eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بالانشین نیزه ها چله دگر سرآمده چله نشین ماتمت جانب پیکر آمده خیز ز جا برادرم سید و میر و سرورم جلوه نما تو در برم خواهر مضطر آمده @hosenih گر چه خمیده قامتم، همچو علیست صولتم فاتح کوفه و دمشق دختر حیدر آمده طائر پر شکسته ام اسیر دست بسته ام ببین چقدر خسته ام که طاقتم سرآمده رنج بسی کشیده ام زخم زبان شنیده ام ز داغ ها که دیده ام آهِ جگر بر آمده سرم به چوب محمل وراس تو روی نیزه ها اشارتی ز دل بُوَد که سوی دلبر آمده @hosenih ترا به جان مادرت مپرس حال دخترت کزین عزا به قلب من داغ مکرر آمده شد اربعین ماتمت در این عزای اعظمت به پای روضه ی غمت دوباره مادر آمده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از تو شنیدیم و به جان، پایان ندادیم ما را ببخش از این مصیبت، جان ندادیم هرچند، در غوغای ماتم، سَرسپردیم در معرکه، بی‌سَر، ولی جولان ندادیم @hosenih در روضه، اشک از چشم، افشاندیم، یک عمر یک قطره، اما، بر لبِ عطشان ندادیم تو زخم خوردی، نیزه خوردی، تیغ خوردی ما در مقابل، خَم به اَبرومان ندادیم طوری کَرَم کردی، که در هنگامِ غفلت از ما خطا سر زد، ولی تاوان ندادیم @hosenih ... هرچند کاری در خورِ شأنت نکردیم هرچند اغلب، گوش بر فرمان ندادیم ما دل به تو دادیم، دل چیزِ کمی نیست این پربها را، برکسی، ارزان ندادیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یقین دارم که با دعوت رسیده هر آن کس بر در هیئت رسیده اگر بر روضه ها ایمان نداریم به باورهایمان آفت رسیده محرم ماه بیعت با حسین است زمان ترک معصیت رسیده @hosenih نشد صادر به جز رحمت ازین در اگرچه از گدا زحمت رسیده به قدر لحظه ای غافل نشد، نه به ما ارباب، با دقت رسیده هر آنچه هست از لطف حسین است هر آنچه هست، بی منت رسیده گذشت از کل دارایی خود تا به ما فرهنگ این نهضت رسیده فیوضاتش که خسران ناپذیرند به هر کس قدر ظرفیت رسیده حسن در روضه هایش سفره دار است چقدر از سفره اش برکت رسیده به یاد مرقد شش گوشه اش باز سرم در سجده بر تربت رسیده @hosenih بزرگی در بکاء بر حسین است به ما هم برترین عزت رسیده چه ها کردند با سبط پیمبر به غارت کردنش صحبت رسیده زبانم لال پای بی حیایی به روی سینه ی حضرت رسیده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دربساط عشق هرکس زحمتش بالاتراست.. پیش زهرا مادرت شخصیتش بالاتراست! @hosenih هرکه محض احترامت معصیت کمتر کند روزی اشک میان هیئتش بالاتراست.. احترام پیرها هرچند برما واجب است.. پیرمرد روضه تو حرمتش بالاتراست. قول دادی روز محشر لنگ نگذاری مرا ساکن بیت الحسین امنیتش بالاتراست خیمه ی تو جای کبر و کینه و منصب که نیست هرکسی خاکی تر آمد عزتش بالاتراست. نقص های هر نمازش زود کامل میشود.. هرکه انس سجده روی تربتش بالاتراست کربلا رفتن کجا؟از کربلا گفتن کجا؟ دیدن شش گوشه ات از صحبتش بالاتر است داغِ تو دیده به فکر غصه دنیا که نیست مبتلای اشک تو ظرفیتش بالاتراست از شهیدان تو فهمیدم که پای عشق تو هرکسی گمنام تر شد شهرتش بالاتراست گریه در هیئت تفاوت میکند باهرکجا گریه دسته جمع باشد قیمتش بالاتراست وسع ما این‌است! اما خوب میدانیم ما.. خیلی از این نوکریها ساحتش بالاتراست ** تشنگی، زخم زبان،داغ جوان، هتک حرم از تمام این مصائب غربتش بالاتر است @hosenih آب مهر مادرت بود و به رویت بسته شد حجم نیزه آمد و راه گلویت بسته شد.. شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید @hosenih کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سنگش به دیگران و طلایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ “طوس” توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید @hosenih میگفت این قبیله عبا شد