#حضرت_عباس_ع_شهادت
پر شکست
چنان زد که بال کبوتر شکست
کنار فرات
عمود از افق آمد و سر شکست
@hosenih
یکی داد زد
به خیمه بریزید معبر شکست
حرم تشنه ماند
چه بد شد غرور برادر شکست
دل زینبین
پس از رفتنت صد برابر شکست
هوا تار شد
تو رفتی و زهرا عزادار شد
برای حسین
پس از رفتنت جنگ دشوار شد
به پهلو زدند
غم و غصه کوچه تکرار شد
@hosenih
پس از رفتنت
بلافاصله حرف بازار شد
و بزم شراب...
چه بد موقعی وقت دیدار شد
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5825618340927768844.mp3
زمان:
حجم:
29.12M
🔰#مصیبت_راتبه🔰
🔹️صلی الله علیک یا اباعبدالله🔹️
🏴 روضه #شب_نهم محرم 🏴
#حضرت_عباس_ع_شهادت
با تحقیق و سخنرانی: حجت الاسلام #محسن_حنیفی
محرم ۱۴۰۰
✅موسسه قدیم الاحسان✅
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
تیره و تار شده یکسره دنیای حسین(ع)
رفت از خیمه قرار دلِ تنهای حسین(ع)
مشک بر دوش؛ شجاعانه قدم برمیداشت
زیر لب زمزمه اش این شده سقای حسین(ع):
@hosenih
باید این چشم و سر و دست شود غرقِ به خون
برسد حاجت من تا که به امضای حسین(ع)
زخمِ شمشیر به تن داشت و لبریز عطش
وارد علقمه شد حضرتِ دریای حسین(ع)
إبن ملجم صفتان رفته عمود آوردند
وای از لحظهٔ شقّ القمر و وای حسین(ع)
تیر چشمش زد و عباس(ع) نظر خورد آخر
آخر افتاد زمین خوش قد و بالای حسین(ع)
شمر(لع) با قهقهه به حرمله(لع) گفت أحسنتم
خوب شد! از رمق افتاده ببین پای حسین(ع)
@hosenih
قاتل جانِ أبالفضل(ع) به وٱلله شده
إنکساری که نشسته ست به سیمای حسین(ع)
عاقبت «أدرک أخا» گفت و خدا رحم کند
به دل زینب(س) و دلشورهٔ فردای حسین(ع)!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دل بـــه دریـــا زد و دریـــای دعا پشـــت سرش
یـارب او را بـــه سلامـــت برســـان از ســفرش
مـــاه اگـــر رفـــت کواکـب هـــمه سـرگردان اند
مـــاه رفـــت از حـــرم و اهــل حـــرم منتظرش
@hosenih
عهد کـــرده ست و مـهم نیست اگر در مـــیدان
لشـــکری عهد شـــکن صف بکشــد دور و برش
چه تـــرک ها کـــه عـــیان بود به روی لـــب او
چه شـــررها که نهان شــعله کشید از جــگرش
آســـمان تـــیره شـــد از تـــیر بـــه آنـــی، امـــا
این علمدار حسـین است، چه باک از خطرش؟
دسـت عــباس در آخـــر گـــره از کـــار گـــشود
کـــه یـــدالله عــلی بـــوده و این هم پســـرش
دســـت در آب فـــرو بـــرد و خـنک بـــودن آن
آتــــش بـــیشـــتـری زد بـــه دل شـــعـله ورش
خاک هم خاک به سر ریخــت از آهی که کشید
آب هـــم آب شـــد از دیـــدن چشـــمان تـــرش
آمـــد از علقمه بـا دســـت پـــر امـــا افســـوس
چـــه امـــید اســـت بـــه دنـیا و قضا و قدرش
رفـــت از دســـت دو دسـتش، مگر از پا افتاد؟
گـــفت ای نفــس غمی نیست به دنـدان ببرش
از چه خم شد؟ به گــمانم که کمی چشمانش...
ناگهان آه...چـه گـویم کـه چـه آمـد بـه سرش؟
حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چطور
آن ســر و چشــم و دوتا دست نگردد سپرش؟
چـــه غـــریبانه زمـــین خورد به یاری حســین
چـــه دلـــیرانه وفـــا کـــرد بــه عــهد پـــدرش
آســـمان تـــاب نیـــاورد و ز غــم خـــون بارید
چــون که می دید چه ها کرده زمین با قمرش
@hosenih
آبـــرو یـــافـــت ابالفضـــل اگـــر از مــادر خود
بـــر جـهـــان فخــر کــند ام بنیـن بـــا پســرش
یـــا اخـــا گـــفت ولـــی بی رمـــق و آهـســـته
مــی رود بـــاد بـــه خـــیمه برســـاند خـــبرش
#سیدجعفر_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
بیشه از سیطرهی شیر بهم ریخته بود
لشگر از غیرتِ شمشیر بهم ریخته بود
چشمهای غضب آلود نَفَس میگیرد
دشت از ضربِ نَفَسگیر بهم ریخته بود
مثل این بود زمین لرزه به شام اُفتاده
کوفه با نعرهی تکبیر بهم ریخته بود
یک سوار آمده بود و همه رَم میکردند
دشمن از صاعقهی تیر بهم ریخته بود
مرتضی بود حسن بود ولی لب تشنه
کربلا با دو سه تصویر بهم ریخته بود
آب بر دامنِ او چنگ زد و گفت بنوش
آب از غصهی تقدیر بهم ریخته بود
دست در آب فرو برد فرات آتش شد
آب از سوز لبِ آبِ حیات آتش شد
@hosenih
ناگهان داغ ، رقم خورد بمانَد بَعدَش
به زمین ماهِ حرم خورد بماند بَعدَش
داد زد حرمله از دور چه چشمی دارد
تیر را تا که زدم خورد بماند بَعدَش
همه سر درد گرفتند میانِ خیمه
به سر او که عَلَم خورد بماند بَعدَش
آبرویش همه از مَشک چکید و بر مَشک
خونِ آن دستِ قلم خورد بماند بَعدَش
این عموجانِ حرم بود که هِی کم میشد
قامتش زود بهم خورد بماند بَعدَش
تا که اُفتاد زمین موقعِ مشعلها شد
راهِ دشمن به حرم خورد بماند بَعدَش
وایِ من دادِ حرم دادِ حرم در آمد
یک برادر به سرِ چند برادر آمد
@hosenih
خیز از خاک بگو تا کمرم را چهکنم
تو که راحت شدهای من جگرم را چهکنم
موقعِ آمدنم حال رُبابم بد بود
بعد این وضع بگو که پسرم را چهکنم
مادرم آمده اینجا که مرا جمع کند
پدرم از نجف آمد پدرم را چهکنم
پا مکش رویِ زمین دشت نگاهت نکند
جانِ من هلهلهی دور و برم را چهکنم
از رشیدیِ تو در راه کمی ریخته است
بازویت را چهکنم چشمِ ترم را چهکنم
مَشک اُفتاده ، زمین پُر شده ، سر پاشیده
یک نفر هستم و صد درد سرم را چهکنم
قطعه قطعه شدی و قطعِ یقین میبیند
از مدینه بخدا اُمِبَنین میبیند
@hosenih
سر کنار تو نَهَم یا به حرم سر بکشم
که سرِ دخترکانم دو سه معجر بکشم
قول دادی که بیایی و برایم بد شد
حال شرمندگیِ مادر اصغر بکشم
من بزرگ حرمم آب ندارم باید...
پیشِ این قوم رَوَم منت لشگر بکشم
َتا که زینب نرسیده به تماشای تنت
زود باید به رویت چادر مادر بکشم
به زمین دوختهای مزرعهی تیر شدی
چند صد تیر چگونه همه از پَر بکشم
وای خاصیت این تیرِ سهشعبه این است
باید از پشتِ سرت از طرف سر بکشم
خوردهای تیر از اینسو و از آنسو پیداست
این که بالایِ سرت تاب ندارد زهراست
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_عباس_ع_شهادت
صدایت را شنیدم گریه کردم
بسوی تو دویدم گریه کردم
تمام پیکرت تیر سه پر بود
تنت را تا که دیدم گریه کردم
*
رکاب انگار بر پای تو پیچید
میان خیمه آوای تو پیچید
رباب و خواهرت را هم زمین زد
عمودی که به موهای توپیچید
*
به پای ناله ادرک اخایت
دلم لرزید از سوز صدایت
نبوس این دستهایم را عزیرم
خجالت میکشم از دستهایت
*
ببین پایم دگر قوت ندارد
برادر مرده جز غربت ندارد
به تو سربسته میگویم اباالفضل
حرم بعد از تو امنیت ندارد
#سیدپوریا_هاشمی
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_شب_عاشورا
بعد يك عمر كه با بودن تو سر كردم
حال بايد تک و تنها به حرم برگردم
من به لبخند سرِ صبح تو عادت دارم
پس نخور غصه شبيه تو رشادت دارم
@hosenih
من بميرم اگر اين عشق هلاكم نكند
سايه ات را ز سرم كاش خدا كم نكند
دشمنت از دل گودال اگر زد سنگم
تو بمان خيمه خودم ميروم و مى جنگم
با تو هستم پسر فاطمه! خواهش كردم
از كنارم نرو مثل همه! خواهش كردم
طاقتم نيست ببينم سرت افتاد زمين
اينقدر آه نكش، خواهرت افتاد زمين
خواهرم، عاطفه ى خواهريم را چه كنم؟
پيرهن بافتهء مادريم را چه كنم؟
@hosenih
ديدم از دور كسى چكمهء خود پا مى كرد
زير حلقوم تو را شمر تماشا مى كرد
حاضرم رو بزنم، چنگ به رويت نزنند
موى خود را بكنم، پنجه به مويت نزنند
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ببین تیر سه پر خوردی ابالفضل
ببین آخر نظر خوردی ابالفضل
چی کار کردن باهات سرو رشیدم
مگه چندتا تبر خوردی ابالفضل
ببین که قامتت سقا بهم ریخت
تمام هیبتت سقا بهم ریخت
الهی بشکنه دست کمون دار
نظام صورتت سقا بهم ریخت
@hosenih
نمی تونم ببوسم رو تو عباس
نکش روی زمین بازوتو عباس
یه لشکر ریخت سرت ای لشکر من
تموم دشت داره بو تو عباس
چقد بد شد کمین خوردی ابالفضل
عمود آهنین خوردی ابالفضل
با این تیری که تو چشماته سقا
چه جوری پس زمین خوردی ابالفضل
بیا خوش و قد و بالا شو ابالفضل
تو این صحرا تو دریا شو ابالفضل
بلند شو لشگری چشمش به ماهاست
چقد خواهش کنم پاشو ابالفضل
دیگه زخم سرتو جمع نمیشه
ببین چشم تر تو جمع نمیشه
نه لشکر دارم و نه یک عبایی
ببخشم پیکر تو جمع نمیشه
بدم چی من جواب دخترم رو
چطور آروم کنم من خواهرم رو
تموم غصه م از الآن همینه
به کی بسپارم آخه این حرم رو....
@hosenih
پاشو نگذار یاسم ارغوان شه
پاشو نگذار قد من کمان شه
پاشو ای غیرتی نگذار سقا
جلودار حرم شمر و سنان شه.....
شاعر: #سیدحسین_صمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
کفنش خاک زیر پایش بود
غسل او خون زخم هایش بود
لشکری رد شدند از رویش
نیزه ها می رود به پهلویش
@hosenih
همه بر شمر اقتدا کردند
تیغ ها با تنش چه ها کردند
می رود چشمه چشمه خون ز تنش
غیر مشتی نمانده از بدنش
زخم ها بی حد ست در تن او
نیزه ها می شکست در تن او
عرش را آه مادرش برداشت
چکمه ای پا به سینه اش بگذاشت
@hosenih
بر روی خاک جا به جا می رفت
روی دستان نیزه ها می رفت
ناله اش بین دست و پا گم شد
بدنش زیر سنگ ها گم شد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
یک شکار و آنهمه صیاد فکرش را بکن
یک نفر غمگین بقیه شاد فکرش را بکن
دست و پاهایی کبود و گیسوانی سوخته
این وسط هم در بیاید باد فکرش را بکن
@hosenih
عین آن تیری که سقا را زمین گیرش نمود
خورد زیر حلق یک نوزاد فکرش را بکن
تازه بعد از اینکه لشکر از از دل گودال رفت
ریش و قیچی دست شمر افتاد فکرش را بکن
با چه اوضاعی به استقبال زینب آمدند
سنگ میزد کور مادرزاد فکرش را بکن
یک طرف آیینههای حضرت زهرا اسیر
یک طرف اما یزید آزاد فکرش را بکن
@hosenih
آه میزد پیش چشم بچه ها با خیزران
تازه بعدش فحش هم میداد فکرش را بکن
روضه یعنی چشم در چشمان زین العابدین
می کشد میخواره ای فریاد فکرش را بکن
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#روز_تاسوعا
پیشِ چشمِ سرخ گونت صبح و شامی نیست نیست
بر لبت جُز واحسینایَت کلامی نیست نیست
میرسی بر روضه اما ما نمیفهمیم حیف
ای دریغا که نصیبِ ما سلامی نیست نیست
@hosenih
داستانِ کوفه از بی معرفتها پا گرفت
بی بصیرت،بر سلام ما دوامی نیست نیست
دیدهام در پایِ ما عمریست غیرت داشتی
تا تو آقایی کنی چون ما غلامی نیست نیست
ما که شرمنده شدیم از لطف های مادرت
منصب پروانگیات کم مقامی نیست نیست
@hosenih
آه تاسوعا ، نَفَسهایِ تو ما را آب کرد
گفت بی تو غیرِ کوفی غیرِ شامی نیست نیست
بعدِ تو اهلِ حرم را آه با هم میزنند
بعدِ تو عباس اینجا احترامی نیست نیست
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
غروب بود که آهسته دوره ات کردند
غروب بود که از هر طرف کمین خوردی
غروب بود که نایی به پیکر تو نماند
غروب بود که از اسب بر زمین خوردی
غروب بود که در پیش چشم اهل حرم
به زیر هجمهی تیغِ سپاه می رفتی
یکی عبای تو را،آن یکی رَدای تو را...
کشان کِشان به تهِ قتلگاه می رفتی
@hosenih
بگو دروغ شنیدیم..،آب خوردی حسین
بگو ز فرط عطش هِی نرفته ای از حال
بگو "سنان" به لب خشک تو لگد نزده
بگو که نیزه به حلقات نرفته در گودال
میان گودیِ گودال گیر کردی حسین
تمام بند به بندِ تناَت گُسست آخر
عصابهدست..،محاسنسپیدی آمده بود...
چنان به صورت تو زد..،عصا شکست آخر
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید
تو مانده بودی و شمر و دوازده ضربه
دُرُست لحظه ی آخر که مادر تو رسید
تو مانده بودی و شمر و دوازده ضربه
به پیش مادر پهلوشکسته ی تو حسین
شکستهبال تو را بی حیا زمین کوبید
میان کاکُل تو پنجه را فرو می برد
وَ چند مرتبه راس تو را زمین کوبید
چِقَدر وقت گرفت است ذبح تو از شمر...
تمام این همه مدت تو دست و پا زده ای
به زیر ضربه ی خنجر..،سنان به خولی گفت:
شنیده مادر خود را فقط صدا زده ای
به جان پیرهن کهنه ی تو افتادند
لباس پاره ی تو دست این و آن افتاد
تن تو زیر سم مرکب عَدو له شد
سر بُریده ی تو بر سَرِ سِنان افتاد
@hosenih
پس از تو پای حرامی به خیمه ها وا شد
نگاه حرمله ها بر ربابها افتاد
به دستِ پستِ هزاران حراملُقمه..،غروب
ز آیه های حریمات نقاب ها افتاد
غروب بود که شمر از تن تو دست کشید
غروب بود که در خیمه ی زنان آمد
غروب بود که انگشت های تو..،ای وای
غروب بود که از راه ساربان آمد
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e