eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
کمی آرام برو کم شود این خون جگری برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری @hosenih من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم چقدر زود شد ایام وصالت سپری با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی بی عصا مانده ای ودست به روی کمری تک تک اهل حرم دست به دامان تواند سرپیری چقدر ناز تو باید بخری مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری نا امیدم که تو را باز ببینم اما روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری ساربان مینگرد بد به دلم افتاده می روی کاش که انگشتر خود را نبری @hosenih چادر خاکی من را نتکان گریه نکن که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سکوتِ ماسه‌های داغ یعنی بسترش با من صدای بادِ سوزان می‌رسد: خاکسترش با من غریبِ زخمیِ لب‌تشنه گیر اُفتاده در گودال که حتی آفتابِ داغ گوید  پیکرش با من @hosenih حرامی‌ها و قاتل‌ها همه جمع اند  می‌گویند که از این زخم خورده کَندنِ بال و پَرَش با من   یکی میگفت با نیزه که ضربِ اولش با تو یکی میگفت با تیغش که زخمِ آخرش با من زره  پیراهنش  خودش  عبا  دستار  غارت شد به نعره خولی آنجا بود: خورجینِ سرش با من سنان با شمر می‌خندد بچرخانم؟ سرش باتو که با او شمر می‌گوید بچرخان خنجرش با من نگاهِ یک زنازاده به شالِ سبز آقا بود هوارِ  ساربان آمد فقط انگشترش با من @hosenih پس از عریانیِ او شد زمانِ غارتِ خیمه که یک وحشیِ شامیِ گفت گوشِ دخترش با من به خنده نانجیببی داد زد   بچه‌ها   با من سوارِ نیزه داری گفت قبرِ اصغرش با من... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای چشمه ی صبح و شعله ی شب ، سجاد ! از آتش و اشک ها لبالب ، سجاد مظلوم ترینند ، حسین و زینب ... مظلوم تر از حسین و زینب ، سجاد * با یاد تو هر مساله آسان شده است ! آتش به اراده ات گلستان شده است ! ای عمه ی سادات ! جلال ملکوت از صبر تو انگشت به دندان شده است ! * ای شاهد ماجرا ، امام باقر ! راویِ شکنجه ها ، امام باقر ! از حاشیه ی چادر زینب می دید سرهای بریده را امام باقر @dobeity_robaey
هر زمان افتاد راه روضه سمت ساربان من حیا کردم درآوردم ز دست انگشترم @dobeity_robaey
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم @hosenih بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم @hosenih لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مرا در لحظه‌ی خوشحالی‌اش زد مرا در موقعِ بی‌حالی‌اش زد کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد مرا هم با غلافِ خالی‌اش زد * امیدم رفت تا بازوی تو رفت اباالفضلم چه‌شد اَبروی تو رفت سرم را ضربِ یک نیزه شکسته همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت * امان از ضربه‌ی سنگینِ نامرد امان از چکمه‌ی خونینِ نامرد همین امروز در آغوشِ من بود سری که رفت با خورجینِ نامرد * کمک کن تا رَدایت را نَدُزدَد حصیرت بوریایت را نَدُزدَد حواسم هست امشب در خیامت حرامی بچه‌هایت را نَدُزدَد * بیا رحمی به این دختر بیاور برایم یک دو تا معجر بیاور سنان نگذاشت تا مقتل  بیایم خودت انگشترت را در بیاور * به زحمت می‌دویدم دیر شد حیف بریدند و بریدم دیر شد حیف به پایم چادرم پیچید صدبار حلالم کن رسیدم دیر شد حیف شاعر: @dobeity_robaey
کاش شام غم من را تو سحر گردانی جنگ خونین مرا غرق ظفر گردانی @hosenih غصه ای نیست اگر زیور من غارت شد چادر سوخته را کاش که برگردانی وسط شهرعلی دخت علی هو میشد پدرم را نکند تا که خبر گردانی منم و اینهمه بچه وسط اینهمه لات دارم امید خودت دفع خطر گردانی پیش من با سر پاکت همه بازی کردند به خدا کشت مرا غصه سرگردانی @hosenih یا بیا در بغلم یا که مرا ذبحم کن تا سرم را روی نی بین گذر گردانی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز مکه آمده تا کوفه بی جواب نماند رسیده دریا تا کربلا سراب نماند گرفته هستی خود را به کف، رسیده به میدان حسین آمده تا ظلم، بی حساب نماند حسین آمده تا دین درون حجره نپوسد حسین آمده قرآن فقط کتاب نماند @hosenih حسین آمده تا بیش از این حکومت اسلام به تاج و تخت معاویه ها لعاب نماند حسین آمده تا دین به دست توله سگانی _چنان یزید_  گرفتار منجلاب نماند ریا نباشد و تزویر خلق را نفریبد فساد با رخ اصلاح در نقاب نماند به هر سپیده اذان ارث خون سرخ حسین است که شیعه وقت قیامش اسیر خواب نماند حسین تشنه به مقتل، صدا زده ست بشر را که بند لقمه ی دنیا و نان و آب نماند  حسین تشنه به مقتل، نگاه سمت حرم بود دلی شبیه دل او در اضطراب نماند خدا کند که اگر سر بریده اند شهی را تنش بدون کفن زیر آفتاب نماند برید یکسره انگشت را به نیت خاتم حرام زاده گرفتار پیچ و تاب نماند و خاک بر سر شعرم دعا کنید که یک زن میان مجلس اغیار بی حجاب نماند دعا کنید اگر خواست روی خویش بپوشد دو دست دختر ارباب در طناب نماند @hosenih سر پدر چو به سوی سه ساله خواست بیاید دعا کنید محاسن به خون خضاب نماند صدای مادری آمد که بر حسین بگریید دعای گریه کنان لنگ استجاب نماند دلی که عشق تو را برگزید خانه ی امن است خراب هم بشود آخرش خراب نماند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است.. غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر.. زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است @hosenih تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا! خداکند که بخوابد!رباب تبدار است نمیروم سر بازار دردسر دارد عذاب هرشب من ازدحام بازار است.. @hosenih حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز بعد چهل سال درد پا دادم هنوز بر کف پایم نشانی خار است هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست @hosenih آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بدگرفتار است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سبک: یه عالمه گریه به روضه بدهکارم یه عالمه گریه به چشمات بدهکارم از داغ هجرونت بی قرارم ای یارم از وقتی که رفتی لحظه ها چه غمناکه سرت روی نیزه پیکرت روی خاکه اگر چه پیر شدم - اگر چه بی قرارِتم غمت نباشه من - تا آخرش کنارتم من - اصلا اومدم اسیر بشم برات می ریزم تموم هستی و به پات قربونِ سرت - چشمای ترت عزیزم حسین (عزیزم)۳ @hosenih فدای اشکات و این چشای خونبارِت تو کوفه و تو شام من میشم علمدارت قسم به خون تو جون مادرم زهرا نمی ذارم خونِت پایِمال بشه اینجا غم تو علتِ - لرزشِ پای زینبه سرِ تو روی نی - ماهِ شبای زینبه من - جونَمم میدم برای تو حسین همه زندگیم فدای تو حسین عزیزم حسین (عزیزم)۳ @hosenih جای نفس دیگه شد میونِ سینم تنگ جون از تنم میره می زنن تو رو با سنگ هم لب و هم چشم و هم سرت پُر از خونه شبیه موی تو خواهرت پریشونه شبیه دخترات - میمیره خواهرت ببین وقتی سرِ تو از - نیزه می اُفته رو زمین من - بمیرم برای اشکِ تو چشات روضه می خونم تا زنده ام برات عزیزم حسین (عزیزم)۳ سبک: شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو کیستی که در غم از دست دادنت مردان ما شبیه زنان گریه می‌کنند شاعر: @dobeity_robaey
سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین @hosenih سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ سپردمت به شب و نورِ ماه حسین سپردمت به کمان‌ها به تیر‌های شکسته به جایِ سوخته‌ی خیمه‌گاه حسین سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق به گریه‌های یتیمانِ بی پناه حسین سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم سپردیَم به هزاران نگاه حسین به خیزران سنان و به تازیانه‌ی شمر سپردیَم به مغیلانِ راه حسین @hosenih نشسته خاک غمت بر سرم خداحافظ بخواب ای پسرِ مادرم خدا‌حافظ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e