بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
کسی که گردش چشمش مدار دنیا بود...
دمش مسیح و نگاهش بهشت رویا بود
وجاهت نبوی از شمایلش پیدا
تمام دلخوشی دودمان طه بود
@hosenih
تمامی سکناتش نشانهی رحمت
ادامهی برکات وجود مولا بود
درست مثل نگاه محبت زهرا
عنایتش به دل عاشقان شیدا بود
ابوالکریم ِکریم و ابوالرئوفِ رئوف
مسیر آمد و رفتش پر از تمنّا بود
صبور بود و تجلی کاظمین الغیظ
کرامت حسن از خلق او هویدا بود
@hosenih
نیاز نیست بگویم چه روی ماهی داشت
قدش قیامت و ابروی او مصلّا بود
کنار سفرهی این مرد مهربان هر روز
برای هرچه گرفتار خسته جان... جا بود
کسی که شرح کمی از فضائلش گفتم
جناب باب حوائج – امام موسی بود
بلای شیعه خرید و به کنج زندان رفت
ز بسکه خوب و رئوف و رحیم و آقا بود
سیاه چاله کجا و بهشت عاطفهها
بهار داد به دنیای این و آن تا... بود
تمام قد به حضور خدای عزوجل
قیام داشت و سرشار از تقاضا بود
@hosenih
ابوالغریبِ غریب و ابوالشّهیدِ شهید
شهادتش همهی روضههای گویا بود
چگونه روضه بخوانم از این غریبی که
پناه هر چه گدای غریب و تنها بود
اسیر سلسله پا و ا سیر غل دستش
و کار دشمن او خنده و تماشا بود
چه آمده به سرش که شکسته مینالید
میان دست قنوتش دعای زهرا بود
جراحت تن او مثل سیّد سجاد...
ز پشت حلقهی زنجیر کینه پیدا بود
@hosenih
چگونه روضه بخوانم؟ اجازه مادر جان!
حرامزادهای آمد که زشت سیما بود
دوباره معبر تنگ و نگاه خون آلود
دوباره دست کسی روی ماه بالا بود
دوباره آه، کسی روی خاک میغلطید
کسی که حجت پروردگار یکتا بود
لبش گهی به دم آه ... آه معصومه
گهی به نغمهی قدسی یا رضا وا بود
**
به تخته پاره نهادند جسم او را وای
کسی که ساکن عرش خدای اعلی بود
چه قدر پشت سر او کفن فراهم شد
چه چشمها که در آن روز داغ دریا بود
@hosenih
گریز میزنم اینجا به روضههایی سخت
نمیشود که در این لحظهها شکیبا بود
دلم گرفته برای شهید عاشورا
همانکه زینت دوش جناب طه بود
همانکه گوشهی گودال تشنه و زخمی
به پیش دیده ی خواهر فتاده از پا بود
همانکه لحظهی نحر گلوی حق گویش
حریم کنگرهی عرش غرق غوغا بود
همان که بر سر غارت نمودن بدنش
میان چند حرامی پست دعوا بود
@hosenih
همان که بر سر نیزه سرش نشست و شکست
تنش بدون کفن روی خاک صحرا بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
یک شب آمد، زد لگد بر در، فقط گفتم حسن
تازیانه رفت بالاتر، فقط گفتم حسن
آن یهودی ناسزا می گفت امّا آن میان
تا که آمد اسمی از مادر ، فقط گفتم حسن
@hosenih
بی حیا، یک بار روی سینه ی من پا گذاشت
ضربه ای هم زد به روی سر، فقط گفتم حسین
روی سینه می نشست و گردنم را می فشرد
مثل بسمل می شدم پرپر، فقط گفتم حسین
تازیانه دور انگشتان من پیچید و بعد
ناگهان افتاد انگشتر، فقط گفتم حسین
@hosenih
از حرم تا قتلگه، پای برهنه می دوید
عمه ام با حال مضطر، داد می زد" مادرم"
تا بیاید؛ شمر ملعون کار خود را کرده بود
پای آن ببریده حنجر داد میزد" مادرم "
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#محسن_پالیزدار
▶️
صاحب فضل چراکنج قفس محبوسی
درسیه چالی وبا سلسله ها مأنوسی
این سیه چال همان آرزوی قلبی توست
حال مشغول دم یارب ویاقدوسی
@hosenih
گشت تسبیح تو صددانه زنجیر بلا
تو به هرحال که باشی پدرققنوسی
دست وپایت شده سرد،آب شده ارکانت
پای تا سر تو سبکتر ز پر طاووسی
گاه درآرزوی دیدن معصومه ای و
گاه در فکر غریبی رضا درطوسی
@hosenih
باسرانگشت روی خاک رضا رابنویس
تاکه روشن شود از نام پسر فانوسی
نه مشخص شده روزت نه مشخص شامت
نه اذانی نه نوایی نه دم ناقوسی
آه از سندی شاهک که دلت را آزرد
تو زلالی واسیر پسر منحوسی
@hosenih
تشنه لب بودی ودشمن به عزایت خندید
او نفهمید که تو زاده اقیانوسی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#رحمان_نوازنی
▶️
میخواستند داغ تو را شعلهور کنند
وقتی که سوختی همه را با خبر کنند
میخواستند دفن شوی زیر خاکها
تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند
@hosenih
میخواستند شام غریبان بهپا کنند
تا بچههای فاطمه را در به در کنند
از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت
میخواستند باز تو را خونجگر کنند
زنجیر دست شما بسته باشد و
مثل مدینه فاطمهات را سپر کنند
قوم یهود را به مصافت کشیدهاند
تا تازیانهها به مراتب اثر کنند
@hosenih
حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی
فکری برای این تن بیپال و پر کنند
این اشکها مسافر یک جسم بیسرند
وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
حجت الااسلام #محسن_حنیفی
▶️
چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقيم
نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت
@hosenih
دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر
سکّه نه ، ماه به کشکول گدا می انداخت
طعنه گرچه به دلش زخم فراوان زده بود
زَهر هم بر جگرش چنگ ، جدا می انداخت
چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه
روی شانه پسرش شال عزا می انداخت
@hosenih
او پر از درد شد امّا به خداوند او را
روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_مناجات
#رسول_رشیدی_راد ( #مجتبی )
▶️
ای جلوه ی لطف خدا باب الحوائج
یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج
مشکل ندارد، کار و بارش رو به راه است
هرکس که شد همراه با باب الحوائج
@hisenih
از سینه اش غم بر طرف گردیده هرکس
از دل صدایت کرده یا باب الحوائج
هرکس که شد ناچار و در زد خانه ات را
فورا شده حاجت روا باب الحوائج
از هر طبیب حاذقی هستی در عالم
بر درد بی درمان دوا باب الحوائج
@hisenih
معنا ندارد دست خالی باز گردند
از خانه ات خیل گدا باب الحوائج
بالاتر از عیسی نه دم ها، بازدم هات
بیمار را داده شفا باب الحوائج
واکن گره از کار من با یک نگاهت
دستی برآور بر دعا باب الحوائج
@hisenih
می خواهم از لطف زیادت یک زیارت
هم کاظمین هم کربلا باب الحوائج
مشکل گشایی می کنی از کار عالم
یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
در گوشهای شکسته زِ آوارِ بیکَسی
تنها اسیر و خسته و بیآشنا منم
یلداترین شب است شبِ این سیاهچال
پیر و نحیف و بیکَس و بیهمصدا منم
@hosenih
با خشتهایِ سنگی و با میلههای خویش
زندان به حالِ روز و شبم گریه میکند
خون میچکد زِ حلقه و میسوزم از تَبَم
زنجیر هم به سوزِ تَبَم گریه میکند
@hosenih
پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار
در تنگنایِ سرد و نموری فتادهام
از بارِ حلقههای ستم خُرد گشتهام
دور از شعاع کوچک نوری فتادهام
@hosenih
چشمم هنوز خیره به در باز مانده است
خونابه بر لبم پی هر آه آمده
گویی فرشته است که در باز میکند
اما نه باز قاتلم از راه آمده
@hosenih
اینبار هم به نالهیِ من خنده میزند
دستی به زخم تازهای زنجیر میكشد
با هر نفس به کُنجِ لبم خون نشسته است
با هر تپش تمام تنم تیر میکشد
@hosenih
چشمم به میلههای قفس خو گرفته است
کِی میشود که خنده به رویِ رضا زنم
کو دخترم که باز بخندد برابرم
کِی میشود که شانه به موی رضا زنم
@hosenih
ای بیحیاترین که مرا زجر میدهی
در زیر تازیانه چنین ناروا مگو
خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا
اما بیا به مادر من ناسزا مگو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
با دو دست بسته هم بابالحوائج بودهام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
@hosenih
نالههای ممتدم گویای این مطلب شده
بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد
تار میبینم ز بس که این حرامی یهود
گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد
صوت سیلی همصدا شد با صدای خندهاش
هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد
نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد
بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد
@hosenih
داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین
آخر کار این کفنها غربتم را لطمه زد
پیکر من بین راه زائران کربلا
این سهروزه تا قیامت شوکتم را لطمه زد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
در میان هلهله سوز و نوا گم میشود
زیر ضرب تازیانه نالهها گم میشود
بس که بازی میکند زنجیرها با گردنم
در گلویم گریههای بیصدا گم میشود
@hosenih
در دل شب بارها آمد نمازم را شکست
در میان قهقهه صوت دعا گم میشود
چهارچوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم
وقت سجده پیکرم زیر عبا گم میشود
تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش
راه مادر در میان کوچهها گم میشود
@hosenih
بین تارکی شب چون ضربه خوردم آگهم
آه، در سینه به ضرب بیهوا گم میشود
از یهودی ضربه خوردم خوب میدانم چرا
گوشوار بچهها در کربلا گم میشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
هر لحظهای که آمد و از من خبر گرفت
حالات سجدههای مرا در نظر گرفت
میدید عاشقانه مناجات میکنم
اغلب سراغی از من عاشق، سحر گرفت
@hosenih
نفرین به ضربهای که نماز مرا شکست
رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت
پاره شده عبا به تنم بسکه با شتاب
این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت
جا خورده دندهام به گمانم که پهلویم
چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت
فهمیده بود غیرت ما روی مادر است
با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت
دانستم از چه کودک جاماندهی حسین
وقت فرار دست خودش روی سر گرفت
@hosenih
در شام دختری که خودش ضربه خورده بود
دامن برای روی کبود پدر گرفت
تیزی نیزهای نرسیده به حنجرم
سیلی نخورده دختر من در برابرم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#علی_انسانی
▶️
ندارد هیچکس در این دل زندان نشان از من
نه من دارم خبر از خانهام، نی خانمان از من
نسیمی گر گذر میکرد، دل چون غنچه وا میشد
ولی آن هم گریزان است،چون تاب و توان از من
@hosenih
تن من با دل زندان و زندانبان شده همرنگ
پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من
به حال من دل آن آهن زنجیر میسوزد
نمیخواهد که گردد دور، زنجیر گران از من
سرم را جز سر زانو کسی در بر نمیگیرد
صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من
در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی
که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من
@hosenih
بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم
نمییابند عجز و لابه، هرگز دشمنان از من
الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم
به لب آوردهام جان؛ گیر ای جانانه جان از من
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#رحمان_نوازنی
▶️
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوتسرای او
زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس
زنده به گور کردن آئینه بود و بس
@hosenih
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود، کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بستهاند
صحن و سرای آینه را هم شکستهاند
دیگر کسی به نور کنایه نمیزند
شلاق روی صورت آیه نمیزند
میخواستند ظلم به آل علی کنند
میخواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که میرسید در آنجا ادب نداشت
جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت
حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود
افطار روزهدار خدا تازیانه بود
باران گرفته و همهی شب گریسته
گاهی به حال معجر زینب گریسته
زندان نبود روضهی گودال یار بود
هر شب برای عمهی خود بیقرار بود
@hosenih
حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود
زینب میان جمعیت نیزهدار بود
در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود
زندان برای دختر زهرا روا نبود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih