eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نامِ تو از بس دلربا و دلنشیــــن است آرامِ جان،وردِ زبان، نقشِ نگین است باید تو را أم الوفاء ، ام الأدب خواند بانو! ادب از بوستانت خوشه چين است ای نامِ تو یادآورِ داغ مدینه -با آنکه نام فاطمه زیباترین است- @hosenih گفتی تو را اینگونه نامیدن ادب نیست گفتی پس از این نام من أم البنين است باید قمر های تو را خورشید نامید الحق که دامان تو خورشید آفرین است ای کربلایِ خفته در خاک مدینه از علقمه تا مرقدت، یک سرزمین است بارانِ غربت میچکد از دیدگانش هر کس که با غم ، در بقیعت همنشین است داغ غم مرگِ جوان دیدی نه یک بار بر شانه ات بارِ مصیبت بیش از این است سخت است گفتن ، از زبان مادری که خورشید های آسمانش بر زمین است من از زبانت روضه می خوانم، ولی ...نه... مادر! گریزِ روضه ام تنها همین است @hosenih لا تدعونی... من که فرزندی ندارم یا لیت شعری... قصه آیا اینچنین است؟ باور کنم آیا شب و شق القمر را باور کنم عباس، مقطوع الیمین است ؟ بی جعفر و عثمان و عبدالله و عباس مردم چگونه نام من أم البنين است؟ ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ منم بانوی آقای مدینه پس از صدیقه ، زهرای مدینه که میگفتم به زنهای مدینه حدیث درد و غمهای مدینه من و رنج و مصیبت ها کشیدن شنیدن کی بود مانند دیدن چه خوش بود ای مدینه روزگارم شنیدم از پدر شد بخت یارم امیرالمومنین شد خواستگارم به قربانش همه ایل و تبارم نمی شد باورم این برگزیدن شنیدن کی بود مانند دیدن @hosenih خدارا شاکرم الحمدلله علی شد شوهرم الحمدلله من و شاهِ حرم! الحمدلله کنیز حیدرم الحمدلله از او فرمان زِمن با سر دویدن شنیدن کی بود مانند دیدن چه خوش بودم که در بیت ولایم انیس و مونس شیر خدایم کنیز خانه خیرالنسایم حسینش میزند مادر صدایم چه ذوقی داشت این مادر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن دگر ام البنین ام البنین شد نصیبم چار ماهِ نازنین شد یکی بهتر یکی بهتر از این شد اباالفضلم ولی زیباترین شد زروی ماه هر شب بوسه چیدن شنیدن کی بود مانند دیدن زمانی سایه بر سر داشتم من کنارم چار اختر داشتم من حسین و عون و جعفر داشتم من اباالفضل دلاور داشتم من پس از آن روز خوش دیگر ندیدن شنیدن کی بود مانند دیدن همه شور و نوایم را گرفتند سر پیری عصایم را گرفتند توان زانوهایم را گرفتند حسین و بچه هایم را گرفتند دگر من ماندم و حسرت کشیدن شنیدن کی بود مانند دیدن شنیدم علقمه غوغا به پا شد تن سقا پر از تیر جفا شد دو دستش بی هوا از تن جدا شد حسین فاطمه قدش دو تا شد به پیش چشم یک لشکر خمیدن شنیدن کی بود مانند دیدن شنیدم دشمن او را از کمین زد گلم را از یسار و از یمین زد به فرق او عمود آهنین زد علمدار مرا آخر زمین زد نبود این راه و رسم لاله چیدن شنیدن کی بود مانند دیدن شنیدم هلهله در لشکر افتاد همین که از سرِ زین با سر افتاد در آن لحظه به یاد مادر افتاد همان مادر که در پشتِ در افتاد ززینب گفتن و از من شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن شنیدم ناله ادرک اخا زد زمین افتاد و زهرا را صدا زد شرر بر قلب شاه کربلا زد که با دست بریده دست و پا زد که دیده این چنین در خون طپیدن شنیدن کی بود مانند دیدن شنیدم بعد عباسم چها شد علم افتاد و دشمن بی حیا شد میان خیمه پای شمر وا شد دو دختر زیرِ دست و پا فدا شد شنیدم معجر از سرها کشیدن شنیدن کی بود مانند دیدن @hosenih زنم بر سینه با زنها بگویم علی العباس واویلا بگویم به جای حضرت زهرا بگویم حسینم وا حسینم وا بگویم من و این ناله ها از دل کشیدن شنیدن کی بود مانند دیدن شنیدم که حسینم بین گودال به زیر دست و پا میزد پر و بال تنش در پیش زینب گشت پامال شنیدم ماجرا را رفتم از حال اگر این است تاثیرِ شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا دم آخریَش چشم ترِ خود را داشت روضه های شب وصبح وسحرِ خود را داشت آسمان نگهش غرق ستاره بود و داغ دستان جدای قمر خود را داشت @hosenih شهدا غبطه به عباس رشیدش خوردند گرچه بی دست! ولی بال و پر خود را داشت یاد طفلان حرم آب نخورد عباسش این چه سقاست که سوز جگر خود را داشت تیر خوردند و نظر گرچه ولی می گویند باز چشمان ابوالفضل اثر خود را داشت! @hosenih با خودش گفت که شرمنده ی زهرا می شد: اگر امروز کنارش پسر خود را داشت سر جدا گشت ابوالفضل ولی زینب گفت: سر نی سایه ی آن تاج سر خود را داشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم دَمِ در، بر قدمِ دختِ علی افتادم خویش را خادمه ی زینب کبرا دیدم خواستم مادری از بهر یتیمان بکنم عالَمی فاصله تا ام ابیها دیدم چونکه آقام به یافاطمه میکرد خطاب غمِ بی مادری از چهره ی گلها دیدم یاوه گویان چقدَر پشتِ سرم حرف زدند چه بگویم، چقدَر طعنه ز اعدا دیدم قصد کردم که خدا هر چه دهد طفلانم همه را نذر یتیمان حرم گردانم @hosenih از همان روز که رخسار قمر آوردم باورم بود، سپاهی ز جگر آوردم خواستم یارِ حسینم بشوم، از این رو در ره کرب و بلا چار پسر آوردم قصه ی کوچه ی غم را که شنیدم ز حسن لشگرِ منتقمان را به ثمر آوردم داستان در و دیوار عزادارم کرد بهر زینب پس از آن، چند سِپر آوردم میخِ در را که شنیدم، نفَسم سخت گرفت ناله ها در دلِ شب تا به سحر آوردم غمِ بازوی ورم کرده کبابم میکرد روضه ی سوختنِ فاطمه آبم میکرد @hosenih سوختم در همه ی عمر بر آن عمر کمش گریه کردم همه شب از غمِ آن قدِّ خمش قصد کردم، شود عباس علمدار حسین تا که در معرکه گیرد کمی از کوهِ غمش از خدا خواسته بودم به صفِ کرب و بلا بشود منتقم سیلیِ اهلِ ستمش من بمیرم که به جبهه پسرم سقا بود نتوانست در آنروز شود منتقمش از خجالت پسرم کشته شد، از تیغ نشد از لب تشنه ی آن سَرور و اهل حرمش چشمِ گریانِ سکینه جگرش را سوزاند نیزه نه، طفلِ حرم چشم ترش را سوزاند @hosenih کاش بعد از پسرم یاور زینب بودم جای زهرا همه جا مادر زینب بودم وقتِ بوسیدنِ حنجر که هجوم آوردند کاش همچون سپری بر سر زینب بودم کاش در حمله ی بی وقفه ی غارتگرها مانعِ غارتِ آن معجر زینب بودم کاش زیر لگد و کعب نی و سیلی و مُشت سپرِ قافله و لشگر زینب بودم کاش در کوفه و در شام و در آن مجلسِ شوم وسط معرکه دور و بر زینب بودم تهمتِ سختِ کنیزی به حرم کشت مرا بر سر نیزه حیای پسرم کشت مرا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مادرم در گوش من خوانده است:«یا ام البنین» ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین» هرکسی که توبه‌اش در محضر ربّ شد قبول قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین» @hosenih مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار بر گدایان درت پیوست یا ام البنین! ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده‌ایم... ...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین! هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکر عباس تو دربست یا ام البنین! در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین! فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین! خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا ام البنین! @hosenih بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین! گرچه قدّت تا شده از غصه‌ی زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خونه‌ی من که خونه‌ی مراده خدا بهم اینجا علی رو داده چار تا غلام آوردم اینجا واسه دو تا خانوم و دو تا آقا زاده برا دو خورشیدش یه ماه آوردم برای خیمه تکیه‌گاه آوردم روزی که عباسم و دید علی گفت برای دختراش سپاه آوردم @hosenih اما زدند آینه رو شکستند دلای سنگی سرش و شکستند دلیل داره اگه زمین می‌خورم آخه عصای پیریم و شکستند میگن که خیمه‌ها کفن‌ها شدند با سیلی غرقِ خون دهن‌ها شدند یه چند تا دخترام رسیدن ولی دیدم شبیهِ پیر زن‌ها شدند اَمون از این موهای خاکستری از این همه گُلای نیلوفری عباسم و حسینم و گرفتند نه مادرم نه حتی نامادری دست رو دلم نذار دلم کبابه شبیه روی سوخته‌ی ربابه تا وقت مردنش همش می‌پرسید چرا نذاشتن پسرم بخوابه ربابه و روضه‌ی ما سه شعبه میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟ فرقی داره شیرخواره با علمدار فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟ دست رو دلم نذار دلم شکسته رو مشکِ پاره لخته خون نشسته خونَش خراب شه خونم و خراب کرد هر کی به نیزه‌ها سرت رو بسته غلام آقات شدی ابالفضل سایه‌ی سادات شدی ابالفضل هر کسی سهمی از تو رو کند و برد بد جوری خیرات شدی ابالفضل @hosenih تیر و چطور با زانوهات کشیدی فاطمه رو به قتلگات کشیدی چطور با دستی که نداشتی مادر چادرشو و روی چشات کشیدی عاقبت انتظار تو سر اومد سرت زمین نخورده مادر اومد نذاشت که روی نیلی رو ببینی تیری که از پشت سر تو اومد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را @hosenih شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و ام‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را ... زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تن خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحه‌ی ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینه‌ی چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را @hosenih به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد ام‌البنین «ام‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بعد زهرا بوده ای یار امیرالمومنین مرحبا ام البنین @hosenih نیست در دنیا زنی مثل تو عباس آفرین مرحبا ام البنین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم زبانحال حضرت زهرا(س) ▶️ بعد من، خانم خوبِ خانۂ حیدر شدی یار بی چون و چرای ساقی کوثر شدی نیست بعد از من کسی غیر از تو هم-کفو علی(ع) در محبت، در ادب، در خانه داری سر شدی @hosenih دورشان گشتی و آشوبِ دلم آرام شد تا برای بچه هایم مادری دیگر شدی من شدم أم أبیها و تو هم أم البنین با أبالفضلت ولی از ساره هم سرتر شدی تا شنیدی که حسینم جان سپرده تشنه لب بر سر و صورت زدی! شرمنده و مضطر شدی بر زمین افتاد عباس(ع) و رسیدم علقمه گفتمش مادر دو دستت کو؟ چرا پرپر شدی؟! سالها در خلوتت؛ بر خاک، زیر آفتاب روضه خوان ِ قتلگاه و خشکی حنجر شدی در میان روضه ها رو میگرفتی از رباب(س) بیشتر انگار بیتابِ علی اصغر(ع) شدی می نشستی پای اشک زینبم(س) گریه کنان سوختی و پابه پای خیمه شعله ور شدی @hosenih هق هق افتادی همینکه گفت از شمر(لع) و سنان(لع) بیقرارِ غارتِ گهواره و معجر شدی مادر ساداتم و اجر تو را هم میدهم مادر عباس ِ من هستی و نام آور شدی! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ عینِ نور است همه روز و شب ام بنین قدر عرش است میان وجب ام بنین ترس داری پسرت نوکر خوبی نشود؟ بسپارش به کلاس ادب ام بنین @hosenih پدرش پای علی دوست شدن سیلی خورد مهر مولاست عیارِ نسب ام بنین دلشان هر دو پر از معرفت زهرا بود رحمت حق به دلِ اُم و أبِ ام بنین قدر این زن به طلا نیست، فقط مهر علی است حق مولاست رود در طلبِ ام بنین محضر زینب کبری نشنیده است کسی هیچ جز سیدتی از دو لب ام بنین شمسِ منظومه شد و چهار یل بی باکش می درخشند همه در عقب ام بنین اگر عباس نگاهش همه را می لرزاند ارث برده است یقین از غضب ام بنین از معاویه بپرسید چه آمد به سرش چه کشید از سکناتِ خُطب ام بنین با دو چشم تر و برپایی روضه آخر کرد بر دشمن بی دین غلبه ام بنین @hosenih هر زمان دید رباب آمده با چشم پر آب آمد از شرم و حیا، جان به لب ام بنین سر پیری پسری نیست عصایش بشود گریه دار است عجب این لقب ام بنین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت @hosenih روح الامین برای تقرب، به طور عرش چله برای خدمت ام البنین گرفت افتادم از نفس سرِ نفسم ولی خدا دست مرا به حرمت ام البنین گرفت دست نیاز ما به خدا از همان ازل پیوند با کرامت ام البنین گرفت معصومه است بی شک و مانند فاطمه عصمت بها ز عصمت ام البنین گرفت عباس را به قله ی طاعت رسانده است درسی که از بصیرت ام البنین گرفت دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از دستان با سخاوت ام البنین گرفت فردا علم به دوش حسین است یاورش هر کس به دوش، رایت ام البنین گرفت باید برات صحن ابالفضل را فقط از دست های حضرت ام البنین گرفت از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند یثرب هوای غربت ام البنین گرفت @hosenih داغش به جای خود، سپر خونی اش چنان صبر و قرار و طاقت ام البنین گرفت... مقتل نوشته است که از هوش رفته است جان مرا مصیبت ام البنین گرفت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ به دوشت می کِشی "بار امانت" را تک و تنها به دامانت پناه آورده ام یا عروة الوثقی جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا "الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها" شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست به چشمت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست @hosenih به جرئت می نویسم با خدایت هم نشینی تو علم بر دوشی و دست خدا در آستینی تو بنازم هیبتت را تک یل ام البنینی تو به حق فرزند بی باک امیر المومنینی تو یقین دارم که دنیا در کف اقبال من باشد اگر مُهر تو در پرونده ی اعمال من باشد ملائک بوسه می چینند از خاک کف پایت دل از ارباب ما برده ست لبخند دل آرایت به وقت جنگ زینب می شود محو تماشایت جهان پیش تو و تو سر به زیری پیش مولایت بدون دست، آری دستگیر عالمینی تو چه باید گفت در مدحت؟ علمدار حسینی تو شبیه کوه ها ثابت قدم می ایستی عباس هزاران سال قبل از خلق ما می زیستی عباس گرفتار کسی غیر از حسینت نیستی عباس خودت باید بیایی و بگویی کیستی عباس به درک جایگاهت هیچکس نائل نخواهد شد که دین هیچکس بی عشق تو کامل نخواهد شد @hosenih دل از اهل زمین و آسمان برده ست گیسویت به میدان می روی و می شود زینب دعاگویت ولی ای کاش غرق خون نمی شد چشم و ابرویت نمی زد هیچکس در علقمه نیزه به پهلویت علی اصغر برای آب بی تاب است...یا عباس تمام فکر و ذکرت قحطی آب است...یا عباس ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e