#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست
ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست
وقتی میان سجده به معراج می پَری
پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست
حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد
عطر بهشتی گذرت جور دیگری ست
@hosenih
در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست
طعم زیارت سحرت جور دیگری ست
هادی ترین چراغ هدایت کلام توست.
نور چراغ شعله ورت جور دیگری ست
این جامعه ز "جامعه" ات رُشد کرده است
محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری ست
درندگان کنار تو آرام می شوند
بر روی قلب ها اثرت جور دیگری ست
ارباب های ما همگی با سخاوتند
امّا عنایت پدرت جور دیگری ست
کشکول چشم های مرا پر ز اشک کن
حال گدای پُشت درت جور دیگری ست
زهری رسید و شمع وجود تو آب شد
سوسوی نور مختصرت جور دیگری ست
دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون
خون لخته های دور و برت جور دیگری ست
او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را...
آه دمادم پسرت جور دیگری ست
شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد
شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد
شکر خدا به پیرهنت نیزه ای نخورد
شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد
پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است
آقا!دو پلک شب شکنت نیزه ای نخورد
@hosenih
تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا
بال تو وقت پر زدنت نیزه ای نخورد
شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود
شکر خدا که بر دهنت نیزه ای نخورد
عمامه و عبای تو سهم عدو نشد
با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
نمی دیدند غیر از التهاب و اضطراب آنجا
در یک خانه وا شد بارِ دیگر با شتاب آنجا
امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
دوباره باز شد در کوچه ها پای طناب آنجا
کجا خانِ صَعالیک است شأن حضرت هادی
از این غم شد دل صدیقه کبری کباب آنجا
@hosenih
به هر صورت امام شیعه را تحقیر میکردند
تعارف شد به جان شیعیان جامشراب آنجا
علی الظاهر دوشنبه زهر جانش را گرفت اما
لبش تر شد خدا را شکر با یک جرعه آب آنجا
امام عسکری آمد نمازی خواند و دفنش کرد
تن او را سه روز و شب نسوزاند آفتاب آنجا
اگرچه زهر جانسوز است اما لااقل دیگر
محاسن را نکرد از خون پیشانی خضاب آنجا
@hosenih
نشد بی حرمتی هرگز به اهل خانه بعد از او
نشد توهین به فرزند و زن و ناموس باب آنجا
خدا را شکر بین این همه آدم نبود ای دل
یکی مثل علی اصغر یکی مثل رباب آنجا
.
.
.
«جوان حضرت هادی به بالینش رسید اینجا
جوانش دست و پا زد سید اهل شباب آنجا»
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
مشیتِ ازلی هر چه را اراده کند
به حکمِ نافذِ خود، حکمتش پیاده کند
اگر بناست که غیبت به قرنها برسد
و هجرِ ما به همه شیعیان ما برسد
ز قبلِ غیبتِ مهدی، فراق لازم بود
و این فراق به شهر عراق لازم بود
@hosenih
برای آنکه شود شیعه زود آماده...
که بهر دوره ی غیبت نبود آماده...
دگر میانِ اَعاظم شروع شد غیبت
ز عصرِ موسیِ کاظم شروع شد غیبت
سپس امامِ دگر از وطن عزیمت کرد
که از مدینه رضا، سوی طوس هجرت کرد
پس از جوادالائمه چو نوبت من شد
برای من پِیِ تبعیدِ سخت، دشمن شد
من از حضور و ظهورِ عیان، شدم محروم
دگر ز رابطه با شیعیان، شدم محروم
مرا ز شهر مدینه به سامرا بردند
به شهر سامره با چند ماجرا بردند
به شهر سامره اَم، "سُرّ مَن رَآ" که نبود
به پادگان! نظامی چه دردها که نبود
مرا به گوشه ی آن پادگان که جا دادند
نگاهبانِ بسی بی حیا بما دادند
گهی بدونِ اجازه به خانه می آمد
گهی ز بامِ حریمم شبانه می آمد
مرا سوی متوکل، وفور میبردند
گهی به بزمِ شرابش به زور میبردند
در آن شبی که مرا میکشید، در یادم
به فکرِ بزم شرابِ یزید افتادم
بیاد غربتِ آن عمه های مظلومه
بیاد عمه سکینه که بود مغمومه
سرِ پدر چو به طشت طلا زیارت کرد
به طعنه دشمنِ شامی به او جسارت کرد
نه آلِ عصمتِ حق را عزیز میخواندند
که جمله فاطمیون را کنیز میخواندند
در آن میانه بسی ازدحام شد در شام
حریمِ فاطمه بی احترام شد در شام
@hosenih
چو رَاسِ جدّ غریبم کمی تلاوت کرد
یزید بر لب و دندان او جسارت کرد
از این جسارتِ دشمن، قسم به تبعیدم
تمام عمر بیاد حسین گرییدم
قسم به اشکِ ترِ منتقم که می آید
بخواه آن سحرِ منتقم که می آید
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
خبر گریه ی گرفتاران..
میرسد شب به شب به دلداران
این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه یاران
نخ تسبیحشان که میچرخد
سرِ پا میشوند بیماران
سر به دیوار اهل بیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران
ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفاران
دل ما تنگ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!
ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران
یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران
شیرها پوزه میکشند به پات
تشنه ی کشتن تو خونخواران
اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کس ماست
@hosenih
گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغهای بدتر داشت
حجره از ناله ی انا العطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت
علی بن جواد این آخر
ذره ای خاک کربلا برداشت
آب شرمنده ی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت
انقدر بین حجره می غلطید
جای خونمردگی به پیکر داشت
بعد ازآن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده ی تر داشت
این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباس دیگر داشت!
گرچه سردرد اذیتش میکرد
هرچه هم بود لااقل سر داشت
دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!
دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود معجر داشت
روضه من فقط همین جمله ست
پسرش را کنارش آخر داشت
کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنه ی پسر مرده!
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
جانم فدای آن امام مهربانی
که عرشیانش دست بر دامان گرفتند
یعنی امامی که گرفتاران دنیا
حاجات مشکل را ازو آسان گرفتند
@hosenih
قطب هدایت شد ازو توحید تابید
هادی شد و مردم ازو ایمان گرفتند
یک عده ای در ذِیل نورش رشد کردند
یک عده ای از دست خیرش نان گرفتند
یک عده، نم بودند و با لطف دعایش
مانند رودی ناگهان جریان گرفتند
یک شب درون خانه اش بی اذن، ناگاه
وارد شدند از دست او قرآن گرفتند
بردند او را بزم مِی با قصد تحقیر
ظرفی سویش با خنده نا اهلان گرفتند
اسکان که نه، در گوشهء خانِ صعالیک
جایی برایش گوشهء ویران گرفتند
کندند قبرش را جلوی چشمهایش
اینگونه ذره ذره از او جان گرفتند
وقت گریز روضه شد که روضه خوانان
با هم دمِ یا سیدالعطشان گرفتند
عمامه و پیراهن و انگشترش را
زینب زِ تل می دید این و آن گرفتند
قربان آقایی که با هم نیزه داران
با نیزه ها از پیکرش تاوان گرفتند
@hosenih
با نعل تازه جانِ زینب را به ناگاه
با رفت و آمد بر تن عریان گرفتند
دیدند که جسمش شده با خاک هم سطح
وقتی که گرد و خاکها پایان گرفتند
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
غرّش از کامش گرفت و اهلی و آرام کرد
چشم هایت شیر وحشی در قفس را رام کرد
دور تو چرخید و صورت بر عبای تو کشید
وقتِ آغاز توسل بر تو را اعلام کرد
@hosenih
شد مرتب یال و کوپالش به لطفِ دست تو
صبح خود را با نوازشهای گرمت شام کرد
گوشهٔ سجاده ات محو تماشای تو شد
کور خواند آنکه برای کشتنت اقدام کرد
قصد بر این بود جانت را بگیرد در قفس
عاشقت شد! پس خودش را تا ابد خوشنام کرد
تا که بر تو حمله ور گردد چه تازیانه خورد
بی محلی کرد و حجّت را چنین اتمام کرد
بر نگهبان خیره شد، بر میله ها دندان کشید
شد غضبناک و نثار دشمنت دشنام کرد
@hosenih
«جامعه» خواندی و خوابش برد با لحن خوشَت
کینه توزانِ تو را آشفته و ناکام کرد
ذکر خیرت کرد جان ها را به نور آمیخته
مهربانی ات چه ها با قلبِ خاص و عأم کرد!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
روز دوشنبه... ماه رجب... وقت التجا
گم می شود دلم وسط دسته ی عزا
@hosenih
واژه به واژه جامعه را گریه می کنم
روزی که می رود دهمین حجت خدا
گرم شهود می شوم و خیره میشود
چشمم به خانه ای که در آن -وا مصیبتا-
مردی کنار جسم پدر گریه می کند
وقتی که میکشد به روی پیکرش عبا
تشییع می شود بدنش در سکوت محض
اینجا مدینه نیست، غریبانه پس چرا...
در خانه دفن می شود این قبله ی غریب
در خانه دفن می شود این دردِ آشنا
بار غم علی به روی شانه ی حسن!
تکرار می کند مگر این شهر، کوفه را ؟
مانند کربلای مدینه از این به بعد
"وای از دوشنبه " می شنود" سرمن رآ"
@hosenih
حالا... من آمدم به خود و دسته می دود
با آخرین نفس ، سوی گودال و کربلا
شاعر: حجت الاسلام #محمد_موحدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
تو به ما نور را نشان دادی!
ایها العشق! ایها الهادی!
ای دلیلِ طراوتِ چشمه!
روشنابخشِ هرچه آبادی!
@hosenih
ای که در بندِ بندگی هستی!
خوش به حالت، چقدر آزادی!
در ازل، قبلِ خلقتِ جنت،
با نگاهت، بهشت، میزادی
مثلِ خورشیدی و زِ نسلِ علی،
چه نکو رتبهای، چه اجدادی!
وارثِ ذوالفقارِ مولایی!
وارثِ سجدههای سجادی
نور را، منشأی و معنایی
عشق را، ریشهای و بنیادی
@hosenih
حرفِ کج را، سکوتِ بیپایان،
حرفِ حق را، هماره، فریادی
...ای سرِ من!، بیفت بر قدمش
گر نیفتی به پاش، بر بادی!
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
السلام ای هدایت مطلق
ای امام تمام خوبی ها
ای امید همه گنهکاران
مظهر مستدام خوبی ها
ای چراغ مسیر گمراهان
آفتاب امید ما هستی
نور چشم علی و زهرایی
دهمین نور کبریا هستی
@hosenih
نور شمس الشموس داری که
به تو ابن الرضا لقب دادند
دستمان را گرفته ای که تو را
هادیَ الاشقیا لقب دادند
نام زیبایتان علی باشد
مثل کرار هم جگر داری
پسر حضرت جوادی پس
ارث آقایی از پدر داری
روشن از آستان تو هر چشم
مست از ذکر نام تو هر گوش
تا که دید آن سپاه غیبی تو
متوکل ز ترس شد بی هوش
ای همه انبیا هواخواهت
ای هزاران ملک هوادارات
ایستادند اولیای خدا
به ادب روبروی دربارت
حرمت آنچنان صفا دارد
که به دل ها سرور آمده است
زائرت فکر میکند با خود
مثل موسی به طور آمده است
در ضریح تو نور خوابیده
گنبدت آبروی خورشید است
آفتاب هدایت عالم
از همین آستانه تابیده است
جامعه خواندم و به تو گفتم
اعتقادی زلال می خواهم
تا بگویم همیشه مدح علی
من زبان بلال می خواهم
مثل میثم مرا ولایی کن
تا نفس هست با علی باشم
مثل قنبر مرا هدایت کن
نوکر مرتضی علی باشم
نظری کن به سائل کویت
سائلت جز شما نمی خواهد
راستی ای بزرگ سامرّا
سامرایت گدا نمی خواهد؟
ای که در هر رگت کرم جوشد
جود از دولت پدر داری
(دوستان را کجا کنی محروم)
(تو که با دشمنان نظر داری)
ای فدای غریبیت آقا
مثل اجداد خود غریبی تو
گرچه در اوج عزتی اما
جان فدایت که غم نصیبی تو
بس که آتش زدند بر جانت
از جفای زمانه آب شدی
آه از این غصه، خاک بر دهنم
دعوت مجلس شراب شدی
آه از این هم جواری و صحبت
او کجا خصم روسیاه کجا؟
آه ای چرخ خانه ات ویران
او کجا مجلس گناه کجا؟
هتک حرمت شدی ولی آقا
دشمنی بود و خیزرانی نه!
پیش آن جمع بی حیا آن روز
مجلسی بود و دخترانی نه!
آه از ماجرای مجلس شام
یک طرف طشت و رأس نورانی
یک طرف قصه ی کنیزی بود
آه ای روضه خوان چه میخوانی؟
روضه خوان ها چرا نمی گویند
آخر مجلس شراب چه شد؟
آمد و بوسه داد بر لب ها
ناگهان حالت رباب چه شد؟
داغ اصغر براش کافی بود
طاقت این همه فراق نداشت
زخم ها باز تازه می گشتند
شام چیزی کم از عراق نداشت
@hosenih
روضه سخت است روضه ناموسی است
آل عصمت نظاره می کردند
چشم های حرامی مردی
به سکینه اشاره می کردند
مضطرب سوی عمه اش آمد
عمه این بی حیا چه می خواهد؟!
پدرم را که تشنه لب کشتند
دگر از جان ما چه خواهد؟
شاعر: حجت الاسلام #سیدروح_الله_موید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت #دهه_فجر
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
باز امشب از طوفان و از باران بگویم
از حضرت روح اللہ و یاران بگویم
ازخون واز شمشیر دارم من حکایت
ازماہ بھمن میکنم امشب روایت
امشب قلم برداشتم خودباوری شد
حرف دل من با شما یک مثنوی شد
گفتم قلم بنویس،وقت واژہ یابی است
جانم بہ قربان ھرآنکس انقلابی است
@hosenih
این ماہ یعنی ماہ سرکوب شیاطین
آزادی مردم از آن طاغوت ننگین
این ماہ یعنی امتحانی سخت دادن
بھر خدا و دین او در خون فتادن
سرمای بھمن زور را زنجیرمیکرد
گرمای خون والفجر را تفسیر میکرد
پیغام بھمن هست در سیر هدایت
با جان و دل کلّ وجودت با ولایت
باید در این ره از منافق دور گردیم
درخط روح اللہ غرق نورگردیم
داریم ما از برکت راه حسینی
یک ملت و یک انقلاب و یک خمینی
این ماہ بھمن یادگار آفتاب است
ھر ساعتش صد خاطرہ از انقلاب است
این ماہ بھمن ماہ بیداری یاران
میریخت،نارنجک، گلولہ ھمچو باران
در آن طرف تانک و مسلسل ھای عالی
دراین طرف مردم ھمہ بادست خالی
بین خیابان،کوچہ کوچہ لالہ پرپر
فریاد مردم یک صدا اللہ اکبر
پای پیاده یک دل و یک رنگ بودیم
دشمن سوارتانک، مابا سنگ بودیم
لحظہ بہ لحظہ شام تیرہ روز میشد
خون بود،برشمشیرھا پیروزمیشد
@hosenih
یادش بخیر آن روز دستہ دستہ یاران
فریاد میدادند امام آمد بہ ایران
یارب بحق عالمان و مو سپیدان
یارب بحق حرمت خون شھیدان
یارب تو را سوگند بر نورحسینی
پایندہ دار این نھضت و نام خمینی
یارب بہ دستان ابوالفضل علمدار
این رهبر فرزانه ی ما را نگهدار
شاعر: #یوسف_حق_پرست_اشتهاردی (غریب)
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
#دهه_فجر
بیهوده با کسی نگذاری قرارها
ای بی قرار از ستم روزگارها
شرمنده ایم غیبت تو بیشتر شده
در دورۀ توسل ما ناله دارها
باید برای آبروی خویش کار کرد
ورنه ز دست رفته همه اعتبارها
این اشکها اگر ندهد شستشو چه سود ؟
باید زدود از دل و دیده غبارها
دردی نمی کشیم از این بی تفاوتی
رنجی نمی بریم از این شام تارها
@hosenih
جز اشک و آه ، حرف جدیدی نمی زنیم
ای دل کجاست ؟ عاطفه و اقتدارها
در عمق بی خیالیِ مَحضیم ، غوطه ور
با این همه فساد و تباهِ تبارها
تا خیمه گاه ، جاه طلبها رسیده اند
دیگر حذر کنیم ز رأی شرارها
همت ز دست داده و انگار مُرده ایم
یادی نمی شود ز چه ؟ از ماندگارها
دیگر سخن ز شعر شهادت نمی کنیم
حتی عوض شدند همه شهریارها !
تنها ، شهید ، زینتِ قاب است و طاقچه
گمنامها شدند به سنگ مزارها
با خون هر شهید که چون بمب هسته ایست
تجهیز می شوند ولایت مدارها
خونهای تازه می طلبد یاری حبیب
مائیم و زنگ قافلۀ سربدارها
دیروز از بصیرت عمّار گفته ایم
امروز روز میثم تمّار و دارها
بعد از درنگِ لشگرِ توّابها چه سود...
مختارها شوند هزاران هزارها
تحمیل مصلحت ، زَهَق الباطل است و بس
جاء الحق است ایدۀ غیرت مدارها
تکرار حرف فتنۀ دیروز عبرت است
امروز فتنه صف زده در مستعارها
ضربه ز فتنه های خودیها رسد به دین
آنانکه دم زنند ز موعود ، بارها
تا چشمشان به کیسۀ فرهنگ خورده است
رفته ز کف عِنان همه اختیارها
پی می کنند مرکب دین و نمی رود
وقتی که شد تفاخرِ آنها دلارها
غافل از اینکه عالَم اسلام یکصدا
همدل شدند در همۀ کارزارها
این جنگِ نرم تیرِ کمان کرده عدوست
تا بعد از این طمع نکند در دیارها
بوی قیام می رسد از سمت خاوران
عطر ظهورِ یار و حضور نگارها
جای تو خالی است سلیمانیِ شهید
دلهای امتی است برایت مزارها
ای پاسدار پرچم اسلام ، العجل
دیگر به لب رسیده همه انتظارها
نور خداست در دهۀ فجر می رسد
این فجر صادق است همان انفجار ها
خون خدا به یاری روح خدا رسید
دارد محرم و صفر ما بهارها
@hosenih
تا پا به جای پای ولّیِ خدا نهیم
این گامها خطا نرود از مدارها
ما با سِلاح علم و عمل پیش می رویم
تقوا و طاعت است سویدای کارها
ما دل شکستۀ حسنینیم ، مهدیا
تا انتقام کرب و بلائیم یارها
آمادۀ ظهور قیام تو قائمیم
باید برون کشید کنون ذوالفقارها
سربند یا محمد و یا مرتضی علی است
رمز موفقیت زهرا شعارها
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e