بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
کسی که درد سوزانده دلش را
غریبه ریخت برهم منزلش را
بیا ای دل برای گریه امشب
بخوانیم اعتراف قاتلش را
معاویه نبودی چه خبر بود!
سر بیعت حکومت در خطر بود!
ازین سو کوه هیزم جمع میشد
ازان سو فاطمه در پشت در بود..
@hosenih
اراذل این شرایط را که دیدند
به سمت خانه ی حیدر دویدند
نصیحت کردن زهرا به هم خورد
میان صحبتش هو میکشیدند!
نفس میزد صدایش را شنیدم
علی را در احد یکباره دیدم
هزاران کینه در دل داشتم من
زدم با پا به در! نعره کشیدم
غرور چشم حیدر را شکستم
چنان محکم زدم در را شکستم
در خانه ز لولا تا جدا شد
زدم پهلوی کوثر را شکستم
در افتادو زمین افتاد زهرا
علی میزد فقط فریاد زهرا
همینکه ناله زد فضه خذینی
همه گفتند که جان داد زهرا
@hosenih
یکی آتش به کل باغ میزد
یکی بر قلب زینب داغ میزد
میان آن شلوغی ها مغیره
به دست فاطمه شلاق میزد...
کشیدم هر طرف شیرخدارا
زدم درآن میانه بچه هارا
تن زهرا به زیر دست و پا بود
علی انداخت بررویش عبا را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#علی_اکبر_لطیفیان
▶️
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
@hosenih
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چهل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
آتش زدند این لانه را حتی نگفتند
این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
@hosenih
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد
خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد
@hosenih
وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشم پر آب حیدر کرار خونی شد
از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد
بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد
تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد
@hosenih
در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد
از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
غرور حیدر کرار در مدینه شکست
و درب بیت امامت به پای کینه شکست
@hosenih
سه روز بعد نبی یاس مرتضی پژمرد
سه روز بعد نبی استخوان سینه شکست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ...)
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#میلاد_حسنی
▶️
آمَن هستیم، کاش آمِن باشیم
در سایه ی فاطمیه ساکن باشیم
@hosenih
دیری ست عزادار حسین و حسنیم
تا سینه زنان "داغ محسن" باشیم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم
از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم
@hosenih
حالا که نشد از رخ تو بوسه بچینم
در مقتلت از خون جگر لاله بکارم
هر قدر نگه داشتم این در که نیایند
...پهلوم شکستندو تو رفتی ز کنارم
تشییع ،تو را با عجله خادمه ام کرد
فهمید که بر دیدن تو تاب ندارم
@hosenih
اینگونه که داغ تو بر این سینه تنگ است
لاله شکفد یاد تو از سنگ مزارم
رختی که نشد قسمت تو تا که بپوشی
باید که برای علی اصغر بگذارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد
با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد
محسنیه شد میان شیعه،در این روزها؛
از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد
@hosenih
با حضور میخ در زهرا برای محسنش
پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد
بابت اینکه ولی شد در حقیقت،پشت در؛
هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد
یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها
فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد
حال مادر در میان بسترش بدتر شد و
زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد
@hosenih
غیر از اینکه قبر زهرا گشت پنهان از همه
روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد
اینکه زهرا با ولایت ماند با اهدای جان
نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
درموقع سپر شدنش محسن
کامل نگشته بود تنش محسن
@hosenih
زهرا به خانه بود و سپر می شد
هر دفعه موقع زدنش محسن
یعنی برای فاطمه شد آن جا
هم که حسین هم حسنش محسن
اصلا برای حضرت زهرا گشت
اول شهید بی کفنش محسن
شش ماه بعد آمدنش اصغر
شش ماهه قبل از آمدنش محسن
گر برتن حسین به غارت رفت
تن هم نزد به پیرهنش محسن
@hosenih
مرغ بهشت بود و در آخر هم
سکنیٰ گزید در وطنش محسن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
در شلوغی گذرها غالبا
سخت خواهد بود تنها رد شدن
وای اگر دعوا نباشد تن به تن
مانده باشد بین سیصد مرد!زن..
جنگ جنگ عصمت و بی عصمتی ست
فاطمه بر اسم حیدر غیرتی ست
@hosenih
شعله بالا رفت زهرا جا نزد
حرفی از سازش به کافرها نزد
پشت پا بر غربت مولا نزد
جز به خون این حکم را امضا نزد
حکم صادر کرد با خون اینچنین
هست علی تنها امیرالمومنین
اهرمن هیزم بدست آمد اگر
فاطمه بسته است چادر بر کمر
گر گرفته بین آتش میخ در
باز اما میکند سینه سپر
صدهزاران میخ پیش او کم است
فاطمه در راه حیدر محکم است
تا که دود شعله شد از در بلند
گشت دیگر ناله ی کوثر بلند
از زمین دیگر نشد پیکر بلند
زیر پا افتاده اما سربلند
نیمه جان هم باز او صاحب لواست
چادر خاکی او مشکل گشاست
گرچه هرروضه مکرر میرسد
روضه روضه حرف دیگر میرسد
این حماسه کی به آخر میرسد
ارث مادر تا به دختر میرسد
کربلا زهرای خیمه زینب است
روز دشمن از وقار او شب است
@hosenih
گوشه گودال تنها میشود
گرچه می افتد زمین پا میشود
زینب کرار دنیا میشود
دین زصبرش باز احیا میشود
در اسیری سرفرازی میکند
صبر او با مرگ بازی میکند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محمدجواد_شیرازی
▶️
سه ماه...
آب شدی، آبروی این خانه
سه ماه...
سوختی از درد مثل پروانه
سه ماه...
با غم خون های تازه درگیری
سه ماه...
دست به دیوار خانه می گیری
@hosenih
سه ماه...
پا شدی از بستر و زمین خوردی
سه ماه...
خیره شدی بر در و زمین خوردی
سه ماه...
لاله دمیده به روی پهلویت
سه ماه...
می شود اصلا ندیده ام رویت
سه ماه...
نیمه شب و اشک های پنهانی
سه ماه...
نافله ات را نشسته می خوانی
سه ماه...
آرزوی مرگ می کنی هر شب
سه ماه...
شانه نخورده به گیسوی زینب
سه ماه...
هق هق روز و شب حسن بودی
سه ماه...
بغض گلوی حسین من بودی
سه ماه...
در قفس گریه هام محبوسم
سه ماه...
رفتنت از خانه گشته کابوسم
سه ماه...
گرد و غبار دلم نخوابیده
سه ماه...
نور طلوعت به من نتابیده
سه ماه...
پشت در خانه سخت می سوزم
سه ماه...
فکر غم ماجرای آن روزم
سه ماه...
دیدن وضع تو بی قرارم کرد
سه ماه...
میخ در خانه شرمسارم کرد
سه ماه...
غیرت من سوخت دم به دم زهرا
سه ماه...
منتظر خنده ی توام زهرا
سه ماه...
روضه ی این خانه هم نشد کافی
سه ماه...
هست لباسی به گریه می بافی
سه ماه...
فکر حسین غریب و عطشانی
سه ماه...
می شود از داغ او پریشانی
@hosenih
سه ماه...
از سر شب تا به صبح می نالی
سه ماه...
گریه کن ماجرای گودالی
سه ماه...
روضه ی ما ختم شد به عاشورا
سه ماه...
گریه ی ما نذر سیدالشهدا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
واژه ها سوگوار واژه ی نور
واژه ای سر به روی زانو داشت
واژه ای فاش روضه میخواند و
واژه ای دست روی پهلو داشت
@hosenih
کوچه ها رنگ نیلگون بر تن
روضه را با اشاره می خواندند
گاه گاه از زبان یک کودک
گاه ازگوشواره می خواندند
پاره های دل فدک نامه
چه غریبانه اشک می سفتند
روضه ها را به هم در گوشی
چادر و گوشواره میگفتند
هق هق گوشواره اش گم شد
در هیاهوی کینهها ناگاه
چادرش آه میکشید از دل
ناله میزد وقار "یا اماه"
آب میشد ز شرم تیغ علی
سپر مرتضی ز کار افتاد
رنگ پاییز روی گلبرگ
مریمِ دائما بهار افتاد
@hosenih
ارث اشک حسن به ما برسد
در فدک باغ لاله می روید
اشک از چشم کودک شیعه
چون شود هفت ساله می روید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#غلامرضا_سازگار
▶️
من ز«ثانی» اشاره را دیدم
ضربههای دوباره را دیـدم
@hosenih
مـادرم رو نشـان نداد، ولی
قطعـه ی گوشـواره را دیـدم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih