بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدجواد_شیرازی
▶️
کریمان همه مات ام البنین اند
فقیر کرامات ام البنین اند
نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ
اسیر مناجات ام البنین اند
همه ساقیانی که صاحب سبویند
دخیل خرابات ام البنین اند
مریدان عباسِ او در دو عالم
به دنبال خیرات ام البنین اند
پسرهای او یار خون خدایند
دلیل مباهات ام البنین اند
پسرهای نور و تجلی نورند
تجلی آیات ام البنین اند
به خورشید تابان قمرها می آید
به ام البنین این پسرها می آید
@hosenih
گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش
گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش
عصایی ندارد دم پیری حالا
نشانده زمانه به خاک سیاهش
امان از صبوری... کشیده قبوری
روی خاک و غربت گرفته نگاهش
خدای ادب شد، بصیر عرب شد
ولی بوده هر جا به زینب نگاهش
ندیده دو عالم، کسی جز یل او
که دامان زهرا شود قتلگاهش
بشیر از پسرهای او دم نزن تو
بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟!
پسرهای او نذر راه حسین اند
قمرهای او نذر راه حسین اند
@hosenih
غرورش شکسته ولی بازویش نه
دلش گرچه خون شد ولی پهلویش نه
کسی دیده در بین خانه بیافتد
شراره به جان سر گیسویش... نه
کسی دیده در بین کوچه بیافتد
رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه
شده شوهرش را ببیند که از غم
گذارد سرش بر روی زانویش... نه
شنیده کسی که زن پا به ماهی
در سوخته بیاید سویش... نه
شده زیر در مادری باشد و بعد
کسی با لگد رد شود از رویش... نه
بهار دل آل حیدر خزان شد
قد فاطمه در جوانی کمان شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است
سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم
تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم
@hosenih
نمک نام تو در کام رطب میریزد
جان فدایت که ز نام تو ادب میریزد
هرچه در ساغر این سوخته، رب میریزد
از تمسک به تو بانوی عرب میریزد
آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم
از همان روز ازل ام بنینی بودم
@hosenih
بسته ی چادر تو دست گداها بانو
در طواف قدمت وسعت دریا بانو
حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو
محرم راز دل زینب کبری بانو
ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها
تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها
@hosenih
مثل هر روز دوباره جگرش میسوزد
جگرش در غم هجر قمرش میسوزد
پسرش رفته زدستش سپرش میسوزد
زیر خورشید دوتا پلک ترش میسوزد
با عصا آمده خود را برساند امروز
باز با سوز جگر روضه بخواند امروز
@hosenih
روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب
وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب
روضۀ حال خراب و دل گریان رباب
جای خالی علی برروی دامان رباب
پسرش را سر نیزه به طنابی بستند
بس که افتاد به هررنج و عذابی بستند
@hosenih
روضه میخواند که پروانه پرش زخمی شد
بین بازار تن محتضرش زخمی شد
سنگ بارید زهر سمت و سرش زخمی شد
در بر مردم شهر پدرش زخمی شد
به جراحات تن قافله میخندیدند
وسط ساز و دف و هلهله میخندیدند
@hosenih
بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد
گذر آل پیمبر به کجاها افتاد
چقدر پای سرش زینب کبری افتاد
رد شلاق به روی بدن ما افتاد
روضۀ ام بنین تاکه به این حرف رسید
زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید
@hosenih
لحظۀ پر زدنت هست به یادم ای وای
غارت پیرهنت هست به یادم ای وای
نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای
بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای
بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت
بند آمد نفس مادرت از حال که رفت
@hosenih
دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد
دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد
پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد
گذر خنجر کندی به گلویت افتاد
زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا...
یوسفِ از نفس افتاده ی عریان مرا...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
دیگر میان خیمه صفایی نمانده است
جز حال گریه حال و هوایی نمانده است
از صبح تا غروب صدایم گرفته است
دیگر برام سوز صدایی نمانده است
دار و ندار من همه با هم فدا شدند
دیگر برای خیمه، فدایی نمانده است
درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم
قدم شکسته است... عصایی نمانده است
باید چه کرد با بدن پاره پاره ات
وقتی میان خیمه عبایی نمانده است
بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟!
در فکر غارت اند، حیایی نمانده است
از بس که تیرها بدنت را گرفته اند
یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است
اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم
دیگر عموی عقده گشایی نمانده است
عباس جان همیشه علمدار من شدی
هر کس شهید شد تو مددکار من شدی
@hosenih
با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟!
داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام
خسته شدم، سرم به خدا درد می کند
از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام
ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم
تا علقمه خمیده خمیده دویده ام
خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم
تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام
مانند مصحف است دو دستت برای من
با احترام روی دو چشمم کشیده ام
دیگر نفس نمانده برایم بلند شو
رحمی نما به آه بریده بریده ام
خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو
با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام
قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن
مانند آب مشک تو من هم چکیده ام
تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟
آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟
@hosenih
ضرب عمود فرق سرت را شکافته
آثار سجده ی سحرت را شکافته
فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک
تیغی حسود بال و پرت را شکافته
آبی نخورده ای و همین با وفایی ات
لب های خشک و شعله ورت را شکافته
از خنده های حرمله معلوم می شود
تیرش نگاه چون قمرت را شکافته
دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد
از بس که تیرها کمرت را شکافته
تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است
دشمن اگر که مشک ترت را شکافته
ای وای از قساوت این نیزه دار پست
مابین خاک و خون جگرت را شکافته
این نور فاطمه است که در بین علقمه
گرد و غبار دور و برت را شکافته
شکر خدا که ام بنین علقمه نبود
بالا سرت کنار من و فاطمه نبود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدرضا_نادعلیان
▶️
اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد
که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد
اگر مادر شود ام الادب دور از تصور نیست
پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد
@hosenih
یقینا لب زده بر چشمه ی عین الیقین، وقتی
شود بانوی مردی که خودش حق الیقین باشد
چه فخری میکند بر مریم و حوا، زمانی که
ببیند همسرش مولا امیرالمومنین باشد
کنیز خانه ی حیدر، عزیز خانه ی حیدر
((خدا میخواست آن باشد، خدا میخواست این باشد))
هزاران بار حیدر گفت احسنت آفرین بر او
چرا که همسرش بانوی عباس آفرین باشد
دوباره نام عباس آمد و حس کرده ام بانو
که چین افتاده بر پیشانی ات، قلبت حزین باشد
بشیر از تو نمیخواهم بگویی از ابالفضلم
اگرچه خوب میدانم که مقطوع الیمین باشد
@hosenih
بگو دنیا چه کرده با حسینم، سخت غمگینم
نه غمگین عزیزانم، که دردم درد دین باشد
شبیه سرو، سر بالا، شبیه کوه پا برجا
کسی که اینچنین باشد فقط ام البنین باشد...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
روشناتر ز آب امّ بنين
بانوی آفتاب امّ بنين
انتخاب ابوترابی تو
افتخار بنی كلابی تو
@hosenih
خانه دار علی پس از زهرا
بی قرار علی پس از زهرا
خانه ات خانه ی ولايت بود
همسریِ علی برايت بود
چقَدَر خوب بخت تو وا شد
زندگانی تو چه زيبا شد
قلب و جانت شده به نام علی
كه شده شوهرت "امام علی"
با حضورت بهار آوردی
عطر زيبای يار آوردی
آمدی بوی فاطمه آمد
خنده روی لب همه آمد
تو برای همه عزيز شدی
پیش زينب ولی كنيز شدی
@hosenih
آسمان هستی و قمر داری
دُرّ و گوهر به روی سر داری
در حیا و شرف قَدَر هستی
مادر چار تا پسر هستی
به تو و مادری ات ایوالله
مادرِ مهربانِ " عبدالله "
دلت از عرش هم فراتر بود
"جعفرت"درحماسه محشر بود
دامنت مهد زهد و ایمان بود
اثر پاکی تو "عثمان " بود
به به از این یقین و اخلاصت
همه عالم فدای " عباست"
عصمت بی نظیر تو عشق است
شوکت شرزه شیر تو عشق است
دانشِ مکتبت دلیری بود
خانه ات کهکشان شیری بود
پسرانت اگر چه يل بودند
به وفا و ادب مثل بودند
درس مردی تو يادشان دادی
از خودت عشق را نشان دادی
كربلا شور جلوه گاه تو بود
نوبت جلوه ی سپاه تو بود
@hosenih
ادبت بود رو سپيدت كرد
تا ابد مادر شهيدت كرد
شرف و شمس حق نگينت كو؟
آی ام البنين ؛ بنينت كو ؟؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادران شهدا
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#سیدحسن_رستگار
▶️
با قدمهای خسته می آمد چند سیب گلاب دستش بود
یک بغل آرزوی نشکفته ، شیشه ای از گلاب دستش بود
روز گرمیست ظهر تابستان خاکها در عطش شنا کردند
او به یاد لبان فرزندش ظرف خالی آب دستش بود
@hosenih
از زمانی که چشم فرزندش . . .از زمانی که دستهایش هم . . .
خواب در چشم او نمی آمد آنچه میرفت خواب دستش بود
بیست سالست بیکس و تنها ، بیست سالست هفته ها اینجا
ضرب و تقسیم و جمع و منها کردآخر او هم حساب دستش بود
@hosenih
سالها گوشه گوشه ی دل را نذر شش گوشه ی خداکرده
چند تا دانه شمع را داده در عوض آفتاب دستش بود
عابری که فقط تماشاچی طعنه زد پیرزن کجا تنها؟
میروم خانه با پسرهایم ، چار تا کهنه قاب دستش بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#روح_الله_عیوضی
▶️
آسمان سوخت و از پا افتاد
زیر بار جگر داغ شما
و دل سخت زمین برده چهار
گل ماتم زده از باغ شما
@hosenih
كرم و لطف خدا می ریزد
از سر و روی در خانه تان
شمع تان پای علی می سوزد
و ملائك همه پروانه تان
@hosenih
روزها می گذرد می آیی
دیده را با غم دل خیس كنی
مادرانه وسط خاك بقیع
روضه ی علقمه تاسیس كنی
@hosenih
خیمه ی اشك زلالت جاری ست
می شود چند دهه یا سالی
جگر گریه ی من درد گرفت
پاشو از پای مزار خالی
@hosenih
موج برداشته چشمان تو از
آینه های ترك خورده ی غم
هیجده داغ دلت را بانو
كرده تصویر شكسته مبهم
@hosenih
خوب شد چشم شما درك نكرد
تیر را بر سر مشك عباس
دست جا مانده و پلكی مجروح
سرخی حسرت اشك عباس
@hosenih
خوب شد چشم شما درك نكرد
كه عمود آمد و وضعیت بد
و امامی كه ز لب هاش چكید
بوسه بر قامت یك قطعه جسد
@hosenih
خوب شد چشم شما درك نكرد
سر دریا لب نی زار نشست
پسر فاطمه غارت شد و بعد
سینه ی احمد مختار شكست
@hosenih
خوب شد چشم شما درك نكرد
خواهری روضه ی گودال گرفت
جگر بی كفنش از سر نی
تا در عرش خدا بال گرفت
@hosenih
خوب شد چشم شما درك نكرد
خیمه گاهی كه اسیری می رفت
دست ها طعمه ی زنجیر و یكی
طفل معصوم به پیری می رفت
@hosenih
خوب شد چشم شما اما باز
غُصه ی این همه مهتابت كرد
پیش عباس و برادرهایش
بیشتر داغ حسین آبت كرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدمهدى_عبدالهى
▶️
چه بانويى كه كوه صبر را در آستين دارد
به پاى مكتب حيدر،ظهورى اينچنين دارد
چه بانويى كه در صدر تمام افتخاراتش
همين بس در كنار خود،اميرالمومنين دارد
@hosenih
ادب آموز اين مكتب،خودش عين اليقين باشد
كه عباسش نشان از حضرت حق اليقين دارد
سرش بر صخره مى كوبد، ببين آهسته آهسته
شبيه علقمه انگار زخمى بر جبين دارد
به ياد آورده مقتل را، ميان خون چه مى بيند ؟
عَلم افتاد و ماهى ارباً اربا بر زمين دارد
غم ماه خود از يكسو،غم خورشيد از سويى
چه داغ خانمان سوزى مگر ام البنين دارد!؟
فرات اشك جارى شد ميان موج چشمانش
ولى از داغ آن گودال،آهى آتشين دارد
@hosenih
نماز صبر مى خواند شكسته با دلى خسته
حُسيناً وا حُسينا در قنوت آخرين دارد
پس از كوچ پرستوها، زيارتنامه مى خواند
بقيع غربتش برجاست،آوايى حزين دارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#علیرضا_خاکساری
▶️
با اینکه عمری در دواوین کهن هستی
ام البنین! اما فراتر از سخن هستی
مانند زهرا از تو بوی گریه می آید
ام البکای دیگری در شعر من هستی
@hosenih
در روضه ی مادربزرگم سفره ات پهن است
تو اول هر ماه شمع انجمن هستی
نامادری! مادر صدایت میکند زینب
یعنی تو هم ام الحسین ام الحسن هستی
یک نیمه ات ام البنین و نیمی ات زهراست
گویا دو روح توأم در یک بدن هستی
فاطمه ی ام اسد باید خطابت کرد
تو از خواتین غیور شیرزن هستی
عمری به زیر چادرت اهل کسا داری
با چهار تا اولاد خود یک پنج تن هستی
تنهایی اما هیئت سیاری ای بانو
هم نوحه خوان هم گریه کن هم سینه زن هستی
کوچه به کوچه سیل اشک ات شهر را برداشت
صاحب عزای کشته ی دور از وطن هستی
از گریه ات هرشب گریزی تازه میسازی
هم خبره ی در روضه ای هم اهل فن هستی
شیب الخضیبی ماتمش خدالتریب ات کرد
از سوگواران امام بی کفن هستی
@hosenih
ام المصائب شد اگر که عمه ی سادات
از سال شصت و یک تو هم ام المحن هستی
****
"دوران" و "بابایی" و "قربانی" و "شیراوژن"
تو مادر عباس های صف شکن هستی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#حسن_لطفی
▶️
هر نفس هربار در هربار : یا امالبنین
هر تپش تکرار در تکرار یا امالبنین
نذرِ من شد سُفرهاش از مادرم آموختم
خواندهام بسیار در بسیار یا اُمالبنین
@hosenih
با گرههایی که کور است آمدیم و واشدند
رو به او گفتیم تا یکبار یا امالبنین
سینهام آماج غمها شد ولی زخمی ندید
تا نوشتم روی این دیوار یا امالبنین
بچه سیدها که بر زهرا توسل میکنند
با رعیت هرکه دارد کار : یا امالبنین
کار عباسش که مشکل شد مدد از او گرفت
نالههای سینهی سردار : یا امالبنین
چادرش بابالحوائج خانهاش بابُ المراد
چارهی هر مشکلِ دشوار یا امالبنین
با دلِ زهراییاش دین باوریاش را ببین
با امیرالمومنین همسنگریاش را ببین
بچههای فاطمه مادر صدایش میزنند
مادریاش را ببین نامادریاش را ببین
کارِ عباس است وقفِ زینبِینِ خانهاش
دائما میگفت زینب نوکریاش را ببین
بی حسیناش مینشست و میشکست و میشکست
روضه خوانیاش ببین نوحه گریاش را ببین
بسکه از خاکِ بقیع رویِ سر خود ریخته
چادرِ خاکی ، سرِ خاکستریاش را ببین
از همه شرمنده اما از ربابش بیشتر
مَشک را میگفت خاکِ روسریاش را ببین
@hosenih
روزها گِرد سکینه میزند بر سینهاش
آه زینب چهره نیلوفریاش را ببین
زینبش پیشش نشست و مُشت خود را باز کرد
گفت مادر ردِ خون انگشتریاش را ببین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#مهدی_رحیمی
▶️
داغ، داغ چهارتا پسر است
داغ اما برای یک نفر است
گرچه افتاده است در بستر
چشم هایش هنوز هم به در است
همه بچه هاش چون ماهند
یکی از بچه هاش ماه تر است
مثل یک آسمان و یک مهتاب
یک بنی هاشم است و یک قمر است
روضه خوان غریب کرببلاست
این که امروز راهی سفر است
نقل قول از شنیده ها دارد
غم او چون ندیده،بیشتر است
راز ام البنینی اش این است
که شب مرگ خویش بی پسر است
«کربلا گرچه غایب است این زن»
«ولی ام المصائب است این زن»
@hosenih
اینکه امشب به بستر افتاده ست
زده بر سینه ی دو دنیا دست
دیگر ام البنین نخوانیدش
چون که شسته ست از پسرها دست
روضه خوان،روضه اش شروع شده
روضه اشک،مشک،سقا،دست
روضه خوان مادر است و تا به ابد
قهر کرده ست اینچنین با دست
از غم ساقی اش ننوشیده
ازلب آب های بالادست
روضه خوان گفت:شیر من عباس
گرچه در نوع رزم استادست
تا که تا خیمه مشک را ببرد
گفت:دستم به دامنت یا دست
روضه خوان گفت: شیر من عباس
نه که انداخته جهان را دست
دست خالی بر او برو که کند
دست گیری ز بی کسان با دست
«گرچه باب الحوائج عباس است»
«روی مادر همیشه حساس است»
@hosenih
حسرتی مثل حسرت من داشت
داغ کرب و بلا نرفتن داشت
تا بدوزد به اشک، عالم را
بین مژگان نخی به سوزن داشت
در خیالش همیشه وقت وداع
دست فرزند را به گردن داشت
سوخت در خویشتن که کاش آن روز
سر عباس را به دامن داشت
گله از تیر هر قَدَر هم داشت؛
بیشتر از عمود آهن داشت
ناگهان نور حُجره را پُر کرد
جان،خیال عبور از تن داشت
روضه خوان چشم های خود را بست
مثل عباس قصد رفتن داشت
«حجره کم کم شبیه علقمه شد»
«مثل ام البنین که فاطمه شد»
@hosenih
یا اباالفضل گفت و در، وا شد
دشت کرب و بلا هویدا شد
روضه خوان پا گذاشت بر منبر
کمر هفت آسمان تا شد
بغل خویش را گشود از هم
چار فرزند در بغل جا شد
کربلایش دوباره شکل گرفت
خانم ام البنین چو زهرا شد
علت سر به زیری عباس؛
در کنار حسین پیدا شد
شیرهایش اگرچه جمع شدند؛
عمل جمع زود مِنها شد
شیرهایش یکی یکی رفتند
تا که وقت نبرد سقا شد
تیر با مَشک چون که خلوت کرد؛
اشک در چشم خیمه تنها شد
تا ابالفضل رفت و تا برگشت
روضه خوان ارباً ارباً اربا شد
«چشم مادر که خیره شد بر در؛»
«آمد عباس لحظه ی آخر»
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدجواد_پرچمی
▶️
گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن او را
كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است
گرفتند اوليا الله عالم دامن او را
@hosenih
نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه
بديدم محضر ام البنين خم گردن او را
معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست
كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را
اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به
بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را
عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند
كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را
زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب
مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را
اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را
كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را
چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد
كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن او را
به او گفتند عباست صدا ميزد حسينم كو؟
نشانش داد زينب پاره ى پيراهن او را
اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند
فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را
@hosenih
عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه
فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را
**
رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت
غم لالايي اش ميبرد بالا شيون او را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih