📢زائرین گرامی:
📎قابل ذکر است که مجموعه «حسینیه» جهت استفاده هرچه بیشتر شما گرامیان از مطالب و آرامش فضای کانال های «حسینیه» ، از #تبلیغات و تبادل لینک #صرف_نظر کرده است.
📎لذا خواهشمندیم در صورت تمایل در معرفی کانال های «حسینیه»، #پیام_زیر را برای کانال ها، گروه ها، دوستان و آشنایان خود ارسال نمایید
👇👇👇👇👇👇
🔴 قابل توجه مادحین محترم اهل بیت (علیهم السلام)
📣 برای دسترسی به #اشعار آیینی شعرای مطرح کشور و #مقاتل مستند، با کانال اشعار آیینی و مقتل حسینیه همراه شوید
🔻 کانال #اشعار_آیینی_حسینیه در #تلگرام
🆔 t.me/hosenih
🔻 کانال #اشعار_آیینی_حسینیه در #ایتا
🆔 eitaa.com/hosenih
🔻 کانال #حسینیه_مقتل در #تلگرام
🆔 t.me/hosenih_maghtal
🔻 کانال #حسینیه_مقتل در #ایتا
🆔 eitaa.com/hosenih_maghtal
🔵لطفا رسانه باشید🔵
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#قاسم_نعمتی
▶️
درقابِ چشمهایِ همیشه بهاری ام
تصویرِ بی صدا کِشم از بی قراری ام
از ترس اینکه حالِ تو گردد وخیم تر
در سینه حبس میکنم این آه و زاری ام
@hosenih
باور نمی کنم که قرار است جان دهی
در این دیارِ کینه تو تنها گُذاری ام
آیا شود که باردگر پا شوی زجا
با هر تبسمت بنمایی تو یاری ام
تا آه میکشی زسرِ زخم هایِ باز
من شاهدِ سه چشمه وصد لاله کاری ام
دارد نفس نفس، بدنت آب میشود
از دیدن نفس نفس تو فراری ام
تکلیف بود زانویِ خود را بغل کنم
ورنه همان امیر و یلِ ذوالفقاری ام
اذنی بده که خون لبت شستشو کنم
با اشکهایِ غربتِ ازدیده جاری ام
@hosenih
با خانه ای خراب و یتیمان ِ بی قرار
در این دیارِدرد ، به که می سپاری ام
با گریه هایِ ساکت تو تیر میکشد
مابین دنده ها و جناقِ کناری ام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#بصیرت ، #استکبار_ستیزی ، #مرگ_بر_آمریکا
#اجتماعی_سیاسی ، #حاج_قاسم_سلیمانی
شاعر: #محمد_رسولی
▶️
نترس ای دل غمدیده روزگار این است
اگرچه تلخ، ولی انتهاش شیرین است
نترس آینهی ما ترک نخواهد خورد
بدون فتنه که ایمان محک نخواهد خورد
@hosenih
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
اگرچه دفتری از داغ بر جبینها هست
نترس در دل تاریخ بیش از اینها هست...
دریغ و درد که جان از میان پیکر رفت
ز دشت ما صد و هفتاد تا کبوتر رفت
دلا بسوز، بسوز و همیشه روشن باش
به سوگواری فرزندهای میهن باش
دوباره سوز خزان در میان باغ افتاد
میان سینهی ما داغ روی داغ افتاد
به مرثیه صد و هفتاد مثنوی داریم
نترس باید از امروز دلْ قوی داریم
اگرچه غرق عزاییم، گرم پیکاریم
اگر بنای عزا هست، ما عزاداریم
بدان که دشمن این خاک، فکر جنجال است
اگرچه ظاهر غمگین گرفته، خوشحال است
خداست آگه از اینها چه در درون دارند
که در مصیبت این داغ، جشن خون دارند
اگرچه هیچ مجال نفس کشیدن نیست
وظیفه من و تو پای پس کشیدن نیست
دقیق باش که از پشت سر کمین نخوری
به مکر دمبهدم دشمنت زمین نخوری
ببین رفیق که در جبههی مقابل کیست
مبر ز یاد که در این میانه قاتل کیست
همانکه بر شرف و خاک ما تهاجم کرد
سپس به سیلی حق دست و پاش را گم کرد
به وعدههای الهی، رفیق شک نکنی
به گوشهگیری خود ظلم را کمک نکنی
اگرچه داغ، از این سینه صبر برده عزیز
خداست یاور دینش، خدا نمرده عزیز
به باغ ما غم پژمردگی است؟ هرگز نیست!
کنون زمانهی سرخوردگی است؟ هرگز نیست!
برای ما و تو بیامتحان نبوده شبی
ز دامنت بتکان گرد عافیتطلبی
اگرچه داغ بزرگ است و سینه سنگین است،
ز شرم و غم سر سردار اگرچه پایین است،
@hosenih
بدان که وضع جهان این چنین نخواهد ماند
سلاح این شهدا بر زمین نخواهد ماند
مباد آنکه ز خاطر بریم آنها را
به سنگِ کینه نکوبیم قهرمانها را
بگو که دشمن، دلسوز ماست؟ هرگز نیست
میان جنگ که تضعیف دوست جایز نیست
چو کوه پیش روی فتنهها مقاوم باش
از این به بعد برادر، تو حاج قاسم باش
از این به بعد به میدان رزم بخت تو چیست؟
بگو برادر من! انتقام سخت تو چیست؟
چو لاله باش، به دامان صخرهها گل کن
اگر که سنگ شود فتنهها تحمل کن
بدون فتنه بگو کی مسیر ما طی شد؟
نترس مؤمن اگر فتنه ها پیاپی شد
میان معرکه از شعلهها زبانه بگیر
دقیق قلب هدف را ببین، نشانه بگیر
بلند شو که زمان خروش طوفانی است
که در وجود تو یک قاسم سلیمانی است
ز حاج قاسمِ نفْست غبار را بتکان
و گرد غفلت از این روزگار را بتکان
ز هر که غیر خدا ناامید باید بود
برای فیض شهادت شهید باید بود
شهید ما پر از این حال بود بندگیاش
شهید بوده خودش در تمام زندگیاش
شهید ما که جهان را پر از تحیر کرد
به خون پرثمرش نان دشمن آجر کرد
همانکه ثانیهای از جهاد خسته نشد
مسیر سرخ شهادت به روش بسته نشد
@hosenih
همانکه بود زبانزد به غیرت خاصش
جهان به لرزه درآمد از اوج اخلاصش
همانکه وقت شهادت به قطره قطرهی خون
نوشته بود من المجرمینَ منتقمون
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#اجتماعی_سیاسی
شاعر: #محسن_ناصحی
▶️
قیام سرخی اگر هست از قیام فاطمه داریم
که ما هرآنچه که داریم از مرام فاطمه داریم
@hosenih
نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، هان چه نشستید؟
مگر نه زندگی خویش از دوام فاطمه داریم
نه، انقلاب نکردیم تا درون کوفه بپوسیم
که هست کرببلایی اگر، به نام فاطمه داریم
به فکر خانه ی همسایه ایم، آه مختصری عشق
اگر به سفره ی ما هست از کلام فاطمه داریم
یقین که صبح ازل ما سلام داده ایم به نورش
که شام روز ابد چشم بر سلام فاطمه داریم
@hosenih
غلام فاطمه در حشر غصّه ای به سینه ندارد
که ما امید شفاعت هم از غلام فاطمه داریم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حامد_آقایی
▶️
آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب
از من نگیر رو که شدم از خجالت آب
@hosenih
هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم
در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب
در بین بی محلیِ یک شهر ، فاطمه
قنفذ به خنده ، روح مرا میدهد عذاب
شرمنده ام از این که ورم کرده بازویت
سهم تو تازیانه شد و سهم من طناب
زهرا به خونِ محسنمان می خورم قسم
روزِ قیامتی رسد و می شود حساب
عجل وفات ، قصه به جانم نشانده است
زهرا همیشه ذکر تو بوده است مستجاب
@hosenih
نه سال ، در کنار تو چون لحظه ای گذشت
اینقدر بهر پر زدن خود نکن شتاب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#سعید_مرادی
▶️
آن لحظه ای که حرمت آل عبا شکست
ارکان عرش وفرش و زمین و سما شکست
میخانه شعله ور شد و پیمانه غرق خون
گویا سبوی میکده ی کبریا شکست
@hosenih
آیینه ی پُر از تَرَک خانه ی علی
باضرب تازیانه و در زیر پا شکست
بازو کبود و سینه گرفتار میخ شد
