بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محسن_راحت_حق
▶️
در هیاهو گم شدم پیدا کن این افتاده را
ناخدایِ شیعیان ،دریا کن این افتاده را
از مسیرِ عشق.. بدجوری کنار افتاده ام
با نگاهِ نافذت شیدا کن این افتاده را
@hosenih
با گناهان،خویش را از چشمِ تو انداختم
با دمِ جانبخشِ خود زیبا کن این افتاده را
قد خمیده آمدم فرزند زهرا رحم کن
خواهشاً با یاری ات طوبا کن این افتاده را
بر زمین خوردم بدونِ تو ،دو دستم را بگیر
صاحبِ افتادگان! برپا کن این افتاده را
روزگارم طی شود در سُستی و بیچارگی
کم دگر امروز یا فردا کن این افتاده را
@hosenih
از درِ تو خیر دیدم باز هم خیری رسان
با نگاهت نوکرِ زهرا کن این افتاده را
من ابالفضلی شدم خودرا سپردم دستِ او
صاحبم! تو زائرِ سقّا کن این افتاده را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#جواد_کریم_زاده
▶️
ابتدا گفت السلام علیک
بنده اذن ورود می خواهم
به کنیزی زینب آمده ام
اگر از لطف خود دهد راهم
السلام علیکما حسنین
پرتو نور ذات لم یزلی
آمدم تا شوم ڪنیز شما
گر گذارم قدم به بیت علی
@hosenih
جان عالم فدایت ای زینب
بشنو از این کنیز زمزمه ای
نام من فاطمه است اما تو
بعد زهرا فقط تو فاطمه ای
من شنیدم که مادرت زهرا
بین دیوار و در فدا گردید
آن قَدَر حامی ولایت بود
که فدایی مرتضی گردید
کاش در بین کوچه ها زده بود
جای زهرا به روی من سیلی
کاش ام البنین زمین می خورد
کاش می گشت روی من نیلی
بود آن کوچه خلوت و پنداشت
می رسد زور او به زور حسن
کاش می زد به روی من سیلی
تا دگر نشکند غرور حسن
ڪاش در پشت در سپر بودم
همچو زهرا به یاری مولا
ڪاش در سینه ام فرو می رفت
میخ در جای سینه ی زهرا
روضه می خواند وقت آمدنش
نوعروسی ڪه جای فاطمه بود
آن عروس سیاه پوش علی
فاطمه در عزای فاطمه بود
پا به بیت علی نهاد و سپس
به ڪنیزیش مفتخر گردید
سال ها بعد هم به لطف خدا
مادر حضرت قمر گردید
@hosenih
گشت از نور آفتاب علی
جلوه ی ماه هاشمی حاصل
به جهان پا نهاد از این پیوند
یل ام البنین ابوفاضل
از ادب طفل خود به دور سر
شاه بی سر ز مهر می گرداند
گفت عباس من فدایی توست
یاور تو همیشه خواهد ماند
داد قنداقه اش به دست علی
مرتضی دست های او بوسید
و سپس گریه ڪرد،ام بنین
سبب گریه ی علی پرسید
گفت این دست های زیبا را
می دهد در ره شه بی سر
روزی آید به دشت ڪرب و بلا
می شود از بدن جدا، مادر
آسمان بود و داشت چهار قمر
همه زیبا و پاڪ و تابنده
تا بریزد به پای خورشیدی
ڪه بود نور او درخشنده
چون ڪه آن ڪاروان به راه افتاد
گفت عباس من ضیاء دوعین
پسرم جان من،عزیزدلم
هرچه شدجان تووجان حسین
همه ی عمر افتخارم بود
ڪه توئی اُسوه ی جوانمردی
جان فدای حسین زهراباش
نڪند بی حسین برگردی
خبر آمد بشیر آمده است
با دل زار و خسته، با افغان
گفت مادر همه پسرهایت
ڪشته گشتند با لب عطشان
گفت ام البنین ڪه ای قاصد
فقط از شاه عالمین بگو
همه ابناء من فدای حسین
فقط از سرورم حسین بگو
گفت مادر ڪنار نهر فرات
تشنه لب، راس اوجدا ڪردند
سر او را به نیزه ها بردند
دربیابان تنش رها ڪردند
بدنش قطعه قطعه از ڪین شد
آنچنان ڪه به بوریا بردند
بی ڪفن دفن گشت بعد سه روز
بی سر او را به خاڪ بسپردند
دید نتواند این غمِ عظما
مادری خسته دل ڪشد بردوش
ازغم داغ سیدالشهدا
ناله ای برڪشید و رفت ازهوش
اولین روضه را بپا ڪرد و
روضه خوانی مدام ڪارش بود
گریه برداغ سیدالشهدا
مرهمی بهر قلب زارش بود
روضه می خواندوبافغان می گفت،
اُم عباس با دلی غمگین
من ندارم دگر پسر مَردم
ودگرنیستم من امِِّ بنین
@hosenih
آری آن پاڪدامن ازسرِمهر
بهر احیای دین حق ڪوشید
همچو زهرا به یاری حیدر
بود و جام ولای اونوشید
السلام علیڪ ای خورشید
مهرِ منظومه ی چهارقمر
السلام علیڪ مادر عشق
هم نفس هم قدم تو باحیدر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#مرضیه_عاطفی
▶️
به آسمان و به وقتِ سحر نیاز ندارد
که هست مادرِ ماه و قمر نیاز ندارد
چهار شیر-پسر را روانه کرده به میدان
حسین(ع) بعدِ جوانش سپر نیاز ندارد
@hosenih
نشسته أمّ وهب پای درس ِ أمّ ادب که؛
به روزِ واقعه هرگز پسر نیاز ندارد
علی(ع) و خیلِ ملائک به وصفِ او شده مشغول
به وصفِ حدّاقلِّ بشر نیاز ندارد
شده ست همسر او بوتراب! تا به ابد به
بنی کلاب! قبیله! پدر! نیاز ندارد
انیس و مونس قرانِ ناطق است! به قران-
مقام و رتبه ازین بیشتر نیاز ندارد
بشیر با خبر است از علاقه اش به حسینش(ع)
همینکه از پسرانش خبر نیاز ندارد
@hosenih
بناست جان بدهد در رکابِ خون خداوند
دو دست و چشم و سرش را اگر نیاز ندارد
تمام ِ دار و ندارش فدای سیدٱلعطشان
کنار علقمه سقّا به سر نیاز ندارد!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#وحید_قاسمی
▶️
خوب بود این دم آخر پسرانت بودند!
شرزه شیران جگردار جوانت بودند
این زمین گیر شدن، علت خونین بالی ست
سر بالین تو جایِ پسرانت خالی ست
@hosenih
گفتن از بی کسی ات حال بکاء می خواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا می خواهد
چه بگویم!؟ که از این بغض، صدا می گیرد
چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد!؟
گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند
اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند
مادر! این لحظه ی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم
مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضه ی مشک بخوان، روضه ی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!
خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر
خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر
@hosenih
خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر
داخل طشت طلا را تو ندیدی مادر
کوهی از غم به سرِ شانه ی زینب دیدند
دخترت را ملاعام معذب دیدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حسن_لطفی
▶️
نشد از چهرهام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری
تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا
دو دستت را که زد مُردم من اینجا
همینکه از رویِ مَرکب عزیزم
زمین خوردی زمین خوردم من اینجا
@hosenih
نه که امروز مادر درد دارم
که روز و شب سراسر درد دارم
از آن ساعت که با ضربه شکستند
سرت را بی هوا سردرد دارم
اگر بشکستهام مانندِ زهرا
ببین دلخستهام مانندِ زهرا
سرت را تا که رویِ نیزه بستند
سرم را بستهام مانند زهرا
به یادت آه ، یکسر میکشیدم
که گویی از تنت پَر میکشیدم
به هر تیری که بر جسمِ تو میرفت
من اینجا آی مادر میکشیدم
مرا گفتند که بازو ندارد
دگر عباسِ تو اَبرو ندارد
بمیرد حرمله بد زد به چشمت
از آن لحظه دو چشمم سو ندارد
نشد بال و پَرِ خود را بگیرم
به دامن اصغرِ خود را بگیرم
من از شرمندگی پیشِ رُبابم
نشد بالا سرِ خود را بگیرم
پس از تو کاش زنجیری نمیماند
تو میخوردی و شمشیری نمیماند
تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد
برایِ حرمله تیری نمیماند
@hosenih
"ببین مادر زِ گریه آب رفته
و از سردردها از تاب رفته
به نیزه دار گفتم بچه داری؟
کمی آرام تازه خواب رفته"
عزیزم جان جانا نور عینا
به فرقم باد خاک عالمینا
نگاهم مانده بر در تا بیایید
حسینم وا حسینم وا حسینا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#قاسم_نعمتی
▶️
ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی
@hosenih
جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی
تنها نه دلگرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان فاطمه روح امیدی
بر گردنم انداختی با دستهایت
زیبا مدال عزت «ام الشهیدی»
زینب کنار گوش من آهسته می گفت
هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی
از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر مانیست جایی از سپیدی
یک تکه مشک پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی
از مشک معلوم است با جسمت چه کردند
وای از زمین افتادن،و از ناامیدی
باور نخواهم کرد تا روز قیامت
بی دست افتادی،به خاک وخون طپیدی
@hosenih
در سینه پنهان میکنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمود_ژولیده
▶️
روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم
همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم
دَمِ در، بر قدمِ دختِ علی افتادم
خویش را خادمه ی زینب کبرا دیدم
@hosenih
خواستم مادری از بهر یتیمان بکنم
عالَمی فاصله تا ام ابیها دیدم
چونکه آقام به یافاطمه میکرد خطاب
غمِ بی مادری از چهره ی گلها دیدم
یاوه گویان چقدَر پشتِ سرم حرف زدند
چه بگویم، چقدَر طعنه ز اعدا دیدم
قصد کردم که خدا هر چه دهد طفلانم
همه را نذر یتیمان حرم گردانم
از همان روز که رخسار قمر آوردم
باورم بود، سپاهی ز جگر آوردم
خواستم یارِ حسینم بشوم، از این رو
در ره کرب و بلا چار پسر آوردم
قصه ی کوچه ی غم را که شنیدم ز حسن
لشگرِ منتقمان را به ثمر آوردم
داستان در و دیوار عزادارم کرد
بهر زینب پس از آن، چند سِپر آوردم
میخِ در را که شنیدم، نفَسم سخت گرفت
ناله ها در دلِ شب تا به سحر آوردم
غمِ بازوی ورم کرده کبابم میکرد
روضه ی سوختنِ فاطمه آبم میکرد
سوختم در همه ی عمر بر آن عمر کمش
گریه کردم همه شب از غمِ آن قدِّ خمش
قصد کردم، شود عباس علمدار حسین
تا که در معرکه گیرد کمی از کوهِ غمش
@hosenih
از خدا خواسته بودم به صفِ کرب و بلا
بشود منتقم سیلیِ اهلِ ستمش
من بمیرم که به جبهه پسرم سقا بود
نتوانست در آنروز شود منتقمش
از خجالت پسرم کشته شد، از تیغ نشد
از لب تشنه ی آن سَرور و اهل حرمش
چشمِ گریانِ سکینه جگرش را سوزاند
نیزه نه، طفلِ حرم چشم ترش را سوزاند
کاش بعد از پسرم یاور زینب بودم
جای زهرا همه جا مادر زینب بودم
وقتِ بوسیدنِ حنجر که هجوم آوردند
کاش همچون سپری بر سر زینب بودم
کاش در حمله ی بی وقفه ی غارتگرها
مانعِ غارتِ آن معجر زینب بودم
کاش زیر لگد و کعب نی و سیلی و مُشت
سپرِ قافله و لشگر زینب بودم
@hosenih
کاش در کوفه و در شام و در آن مجلسِ شوم
وسط معرکه دور و بر زینب بودم
تهمتِ سختِ کنیزی به حرم کشت مرا
بر سر نیزه حیای پسرم کشت مرا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#سعید_نصیری
▶️
دوباره عالمی باغم عجین است
وفات حضرت ام البنین است
همان بانو که عطر یاس دارد
جوانمردی چنان عباس دارد
@hosenih
همان بانو که قلبش منجلی بود
پس از زهرا مددکار علی بود
چوبودی لایق فضل وعنایت
قدم بگذاشت در بیت ولایت
زعشق فاطمه درتاب وتب بود
چه گویم من که دنیای ادب بود
خدا وقتی به حیدر یاس را داد
وبر ام البنین عباس را داد
همه دیدند اشک شوق افشاند
گلش رادور ثارالله گرداند
بگفتا این پسر این نور عینم
شود یاسم فدائی حسینم
اگر عباس او حبل المتین است
گلی از گلشن ام البنین است
زمان بگذشت ودل غرق ولا شد
حسین چون راهی کرببلا شد
به همراه حسینش کرد راهی
سه نور پر فروغ وقرص ماهی
مبادا پور زهرا واگذارید
حسین فاطمه تنها گذارید
@hosenih
زعشق مرتضی در شور وشینید
عزیزانم فدائی حسینید
به دشت کربلا غوغا به پا شد
همه گلهایت ای مادر فدا شد
ابوفاضل به موج خون شنا کرد
سر وچشم ودو دستش را فداکرد
زمین خورد و زعالم دلبری کرد
که بر عباس زهرا مادری کرد
خزان شد جملگی گلهای باغت
دوچشمت اشکی وبرسینه داغت
به دلها بس شرر انداختی تو
شبیه چهارتربت ساختی تو
مدینه شاهد نوحه سرائیت
دل غمدیده سوز کربلائیت
نوای مادری اشک دو عینت
گهی از داغ عباس وحسینت
نبودم کربلا زاری نمایم
به گلهایم عزادرای نمایم
قدم خم گشته و زار وحزینم
اگر ام البنینم کو بنینم
دم اخر شدو وقت جدائی
الا عباس نام اور کجائی
کجائی مادرت چشم انتظار است
برای دیدن تو بیقرار است
@hosenih
کشد پر مرغ روح من زسینه
عزادارش شده شهر مدینه
تو بر دلهای بشکسته نویدی
امید قلب نالان (سعیدی)
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#عبدالحسین_میرزایی
▶️
مویم که شد سفید فدای سرت حسین
عباس من فدای علی اکبرت حسین
گفتم به آب لب نزند تا تو تشنه ای
در آب بود فکر تو آب آورت حسین
@hosenih
گفتم سکینه جان ، عمویت را حلال کن
شرمنده ام هنوز هم از دخترت حسین
از چار نازنین پسرم یک سپر رسید
با کاروان غمزده خواهرت حسین
اینجا همه زگریه من گریه می کنند
اما تو خنده شد به دو چشم ترت حسین
این گریه ها برای دو دست بریده نیست
گریم به دست بسته دو خواهرت حسین
تیر سعبه چشم اباالفضل را درید
ماندم چه کرد با گلوی اصغرت حسین
عباس آخرین نفسش روی پای تو
تو زیر دست و پا نفس آخرت حسین
طبق سفارشم همه جا همره تو بود
جز کنج آن تنور که رفته سرت حسین
از خواهرت شنیده ام ای شاه بی کفن
مانده سه روز روی زمین پیکرت حسین
@hosenih
از خواهرت شنیده ام غارت شد از تنت
پیراهن و عمامه و انگشترت حسین
زهرا اگر نبود بگرید برای تو
من گریه میکنم عوض مادرت حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#عبدالحسین_میرزایی
▶️
ویلی علی شبلی که چشمش تیر خورده
از هر طرف هم نیزه هم شمشیر خورده
ویلی علی شبلی دو دستش را بریدند
قد رشیدش را به خاک و خون کشیدند
@hosenih
ویلی علی شبلی که سد شد راه چاره
با تیر کین شد مشک آبش پاره پاره
ویلی علی شبلی که آن ماه مدینه
شرمنده شد هم از رباب هم از سکینه
ویلی علی شبلی عمود آهنین خورد
با صورت از مرکب علمدارم زمین خورد
ویلی علی شبلی که فرقش را شکستند
راس جدایش را به روی نیزه بستند
ویلی علی شبلی به غارت رفت هستش
پیش از سرش بالای نیزه رفت دستش
ویلی علی شبلی به داغش خنده کردند
او را شبیه بسمل پرکنده کردند
ویلی علی شبلی وفایش را نشان داد
در پیش دریا بود اما تشنه جان داد
ویلی علی شبلی چه غوغایی به پا شد
با رفتنش پای عدو در خیمه وا شد
ویلی علی شبلی که از بالای نیزه
دیده کتک خورده رقیه پای نیزه
@hosenih
ویلی علی شبلی که با چشمان خونبار
می دید زینب را میان کوچه بازار
ویلی علی شبلی که از زینب شنیدم
دارد چه قبر کوچکی سرو رشیدم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#مجید_تال
▶️
آئینهی مزارش اگر چه مکدر است
از آسمان پریدن بالش فراتر است
@hosenih
عالم غلام آنکه به کرّات گفته بود
عمرم تمام وقف کنیزی حیدر است
خواندش به نام فاطمه او گفت یا علی
امّالبنین بگو به من اینگونه بهتر است
@hosenih
در وصف او بس است بگوییم با غرور
او شیر بانویی است که عباسپرور است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#مرضیه_عاطفی
▶️
چه عزادار شدم! در دلم افتاده شرر
خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر
کاش می آمدم و محض تسلّایِ رباب(س)
میزدم گریه کنان از غم ِ شش ماهه به سر
@hosenih
میزدم بوسه بر آن پایِ پُر از آبله تا-
چشم ِ کم سویِ رقیه(س) نشود تیره و تر
خبر آوردی و تا مضطر و گریان گفتی:
پاره شد مشک! فقط دست گرفتم به کمر
علَم افتاد زمین! آب به خیمه نرسید!
آیة الکرسیِ من کاش که میکرد اثر
شدم از روی علی(ع) تا به ابد شرمنده
پس نگویید به من أمّ بنین، أمّ قمر
نان-خورِ سفرۂ حیدر شدم و با سختی
ساختم از پسرانم همۂ عمر سپر-
@hosenih
تا فدایِ پسر حضرت زهرا(س) بشوند
تا که در واقعه زینب(س) نشود خون به جگر
نگرانِ پسرانم نشدم!! وای...بشیر...
نگرانم! بگو از حالِ حسینم چه خبر؟!؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih