شکستن سند غیرت ایرانی ماست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#یوسف_رحیمی
▶️
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
باز آی خون فاطمه خونخواه فاطمه
@hosenih
باز آی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هایهایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سهماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی سلوک الی الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شده ست سرِّ فديناه فاطمه
@hosenih
محشر، به پاست روضهی ارباب بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مناجات
#طلیعه_فاطمیه
#یوسف_رحیمی
▶️
جاری شده این اشک به تکرار غم تو
عمریست دل ماست گرفتار غم تو
از فاطمیه مانده به جا هر چه که داریم
یعنی همه هستیم بدهکار غم تو
@hosenih
شد هر تپشش ذکر «علیًّ ولی الله»
قلبی که شده محرم اسرار غم تو
از موهبت توست که زندهست دل ما
با زمزم اشکی که بود کار غم تو
چشم تر ما چشمهای از کوثر و در دل
چون خیمهای افراشته همواره غم تو
@hosenih
جا مانده دلم در وسط کوچهی اشکت
آتش زده ما را در و دیوار غم تو
ده قرن گذشتهست، هنوز ای گل پرپر
مانده به روی دوش جهان بار غم تو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#یوسف_رحیمی
▶️
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست
اين در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
@hosenih
غربتم را همه ديدند و تماشا کردند
بیپناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آن روز پر از ديدهی نامحرم بود
همهی روضه نهان بين نگاهِ من و توست
صورت نيلی تو از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من اين اول راهِ من و توست
@hosenih
آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر
آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#یوسف_رحیمی
▶️
اين روزها مسير حياتش عوض شده
شهر مدينهای که صراطش عوض شده
از ياد رفت «آل محمد» به راحتی
بعد از پيامبر، صلواتش عوض شده
@hosenih
هيزم کنار خانهی زهرا براي چيست؟
ترحيم مصطفاست، بساطش عوض شده
بر آستانهی در «جنت» دخيل بست !
حتی مرام شعلهی آتش عوض شده
باران تازيانه و گلبرگهای ياس؟
اين شهر، بارش حسناتش عوض شده
اما چرا نشسته به پهلوی فاطمه
انگار ميخ در ثمراتش عوض شده
اين فاطمه ست که ز علی رو گرفته است؟
يا آفتاب خانه صفاتش عوض شده
عطری کبود مي وزد از سمت معجرش
در بين کوچهها نفحاتش عوض شده
@hosenih
او رفتنی است، اين در و ديوار شاهدند
اين روزها اگر حرکاتش عوض شده
نه سنگ قبر و گنبد و گلدسته و ضريح
حتی شمايل عتباتش عوض شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih