بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#روح_الله_قناعتیان
▶️
وقتی که زیر سایه ی لطف تو بهترم
وقتی از عطر سیب نگاهت معطرم
وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده ام
در آسمان عشق که تنها نمی پرم
@hosenih
وقتی پناه برده ام از بی کسی به تو
وقتی شدی پناه دلم سایه ی سرم
صد بار دیده ای تو که دلتنگی مرا
لبریزِ ناله هایِ برادر ، برادرم
وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است
پس من بگو چگونه به رویم نیاورم
دارم به حال و روز خودم گریه می کنم
من زنده باشم و تو بسوزی برابرم
" خواهر نمرده " پشت سرت را نگاه کن
بعدش بگو به ناله ، که ای وای مادرم
بغضی کبود سینه ی تنگ مرا فشرد
چشمی شده است ابری و خون چشم دیگرم
(ای مایه ی قرار دل بی قرار ما)
من جان سالم از غم تو در نمی برم
اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم...
خنجر به کف گرفته فقط سینه می درم
تو حیدری ترین _ پسر کوثری و من
زهرا ترین _ مدافع بی باک این درم
ای آسمان صبر و فضیلت ، امام عرش
آورده ام دو تا پسرم ، ماه و اخترم
@hosenih
منت گذار بر سر من ، اذنشان بده
تا پیش چشم های خودت پر درآورم
پس رد نکن دو آهوی سر گشته ی مرا
نا قابل است ، آنچه برایت می آورم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح
#محسن_راحت_حق
▶️
عصمت اللّه معظّم..جانِ جانان زینب است
حافظِ آیه به آیه خطِّ قرآن زینب است
زن نگو مرد آفرین حبل المتین یعسوبِ دین
نائبِ مولای عالم ..شاهِ مردان زینب است
@hosenih
در دهانش ذوالفقارِ حیدری آماده است
صاحبِ فنّ ِ بیان و تیغِ بُران زینب است
درسها آموخته از مادرش در پشتِ در
بعدِ زهرا مطمئنم خیرِ نسوان زینب است
کربلا را زنده کرده با نَفَس های خودش
پس بگو در هر شرایط مردِ میدان زینب است
غیرت و همّت..حمیّت در وجودش آشکار
در خطرها در جدل ها..شیرِ غرّان زینب است
جان به کف تر نیست از او..خطّ او خطّ حسین
باعثِ نشرِ ولایت ..بینِ دوران زینب است
@hosenih
برده بالا پرچمِ سرخِ حسینی را عجیب
دوّمین گریه کُنِ ذکرِ حسین جان زینب است
کربلا با کودکانش صحنه هایی زد رقم
آنکه در راه حسین داده دو قربان زینب است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
زین دو طوفان سوار میسازد
مردِ روزِ شکار میسازد
زُلفشان را به شانه میریزد
چندتا آبشار میسازد
مثل خورشید باشد و از خود
دو قمر در مدار میسازد
دارد از سر به زیرهایِ حرم
شیعهی سربدار میسازد
هر دوتا تیغههایِ یک شمشیر
دارد او ذوالفقار میسازد
تیغشان را چه خوش تراشیده
هر دو را آبدار میسازد
به علمدار میکند نظر و
از رویِ او دو بار میسازد
کم اگر آورند - فرضِ محال-
از خودش تیغدار میسازد
میرود خود میانِ میدان و
همه را تار و مار میسازد
پیشِ او هرچه هست چیزی نیست
کوه باشد غبار میسازد
از سواران سراب میماند
از سپاهی مزار میسازد
از رجزهایشان مقابلِ خود
شیون و الفرار میسازد
او خودش مرتضای کرار است
زینب است این ، دوتا علمدار است
@hosenih
اگر اینجا کویر دریا من
اگر اینجا غبار صحرا من
اگر اینجا غریب اُفتادی
چه خیالیست کربلا با من
همهشان گرد و خاک ، طوفانم
همهشان کوچکاند اما من
پشتِ در میروم به خاطرِ تو
مرتضایی اگر تو زهرا من
غربتت دیدم و به من برخورد
رخصتم میدهی ، به مولا من
این زمین را به باد خواهم داد
تازه هم میکنم مُدارا من
دست ، بالا گرفتم از اول
بینِ یاران مَچرخ آقا من...
کیست در روزِ بیکسی هایت
کیست در لحظهی مبادا من
در دو راهی نشستهام آقا
یاکه این دو جوانِ من یا من
به تو سوگند که بنیهاشم
ماتِ اینان شوند حتی من
این غزالان غلام زاده شدند
هر دو از زینباند اینها من
کار مگذار بر مدینه کِشَد
مکش آقا زِ دستِ ما دامن
آمدم تا به من زیان نخورد
آب هم در دلت تکان نخورد
@hosenih
کربلا پیشِ این دو جان میداد
بوسه بر این دو نو جوان میداد
هر دو نِعمَالاَمیر میگفتند
آسمان دل به آسمان میداد
تا محمد کمی رجز میخواند
عون هم پاسخِ همان میداد
اشهد انَ یا ولی الله
مثلِ این بود که اذان میداد
آن یکی تا جواب این میگفت
این یکی هم جواب آن میداد
پشت بر پشتِ خویش چرخیدند
تیغِ مولا خودی نشان میداد
این یکی اهل کوفه را میریخت
دیگری حقِ شامیان میداد
مادری بینِ خیمهاش بود و
ظرفِ اسفند را تکان میداد
دردِ پا داشت از دویدنها
دردها را به استخوان میداد
فکر و ذکرش فقط حسینش بود
داشت در خیمهگاه جان میداد
تشنه بودند و ضعف میکردند
یک نفر کاشکی امان میداد
یک حرامی در آن طرف اما
به کفِ حرمله کمان میداد
به زمین روی خاک اُفتادند
وایِ من سینه چاک اُفتادند
@hosenih
خشک شد خشک خشک حنجرشان
خورد یکجا به سنگ ساغرشان
رو به سمتِ حریمِ زینب بود
بینِ خونها نگاهِ آخرشان
کارِ صیاد زنده کندن شد
به زمین ریخت بالشان پرشان
میرسد دشنهها به سینه چه سخت
میکُند ضربهها مُکررشان
نیزهها میشوند کوچکتر
تیغها میکنند اکبرشان
رویِ دوشِ حسین خون میریخت
کرده آن بوسهها معطرشان
کو محمد کدام عونِ من است
چه بِهَم ریخته سراسرشان
پیشِ روی حسین با عباس
پهن بودند در برابرشان
سوخت تا خیمهگاه ، دارُالحَرب
آتش اُفتاد رویِ پیکرشان
پیش نامردهای کوفه نشین
روی ناقه نشست مادرشان
پَرت میشُد حواسِ نامحرم
غلط میخورد بر زمین سرشان
سرِ عباس بود و محملِ زینب
گریه میکرد بر دلِ زینب
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#جناب_سعید_بن_عبدالله_حنفی
#سیدعلیرضا_شفیعی
▶️
پیکرم چشم انتظار تیزی شمشیرهاست
در رکابت جان سپردن افتخار شیرهاست
@hosenih
بر زبان عشق بوده در شب قدر این سخن:
پیش چشم یار مردن بهترین تقدیرهاست
پیش از این تیر نگاهت برده جان را از تنم
پس چه باک از اینکه حالا سجده گاه تیرهاست
من سپر بودم برای لحظه ی معراج تو
این نماز آخر من در خور تکبیرهاست
@hosenih
پیکر خونین..تبسم..دامن تو..اشک من..
چشم دنیا تا ابد مبهوت این تصویرهاست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#جناب_عابس_بن_شبیب_ع
#سیدعلیرضا_شفیعی
▶️
بگو فرود بیایند تیغ ها به تنم
که من رها شده از بند بند خویشتنم
@hosenih
از ابتدای جهان قصد من همین بوده ست
که در هوای تو همواره بال و پر بزنم
به غیر عشق تو فکری نبوده در ذهنم
به غیر نام تو حرفی نبوده در سخنم
برای اینکه سبکبال تر شوم باید
جدا شود ز تن من حجاب پیرهنم
@hosenih
تو مقتدای منی پس مرا هراسی نیست
که گرد و خاک همین دشت می شود کفنم...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#جناب_عابس_بن_شبیب_ع
#سیدحمیدرضا_برقعی
▶️
هر که میداند بگوید، من نمیدانم چه شد
مست بودم مست، پیراهن نمیدانم چه شد
من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد
@hosenih
روبه روی خود نمیدیدم به جز آغوش دوست
در میان دشمنان، دشمن نمیدانم چه شد
سنگ باران بود و من یکسر رجز بودم رجز
ناله از من دور شد، شیون نمیدانم چه شد
من نمیدانم چه میگویید، شاید بر تنم
از خجالت آب شد جوشن، نمیدانم چه شد
مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد
ناگهان برخواستم، مردن نمیدانم چه شد
پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق
دست و پا گم کرده بودم، تن نمیدانم چه شد
@hosenih
ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان
در تنور آن چهره روشن نمیدانم چه شد
***
وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست
از خودش باید بپرسی، من نمیدانم چه شد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#جناب_زهیر_بن_قین_ع
#سیدرضا_موید
▶️
سلام ما به زهیر و دلاورىهایش!
که بود شاهد عشق حسین و مولایش
هر آنچه خواست که سر پیچد از کمند حسین
نشد که داشت به دل، جذبهی تولّایش
@hosenih
گذشت از ره عثمانى و حسینى شد
چنان که از دل و جان سرسپرد در پایش
کسى که در ره قرآن و یارى اسلام
هزار بار شهادت بُدى تمنّایش
شهادتش به جبین، داغ سرفرازى زد
چو دید آن همه ایثار و فضل و تقوایش
@hosenih
سعادت ابد از فیض جاننثارى یافت
که قطره بود ولى عشق کرد دریایش
گرفت اوج به افلاک با دعاى حسین
که ریخت خون شریفش به کربلاى حسین
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد
وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد
علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر
ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد
@hosenih
صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که
غبار چادر او موجب ایجاد خلقت شد
مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است
قنوتش جلوه کرد و قبه ای از استجابت شد
غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغفار
تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد
دو فرزندش دم "یا نور" و "یا قدوس" او هستند
دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد
به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا
چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد
دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حسنایند
دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد
یکی پهلوش شد زخمی، یکی بازوش شد زخمی
مصیبت های پشت در، میان این دو قسمت شد
دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه
به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد
محمد پاسبان پیکر زخمی عونش شد
محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد
ملائک تا دم خیمه، خبر بردند با گریه
به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد
ولی از خیمه ی چشمش نیامد اشک یک لحظه
میان خیمه ی خود باز مشغول عبادت شد
از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را
از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد
@hosenih
دو تا دلبند روی نیزه ها دارد ولی هر شب
هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد
کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها
حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
آورده ما را با خودش مادر؛ که قربانت شویم
تا که برایت جان دهیم و حافظِ جانت شویم
إذن از تو میخواهیم تا با غیرتی حیدرنشان
در وادیِ میدان بتازیم و رجز خوانت شویم
@hosenih
از کودکی سیرابمان کردی و وقتِ آن شده
تا تشنه لب؛ جان-دادۂ لب های عطشانت شویم
باید سپر برداشته، باید که از «سر» بگذریم
نگذار تنها شاهدِ حال پریشانت شویم
ما آرزو داریم که مثلِ علیِ اکبرت(ع)
در خیمه نه! در معرکه ملحق به یارانت شویم
@hosenih
دل دل نکن دایی! به خواهرزاده هایت نه نگو
قابل بدان پایِ رکابت، از شهیدانت شویم
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا»*
بگذار تا تفسیری از آیاتِ قرانت شویم!
*سورۂ مبارکۂ أنفال/ابتدای آیۂ(٧٢)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...
ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎنﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﺟﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺭی ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زائرین محترم حسینیه
🏴با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله(ع)
🔸برای دسترسی بهتر به اشعار شهادت فرزندان دلاور حضرت زینب(س) و اصحاب با معرفت سیدالشهدا(ع) ، #هشتگ های زیر را لمس نمایید.
🔹 #طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
🔹#حضرت_زینب_س_مدح_و_مناجات
🔹#حضرت_زینب_س_مدح_و_مرثیه
🔹#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
🔹#حضرت_زینب_س_مدح
🔹#حضرت_زینب_س_مصائب
🔸#اصحاب_امام_حسین_ع
🔸#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
🔸#جناب_زهیر_بن_قین_ع
🔸#جناب_عابس_بن_شبیب_ع
🔸#جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
🔸#جناب_سعید_عبدالله_حنفی
🔸#شب_چهارم
🔹 #ورود_به_ماه_محرم
🔹 #امام_حسین_ع_مناجات
🔹 #امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
🔹 #امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
لازم به ذکر است: ان شاءالله اشعار شب پنجم محرم امشب منتشر خواهد شد.
التماس دعا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#ایوب_پرند_آور
▶️
با اذن خداوند که رحمان و رحیم است
رفتیم در خانه ی مردی که کریم است
درباز شد و عطر پیمبر به هوا رفت
فهمید بهشتی است که سرشار نسیم است
@hosenih
برخورد کریمانه چنان بود که فهمید
معبود ازل در دل این خانه مقیم است
جبریل در این خانه ی پر نور غلام است
رضوان در این صحنه پر آیینه ندیم است
گفتند مسیحای زمین غیر حسن نیست
این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است
حالا باید بنشینید و ببینید در این خاک
چه رایحه و عطر و چه بو و چه نسیم است
@hosenih
وقتی که به نام پدرت سفره کنی پهن
بی غصه ترین غصه فقط غصه ی نان است
در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست
سهمیه ی شمشیر تو دست پسران است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e