نصیب ما میگفت آن قبیله قبایش به ما رسید جسمش به خاک ماند و کسی دست هم نزد تا که پس از سه روز زنان بنی اسد… شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سوی دروازه های شهر نبی کاروانی زدور می آید کاروانی که از میانه ی آن عطر عشق و حضور می آید زودتر زانکه قافله برسد قاصدی آمده ز جانبشان قاصدی که سیاه پوشیده مو پریشان و دیده اش گریان @hosenih در میان مدینه با ناله میدود داد میزند: مردم "پور شیر خدای را کشتند عوض چند کیسه ی گندم همه از خانه ها برون آیید حاجی داغ دیده آمده است دختر سید زنان جهان قدو بالا خمیده آمده است بین پس کوچه های شهر آنروز کودکی ناله ی بشیر شنید ناخود آگاه سوی دروازه با قدمهای کوچکش بدوید این پسر کیست کانچنین رویش زده بر روی دست کوکب و ماه یک نفر گفت هاشمی باشد؟ نوه ی حیدر است عبیدالله آن یکی گفت : این گل زیبا آخرین کودک ابالفضل است مونس غصه های ام بنین پسر کوچک اباالفضل است دیگری گفت :چهره ی عباس از کمان دو ابرویش پیداست پنج سالش نگشته گرچه هنوز قدرت او به بازویش پیداست قافله آمد و عبیدالله در هیاهوی شیون و فریاد دید آید بسوی او یک مرد او که باشد؟ پسرعمو سجاد عمه زینب زدور شیون کرد شهر را غرق شور وآتش کرد ام کلثوم از نفس افتاد یاد زیبایی علمکش کرد سیدالساجدین به اشک روان شعر ذبح عظیم می خواند طفل عباس را نموده بغل او "فا ما الیتیم" می خواند* گاه بوسد لبان زیبایش گاه بوسه زند به بازویش اشک میریزد و به حال غریب میبرد دست بین گیسویش ناگهان شهر از نفس افتاد بغض شهر مدینه شد سنگین زینب از ناقه خویش را انداخت چونکه از ره رسید ام بنین مادر ساقی و خدای ادب دستهای عقیله را بوسید با دو چشمی ز اشک آکنده پرسشی را ز زینبش پرسید گفت: بی بی تصدق سرتان مجلس آرای عالمینم کو ذوالجناحش چرا هویدا نیست زینب من بگو حسینم کو زینبم گیسوی سیاه شما از چه رو اینچنین سپید شده ازچه رو روی دستهای شما تاول و جای بند غنچه زده؟ ناله زد دختر امیر عرب گشت افلاک جمله مدهوشش گفت ام البنین مپرس مپرس رفت در جان پناه آغوشش سر پاک برادر من را از بدن از قفا جدا کردند حجت الله را به دشت بلا کوفیان خارجی صدا کردند @hosenih درمیان دو نهر آب روان گشت یک طفل شیرخواره شهید پیش چشمان بیقرار رباب دست و پا زد ز گاهواره پرید دعبل خسته دل دگر بس کن قلب عالم ز شعر تو خون شد دیده ی عرشیان از این مطلب به خدا هم چو رود جیحون شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از میان غباری از اندوه از دل ریگهای صحرا ها کاروانی ز راه آمده بود کاروان قبیله ی دریا تا که پرسید از مدینه بشیر کيست درشهرتان بزرگ شما همه گفتند بیت ام بنین هست در کوچه ی بن الزهرا @hosenih دید در کوچه ی بنی هاشم درب آتش گرفته ای وا شد پیشتر از تمام خانم ها مادری همچو کوه پیدا شد ديد در احترام مردم شهر به سوی کارون قدم برداشت رفت اما ز راه خود برگشت و به لب ناله ای مکرر داشت زیر لب گفت باز هم نرسید آنکه محو پریدنش بودم باز این کاروان نبود آنکه چشم بر راه دیدنش بودم حیف شد که نیامد و من هم نشنیدم سلام عباسم وندیدم دوباره پیش حسین پیش زینب قیام عباسم داشت او سمت خانه بر می گشت ناگهان ناله ای صدایش کرد زن پیری میان قافله باز مادرش خواند و در عزایش کرد زیر چادر به زیر گرد و غبار چهره ای سوخته پر از چین داشت خوب معلوم بود از سر و وضعش دیده ای تار و گوش سنگین داشت گفت:حق ميدهم كه نشناسي خواهری را که بی برادر شد دخترت را كه پاي گودالي قدكمان بود قدكمانترشد @hosenih شانه ام جای دوش طفلانت زیر رگبار خیزران ها سوخت جرم زنجیر ها که جا وا کرد پوست تا مغز استخوانها سوخت مادرم،خوب شد ندیدی تو شمر به روی سینه اش جا شد وقت غارت كه شد خودم ديدم سر یک پیرهن چه دعوا شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من @hosenih مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم: نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من @hosenih خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به استقبال زلفت می رود باد صبا هر صبح نفس می گیرد از خاک کف پایت هوا هر صبح برای دیدن آثار باقی مانده ات خورشید؛ ز مشرق می زند با نورهایش دست و پا هرصبح @hosenih به این خاطر که چشم از گنبد خضرا نمی گیرد نماز مغربش را ماه می خواند قضا هر صبح دلیل اول لولاک و عشق آخر افلاک! جهان را می کند آغاز با نامت خدا هر صبح به سمت مَضجع نورانی ات با عشق می گردد سلامی می دهد سمت مدینه کربلا هر صبح می آید پنجره فولاد با اعوان و انصارش که اول خود بگیرد از وجود تو شفا هر صبح هزار و چارصد سال از زمانت رفته، می جوشد؛ چه عطر مستی از خمیازه ی غار حرا هر صبح تمام شب از این تغییر استغفار می کردم دوباره با خدا نام تو می شد جا به جا هر صبح @hosenih محمد تا که باشد آخر هر جمله ای حتی؛ عقب می افتد الّلهُمَّ از صَلِّ عَلَیٰ هر صبح اگر که پشت بر قبله ست می خواهد کند تعظیم به عُشاق تو قبل از هرکسی ایوان طلا هر صبح شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ ای حُسن بی پایان و ممتد یامحمد(ص) در بندگی هستی سرآمد یامحمد(ص) از برکت لبخند تو جریان گرفته مِهر و محبت هایِ بی حد یامحمد(ص) @hosenih دیوانۂ عطر خوش پیراهنت شد تا یوسف از پیش ِ تو شد رد، یامحمد(ص) کوهِ اُحُد زانو زد و هر روز حک کرد بر سنگ یاقوت و زبرجد؛ «یامحمد(ص)» آیات قران شوق دیدار تو را داشت شد قلب تو مقصود و مقصد یامحمد(ص) قطعاً خدا میخواست عشقش؛ کوثرش را بر دست های تو سپارد یامحمد(ص) تکیه کلامت «بِضعةٌ مني» شد و هست- عشق تو بر زهرا(س) زبانزد یامحمد(ص) تنها وصیّ تو علی(ع) بود و همه عمر سنگ تو را بر سینه اش زد یامحمد(ص) @hosenih حیدر به هر نامی صدایت زد دلت ریخت یامصطفی، محمود، أحمد، یامحمد(ص) ختم الرُسُل، شمسُ الضحی، یا نورُ عیني صَلّوا علیکَ یامحمد(ص) یامحمد(ص)! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بر باد داده عاشقی خاكسترم را وقتی تو را ديدم زدم قيدِ سرم را ايل و تبارم عاشق ايل و تبارت نذرِ تو كردم والدين و همسرم را @hosenih با بُردنِ نامِ شما معراج رفتم فطرس شدم دادي به من بال و پرم را بايد برای عاشقی تَركِ قرن كرد من آمدم اينجا ببينم دلبرم را كویِ تو را جارو زدم با اشک و مژگان از من نگير اين ديده‌یِ رُفتگرم را گريه نشانِ قلبِ پاک و صاف باشد از دست دادم مدتی چشمِ ترم را غارِ حرا ذاتش همان گوشه‌نشينی‌ست بايد كمی خلوت كنم دور و برم را @hosenih پرسيد كه مُزدِ رسالت را چه خواهی؟ گفتی نگه دار احترامِ دخترم را گفتی كه اين خانه همان عرش برين است گفتی فقط حيدر اميرالمؤمنين است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت روز ازل به یمن شما « هَل اَتی » نوشت زیباترین قصیده ی خلقت کلید خورد آن جا که استعاره ی چشم تو را نوشت @hosenih هفت آسمان خلاصه ی « وَالشّمس » روی توست دیباچه ی فروغ تو را « والضّحی » نوشت وقتی که در جهان به تجلّی در آمدی اسرار « یا» و «سین » تو را در خفا نوشت منظور خلقتی و خداوند از ابتدا نام تو را به دفتر خود مبتدا نوشت آن گاه آیه آیه تو را منتشر نمود تشریح انبعاث تو را در حرا نوشت نوری شد و تمام تو را در خودش سرود در «نَجم » و «دَهر » و «نور » و « دُخان » بر ملا نوشت آن قدر خوب و پاک و زلالی که دست حق یک پرده از مقام تورا در «کسا» نوشت @hosenih محمودِ آفرینش و اسم تو را خدا در هر کجا نوشت یقیناً به جا نوشت شرح تو را خدا به بیانی دگر نوشت تو خوبِ خوب بودی و او خوب تر نوشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e