#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حضرت_زهرا_س_شهادت
پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد...
رفت با غربت شبانه...حیف شد...
دید جای دلخوشی آزار از-
فتنهٔ دوره زمانه... حیف شد...
@hosenih
حیف شد آن دستِ خیّر شد کبود
با غلاف و تازیانه، حیف شد...
روی پهلو شب به شب سر باز کرد
زخم ها دانه به دانه... حیف شد...
همدم و سنگ صبورش را علی(ع)
بُرد حیران روی شانه... حیف شد...
بیقرارانه سپردش دستِ خاک
بی مزار و بی نشانه... حیف شد...
بی توقع، با کسالت، زود رفت
با محبت! بی بهانه... حیف شد...
@hosenih
بچه ها عادت به مِهرش داشتند
مادریِ عاشقانه، حیف شد...
بعد از این دیگر مبدّل شد به اشک
خنده های کودکانه، حیف شد!...
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
ای یاسِ سربلند!، نبینم شکستهای
ای کوهِ سرفراز!، نبینم که خستهای
@hosenih
ای که همیشه، سروِ قدت، استوار بود!،
در بسترت، مباد، ببینم، نشستهای
ای لالهی جوانِ علی، ای شهیدِ عشق،
مظلومهام، که بارِ سفر، زود، بستهای!،
با مرتضی بمان و خداحافظی نکن
اصلاً نگو که، از همه دنیا، گسستهای
از رویِ پا نیفت!، ستونِ فلک تویی،
هرچند قدخمیده و بازوشکستهای
@hosenih
دستی بلند کن به دعا، بهرِ ماندنت،
ای دستگیرِ من، تو مگر دستبستهای؟!
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
صدای آمدنت بهترین ترانه ی من
فدای در زدنت ای چراغ خانه ی من
شکستهبالِ تو پرواز می کند..،امروز
خودش برای تو در باز می کند امروز
غریب کوچه ی کینه..،سلام حیدر من
به جای اهل مدینه..،سلام حیدر من
کدام شانه کشیده است بارِ درد مرا
کسی علیک نگفته سلامِ مردِ مرا
@hosenih
به رغم این همه اندوه ناشمرده؛علی
خلاصه غم نخوری..،فاطمه نمرده؛علی
نگو که حال و هوای دلت بهاری نیست
ببین که بسترم امروز لالهکاری نیست
رسیده سُرخی گل روی شاخه ی زردم
ببین به خاطر تو پیرهن عوض کردم
تَرَک..،تَرَک..،همگی را شِمُرده ام حیدر
شبیه آینه ی سنگ خورده ام حیدر
من و شکستگی دنده ها و گریه و آه
ببین..،برای تو نان پخته ایم..،بسمالله!
بیا وُ فکر نکن بر غلافِ آن شمشیر...
تو را به بازوی آسیبدیده..،لقمه بگیر
اگرچه آه گلو را به گریه بخشیدم
اگرچه این دم آخر..،نشسته خوابیدم
اگر لگد به پرم ضربه زد..،فدای پرت
اگر دری به سرم ضربه زد..،فدای سرت
سه ماه آخر زهرای تو چه زود گذشت
سه ماه آخر زهرای تو کبود گذشت
عقاب لانه ی من..،بال و پر به قربانت
هزار محسن من..،پشت در..،به قربانت
عبور سینهی خود را مسیرِ آه نکن
بیا به چوبهی گهواره اش نگاه نکن
@hosenih
نسیم چادر خود را به فرش خانه زدم
خودم به موی سر زینب تو شانه زدم
به پای هر نخ آن صبح و شام سوخته ام
برای تشنهلب تو،لباس دوخته ام
غروب عصر دهم..،قتلگاه..،آه حسین
میان آن همه سرنیزه..،بی پناه..،حسین
نوای العطش او به گوش می آید
صدای بدهنی چکمهپوش می آید
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محاوره
نشسته غمت کنج روز و شبم
چقد خونه بی تو شده بی صفا
عزیزدلم! فاطمه(س) رفتی و
علی(ع) مونده و گریۂ بیصدا
ندیدم از اونها به جز دردسر
همونها که جز حق ندیدن ازم
عزادار کردن من و یک شبه
تو و محسنم رو گرفتن ازم
@hosenih
نخواستی ازم چیزی و هیچوقت
به غیر از یه چیزی که شد قاتلم
نمی خواستی کاش تابوت ازم
به این کار راضی نمیشد دلم
همون شب که برگشتم از دفن تو
کشیدم با گریه تویِ کوچه آه
دیگه خونه ای که شده شعله ور
نیازی نداره به پرچم-سیاه
تو رفتی شبونه، به جز داغِ تو
فقط از یه چیزی شدم اذیت
نبستم «درِ» خونه مون و ولی
نیومد کسی واسۂ تسلیت
غم ِ بچه ها رو کشیدم به دوش
ولیکن یه چیزی عذابِ منه
حسن(ع) خیلی بیتابه! تو گریه هاش
با دستاش تویِ صورتش میزنه
@hosenih
گرفتم تو آغوشم اما چجور؟!
بگیرم ازش اضطراب و تب و...
چقدر آرزو داشتی و نشد-
بمونی عروسش کنی زینب(س) و...
دلش سوخته! مونده تو خاطرِش
که مابینِ دیوار و «در» سوختی
با دست ورم کرده واسه حسین(ع)
روزِ آخری پیرهن دوختی!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
دنیا به چشمش ازتوبهتر را نخواهد دید
عالم دگر مثل تو دلبر را نخواهد دید
@hosenih
دیگر علی بعد از تو روز خوش نخواهد داشت
دیگر کسی لبخند حیدر را نخواهد دید
با حافظ قرآن بگو فکر کفن باشد
از صبح فردا روی کوثر را نخواهد دید
آری حسن دلخوش به غسل نیمه شب بود
میگفت علی بازوی مادر را نخواهد دید
حیدر سه دفعه تا در خانه زمین افتاد
مردی چنین در شعله همسر را نخواهد دید
@hosenih
هرکس تورا رنجاند بانو مطمئن باشد
روز جزا روی پیمبر را نخواهد دید
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
هلال میشود از بار ماتمش قد ماه
به خاک میچکد اشک و به عرش میرود آه
@hosenih
به زیر چوبهی تابوت، شانه ای لرزان
درون سینه پر از بغض ماتمی جانکاه
هوای باغچه ی خانه را خزان زده است
که عمر مادرمان شد شبیه گل کوتاه
چقدر غصه ز چشم پدر سرازیر است؟
نگاه میکند از گوش چشم جانب چاه
صدای سوختهی در هنوز میآید
که روز من شده از دود آه شام سیاه
گذشتن از دل کوچه دوباره مشکل شد
از اتفاق پر از خاطرات بستن راه
@hosenih
شب است و هفت نفر در سکوت میخواند
به عزت و شرف لا اله الا الله
شاعر: #احمد_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
عمری گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم
تو فکر من بودی ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکری کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردی
راه مرا از کربلا نزدیک کردی
گفتی اگر تو بی پناهی من حسینم
حتی اگر غرق گناهی من حسینم
گفتی بیا پاک از گناهت میکنم من
تو رو به چاهی رو به راهت میکنم من
گفتی بیا مثل تو خیلی خار دارم
حتی برای مثل تو هم کار داردم
@hosenih
آواره ام آواره را آواره تر کن
بیچاره ام بیچاره را بیچاره تر کن
آوارگی در این حسینیه می ارزد
بیچارگی در این حسینیه می ارزد
هر شب اسیرم میکنی پای بساطت
داری تو پیرم میکنی پای بساطت
من چای میریزم گناهم را بریزی
یکجا تمام اشتباهم را بریزی
شأن نزولت میکند آخر بلندم
سر را تو دادی جای آن من سربلندم
وقتی گذر کردند خیلی ها از اینجا
رفتند تا معراج تا بالا از اینجا
اینجا گرفته از خدا عیسی دمش را
اینجا خدا بخشیده آخر آدمش را
من خام بودم غصه و غم پخته ام کرد
این پخت و پزهای محرم پخته ام کرد
می بینم اینجا پنج تا نور مقدس
این آشپزخانه است یا طور مقدس ؟
اینجا همان جایی است که مولا می آید
زینب می آید بیشتر زهرا می آید
پخت و پز آقای بی سر را به من داد
در کارهایش کار مادر را به من داد
من عالمی دارم در اینجا با رقیه
هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
منت ندارم بر سرت تو لطف کردی
حالا که هستم نوکرت تو لطف کردی
یک شب غذای خواهرت را بار کردم
یک شب غذای دخترت را بار کردم
باید که دست از هرچه غیر از کربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
خدمت ، به این بی رنگ و بو هم رنگ و بو داد
این کفش ها را جفت کردن آبرو داد
در هرکجا که نام پیراهن می آید
زهرا می آید پیش ما حتما می آید
من دست بر سینه دم در می نشینم
در مجلس فرزند مادر می نشینم
من می نشینم کار و بارم پا بگیرد
شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
آن چادری که عصمت کبری در آن است
فردای محشر منجی پیغمبران است
خدمت تجلى ارادت هاى شيعه ست
بالاترين نوع عبادت هاى شيعه ست
ما به ولايت ميرسيم از اين مودت
ما به مودت ميرسيم از راه خدمت
خدمت درِ اين خانه تنها فرصت ماست
گفتند: اينجا پنج روزى نوبت ماست
اين پارچه مشکى -فداى روى ماهش-
دارد سفيدم مي کند رنگ سياهش
از سوخته دل ها نگير آقا غمت را
يک وقت از دستم نگيرى پرچمت را
@hosenih
بگذار يک گوشه به پاى تو بميرم
کنج حسينيه براى تو بميرم
من که به غير از لطف تو يارى ندارم
من که به غير از کار تو کارى ندارم
آنقدر بین دسته هایت ایستادم
نذر علی اصغر تو آب دادم
ای کاش بین این ایستادن ها بمیرم
آخر میان آب دادن ها بمیرم
خوب است نوکر آخرش بی سر بمیرد
خوب است بین نوکری ، نوکر بمیرد
خوب است ما هم گوشه ای عطشان بیفتیم
در زیر پای این و آن عریان بیفتیم
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امام_حسین_ع
#محاوره
رفتی و بعد تو هیچکی نیومد
بگیره از حالمون یه خبری
خونه سوت و کوره! تنهاتر شدیم
خیلی سنگینه غم ِ بی مادری
بعد تو، بابا شبا توو نور ماه
میشینه مظلوم؛ گریه میکنه
ذوالفقار و درمیاره از غلاف
بیصدا، آروم؛ گریه میکنه
@hosenih
بعد تو افتاده از خواب و خوراک
از غمت میسوزه توی تب حسن(ع)
بابا میگه پسرم بهم بگو...
با خودت چی میگی زیر لب حسن(ع)؟!
مبهمه حال و هوای زینبت(س)
رنگ بغض و غم به خونه میزنه
می شینه روزا کنار چادرت
موهاش و با گریه شونه میزنه
من به لبخند تو وابسته ام و
سر گذاشتن رویِ پاهای خودت
دست-پخت فضه عالیه ولی-
نون نخوردم جز با دستای خودت
@hosenih
مهربونیات مگه یادم میره
جای خالیته برام عین عذاب
می پَرم از خواب! گریه میکنم...
نیستی و کنارمه یه ظرف آب
راستی مادر، نمیدونم که چرا
بابا هی دس میکشه رویِ گلوم؟!
سینه م و می بوسه و زل میزنه-
به «سرم»...وقتی می شینه روبروم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
همان غمی که تو داری علی همان دارد
ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد
من آن غریب دیارم که خانه ویرانم
خوشا به حال غریبی که خانمان دارد
خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم
کبوتری که عزیزی در آشیان دارد
@hosenih
مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه
پس از تو خانهی ما پنج روضهخوان دارد
نمیزنند به لب ، نان ، یتیمهای علی
که جای دستِ تو را قرصهای نان دارد
لباسهای تو را یک به یک علی تا کرد
و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد
نشان سینه و سُرفه نشان شعله و در
نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد
شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و
از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد
@hosenih
از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما
رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد
به شیشهای که ترک خورده سنگ میکوبد
نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد
زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد
خدا کند به شب هفتمت علی نرسد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
صد حیف این زخم کهنه..
دارو و درمان نخورده
نور جمال نگارم
برچشم گریان نخورده
من ایستادم ته صف
ای نوح دل دارم آخر
جایی به من هم بده تا
کشتی به طوفان نخورده
@hosenih
دستی بکش بر سر من
تا سر به زیر تو باشم
سر سبز بودن ندارد
خاکی که باران نخورده
ای سفره خالی ات سبز
با تو نشستن چه خوب است
ما در کنار تو خوردیم
نانی که سلطان نخورده
عاشق شدن کار من نیست
عشق است و آواره بودن
من که پی تو گذارم
سمت بیابان نخورده!
ای یوسف بی گناهم
زنجیر پای تو از ماست
شاکی اسیر است و مجرم
شلاق زندان نخورده
@hosenih
کی دعوتم میکنی تو
پس دیر شد کربلایم
راه گدا تا به حالا
هرگز به هجران نخورده
پیراهنش روی نیزه
انگشترش دست قاتل
زخمی نمانده که دیگر
بر جسم عریان نخورده
#سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
الهي ای فلک ديگر نگردي
اگر دور سر حيدر نگردي
الهي اي نَفَس بي ياد زهرا
اگر رفتي به سينه برنگردي
شاعر: #شهرام_شکیبا
@dobeity_robaey