بعد از فشار ، پهلوی خیر النسا شکست
پروانه بین شعله فقط بال و پر زده
ای وای از اینکه بال و پرش بی صدا شکست
سقط جنین و زخم زبان شد نصیب او
کوثر به خون نشست و دل هل اتی شکست
با ناله ای که فاطمه زد یا ابا الحسن
رکن و مقام و کعبه و سعی و صفا شکست
جام بلا به دست علی بود و آن میان
حتما غرور و غیرت شاه ولا شکست
بغض علی به سینه ی اهل سقیفه بود
بعد از نبی تمامی حجب و حیا شکست
**
این کینه ها قضا و قدر را به خون کشید
وقتی حریم خیمه ی خون خدا شکست
وقت غروب و غارت اهل حرم که شد
عیسی به سینه میزد و موسی عصا شکست
یک عده بی حیا به تنی سنگ میزدند
دندان و استخوان شَهِ نینوا شکست
@hosenih
با نیزه ای که رفته میان گلوی او
پشت و پناه زینب مشکل گشا شکست
ازبس که تیرو نیزه به رخسار او زدند
روی عزیز اهل کسا بی هوا شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_علی_ع_مدح
#احسان_نرگسی
▶️
کیست علی؟ زینت هر منبر است
ذکر قسم خوردن پیغمبر است
"هر که در این دهر مقرب تر است"
سینه زن فاطمه و حیدر است
دلخوشی ام چیست؟ به جز نوکری
حیدری ام حیدری ام حیدری
@hosenih
در دل میدان یل بی باک اوست
آن طرف قله ی ادراک اوست
علت خلق همه افلاک اوست
ساده بگویم پدر خاک اوست
نام تو لالایی هر مادری....
حیدری ام حیدری ام حیدری
@hosenih
تا نفسی هست گدای توایم
معتکف صحن و سرای توایم
بنده ی بی چون و چرای توایم
خیره به ایوانِ طلای توایم
یک تنه اندازه ی یک لشکری...
حیدری ام حیدری ام حیدری..
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مرضیه_عاطفی
▶️
سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید
بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید
تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه
با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید
@hosenih
از همان لحظه که، گستاخیِ آتش گل کرد
جگرش سوخت و از داغِ پدر درد کشید
میخ با آتش و دیوار تبانی می کرد
بیهوا تا که لگد خورد به «در»! درد کشید
جانش آمد به لب و آنچه نباید می شد
تا که شش ماهه پسر گشت سپر درد کشید
پشتِ در آیه ای از سورۂ کوثر جان داد
گفت «یافضّه خذیني» و کمردرد کشید
با همان دست که با آه می آمد بالا
دستمالی به سرش بست و چه سردرد کشید
در خودش ریخت غمش را همۂ روز، ولی...
شب چه بیتاب شد و تا به سحر درد کشید
@hosenih
به علی(ع) گفت عزیزم به خدا رفتنی ام
خودش از گفتنِ این حرف و خبر درد کشید
بارها دست به زانو زد و برخواست علی(ع)...
تا که تابوت بسازد چقدَر درد کشید!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#غلامرضا_شکوهی
▶️
چو زد قساوت شب، تازيانه بر خورشيد
كشيد چادرى از خون به روى سر، خورشيد
@hosenih
نه هر سپيده كه در هر غروب، مثل شفق
ميان بستر خون خفت تا كمر، خورشيد
چنان كبود به نيزار ناله، خانه گرفت
كه درنيامد از آن كوچه تا سحر ،خورشيد
به خون نشست دل تنگ آفتاب آن روز
گرفت مثل دل ماه، شعله در خورشيد
فلك ز غصه گريبان درد مى زد چاك
زبان به آه سحر مى گشود اگر، خورشيد
@hosenih
به حيرتم كه چگونه در آسمانى سرخ
كبوترانه كشيده ست بال و پر، خورشيد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به امیرالمؤمنین(ع)
#محمود_ژولیده
▶️
تو که از پا نمی اُفتی چه شد از پای افتادی
چرا زانو گرفتی در بغل در جای افتادی!
تو تنها نیستی، مظلومِ من! کُفوَت مگر مُرده
به پیش چشم خونبارم، چنین مَنمای، افتادی
@hosenih
ز های و هویِ تو میدانِ عزم و رزمها پُر بود
چه شد ای حیدرِ زهرا ز هوی و های افتادی
تو مأمور سکوتی، من ولی مأمورِ فریادم
مبادا آنقدر گِرییده ای؛ کز نای افتادی
علی! ایکاش میمردم، نمیدیدم تو کَت بسته
بزیر دست نامردانِ بی پروای افتادی
ندارم طاقتِ شمشیر، بالای سرت، هرگز
تو قرآنی، نبینم گیرِ دشمن آی، افتادی
زمانی بی سپر بودی ولی حالا سپر داری
ز پا اُفتم که با تو کس نگوید؛ های! افتادی!
تمام زخمهایت را تلافی میکنم یک یک
که دیدم در ٱحد پایِ نبی از پای افتادی
تو خواهی دید،کز این دردِ مالامال می ٱفتم
نبینم من که از غصه، تو پایا پای افتادی
@hosenih
مگر پهلو گرفته، کشتی اَت، ای پهلوان!برخیز
چه شد در ساحل خونینِ بستر، وای افتادی
حلالم کن علی! این رأی فرداها بکار آید
اگر امروز از تزویرِ چندین رأی افتادی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حسن_لطفی
▶️
بی تو این شب ، شبِ غمبار مرا خواهد کُشت
بی تو این شهرِ دل آزار مرا خواهد کُشت
بی تو این روضه یِ دشوار مرا خواهد کُشت
درد ، این دردِ جگرخوار مرا خواهد کُشت
چشمت انگار که اینبار بار مرا خواهد کُشت
زحمتِ دخترِ تب کرده تو را خوب نکرد
اَشکَش افسوس که سر دردِ تو را خوب نکرد
رویِ نیلی شده یِ زردِ تو را خوب نکرد
زخم هایِ جگرِ مردِ تو را خوب نکرد
آخر این دخترکِ زار مرا خواهد کُشت
@hosenih
با که گویم تنِ بیمار چرا خونین است
سنگِ غُسلت ، در و دیوار چرا خونین است
باز می شویَم و هر بار چرا خونین است
اِنحنایِ نوکِ مسمار چرا خونین است
داغِ آن ضربه یِ خونبار مرا خواهد کُشت
قاتلت گفت که دشمن شکنش را کشتیم
خوب شد پایِ علی سینه زنش را کشتیم
نه فقط فاطمه ، با او حسنش را کشتیم
می زند داد ببینید زنش را کشتیم
خاطرات در و دیوار مرا خواهد کُشت
آه از آن روز که کارم به تماشا اُفتاد
ردِّ پایی به رویِ چادرت آنجا اُفتاد
من زمین خوردم و بانویِ من از پا اُفتاد
ضربه ای آمد و بر بازویِ تو جا اُفتاد
ضربِ نامحرم و...تکرار... مراخواهد کشت
@hosenih
قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد
تازه می کرد نفس را و مُجَدَد می زد
وای از دست مغیره چِقَدَر بد می زد
جای هر کس که در آن روز نمی زد می زد
باز با خنده در انظار مرا خواهد کُشت
می روی زخمی و زخمِ دلِ من باقی ماند
رازِ سر بسته ی چشمانِ حسن باقی ماند
کَفنت می کنم اما دو کفن باقی ماند
کهنه پیراهن و یک پاره بدن باقی ماند
پسرت بی سر و دستار مرا خواهد کشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih