eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
زمین دست توسل زد به پایش آسمان حتی ستاره در ستاره پیرو اش شد کهکشان حتی اگر چه دور تا دورش در و دیوار زندان بود نشد خاموش خورشیدی که بوده نیمه جان حتی @hosenih تجلی داشت در والکاظمین الغیظ طوری که تجری داشت پیش صبر او زخم زبان حتی معین کرد با یک گوشه چشمش رزق عالم را کسی که لب نزد آسوده بر یک لقمه نان حتی کریم است آنچنان که باورم خواهد شد آن دنیا اگر گویند بخشیده به زندانبان امان حتی امام و دست بسته قصه تا کی میشود تکرار مدینه شام یا بغداد؟ ساکت شد زمان حتی مسیحا بود یا یوسف؟ همان مردی که در زندان هدایت شد ز انفاسش زن آوازه خوان حتی @hosenih همه دیدند از این گل نمانده غیر گلبرگی بعید است اینکه بشناسد تنش را باغبان حتی غریبی یعنی آن شاهی که بعد از رنج زندانش نشد تشییع روی شانه های شیعیان حتی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟ برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم به نابیناییم شادم ، زلیخا می شود چشمم @hosenih من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم @hosenih گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر تخته ای فرسوده پیکر میشود تشییع پیکر که نه! یک جسم لاغر میشود تشییع راحت نکردند از غل و زنجیر جسمش را با دست و پای بسته، مضطر میشود تشییع @hosenih «باب»الحوائج بود و جای بهترین تابوت آقایمان بر لنگه ای «در» میشود تشییع حاجاتمان پیراهن مشکی به تن کرده چون حضرت موسی بن جعفر(ع) میشود تشییع جا مانده آهِ احتضارش گوشهٔ زندان جان داده دور از چشم دختر میشود تشییع دلواپس بیتابیِ معصومه(س)جانش بود دور از رضا(ع) در غربت آخر میشود تشییع بر صورتش جامانده ردّ زخمهٔ شلّاق دارد کبودی های حنجر میشود تشییع شکرخدا در ازدحام نیزه داران نیست بیگانه با شمشیر و خنجر میشود تشییع @hosenih بر روی شانه! نَه به زیر ضربه هایِ نعل دارد تنش با وضع بهتر میشود تشییع دلواپس ناموس در بین حرامی نیست دور از غم ِ خلخال و معجر میشود تشییع! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای طور تو تجلی دارُالمُجیب ها محبوب بی قرین قلوب حبیب ها در محضر تو حاجت ما بی جواب نیست ای معنی اجابت "اَمّن یُجیب" ها @hosenih دارُالشّفای تو همه را کرده بی نیاز از منت طبابت و لطف طبیب ها خورشید کاظمین! به ما هم نگاه کن رحمی به روح مرده ما بی نصیب ها چه خشم ها که از رخ تو ریخت در دلت؛ الگوی کظم غیظ همه ناشکیب ها! هر کس شنید روضه ی جانسوز تو گریست داری نشان غربت خود از غریب ها از غصه ات کلیم خدا گریه می کند زخم زبان زدند تو را نانجیب ها کنج قفس تن تو شده آب و از غمت دارند نوحه بر لبشان عندلیب ها ابن شبیب در غم تو لال می شود قَعرُالسُّجون، شبیه به گودال می شود دشمن به قصد کُشت چرا می زند تو را؟! هِی حرف های زشت به تو می زند چرا؟! بیزارم از مرام هرآنچه یهودی اَست چه کرده با تن تو؟! تماماً کبودی اَست بر پیکر تو پیرُهنت زار می زند زنجیر هم به حال تنت زار می زند تو یادگار فاطمه ای! دلشکسته ای! هی آرزوی مرگ نکن؛ گرچه خسته ای دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو؟! وقت عروج آمده، جان ها فدای تو... تابوت تو اگر چه فقط تخته ی در است اما سر تو شکر خدا روی پیکر است @hosenih آخر برای تو کفن قیمتی رسید جسم شریف و پاک تو بی حرمتی ندید عالم فدای غربت سلطان کربلا بعد از سه روز، شد کفنش تکّه بوریا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غم آمده ست رفیقی رسیده پیش رفیقی چه با مرام طبیبی عجب رفیق شفیقی سیاه چال هم از او تو را دمی نگرفته صعود کرده به پایین هلا چه طیِّ طریقی @hosenih به ساق پا غل و زنجیر معنی اش شده اینکه؛ به ضرب خنجر اضافه کنند ضربه ی تیغی چکیده است به زنجیر،خون پای تو یعنی: مرصع است حدیدی به سنگ های عقیقی چنان به غیظ خودت کاظمی و کوه ترینی؛ که سطحی است تو را هر سیاه چال عمیقی به حُسن خلق تو معذور نیست پیش تو مأمور عجب حضور شگرفی عجب نگاه دقیقی @hosenih به جای اینکه شود ناجی جهالت یک قوم نجات داده خود بحر را نجات غریقی بعید نیست که در زیر آفتاب پس از حبس تنت بخار شود وای این قدر که رقیقی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کسی که طالب آنست تا خدا برسد یقین کند که فقط از در شما برسد بدون روی تو دنیا خموش و تاریک است بدون روی تو مقصد به نا کجا برسد @hosenih خوش آن‌ دمی که تو می خوانده ای نمازت را خوش آن دمی که ز تو عطر ربنا برسد ( به آسمان رود و کار آفتاب کند ) کسی که از تو برایش شبی دعا برسد گدا کنار تو باشد قرار خواهد داشت همیشه نان تو بر سفره ی گدا برسد تو باب حاجتی و کن روا تو حاجاتم که پایم از حرمت تا به کربلا برسد نشد که از تو خبر سوی دخترت ببرند نشد که بر سر بالین تو رضا برسد شکست پای تو اما تنت کفن دارد گریز روضه دوباره به بوریا برسد @hosenih تن مقطع او بین بوریا جمع است به جز سری که صدایش ز نیزه ها برسد خدا کند که نبیند ز روی تل زینب که کار سر نه ز حنجر که از قفا برسد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چهار گلدسته با دوتا گنبد شش جهت نور کبریا دارد هر که در آن حرم رسد گوید جلوه ی مشهد الرضا دارد چهار گلدسته چهار رکن بهشت دو ضریح از دو حجت داور یک ضریح از جواد اهل البیت یک ضریحی ز موسیِ جعفر @hosenih ای مزارت مدار جود و کرم دست حاجات خلق سوی شماست مهری و چند تا ستاره ی فضل معتکف در کنار کوی شماست مثل فرهاد میرزا شده اند خاکبوس تو بس امیر و وزیر "کلبُهم باسطٌ ذِراعیهِ" حک شده روی قبر خواجه نصیر دلم از درد و غم به تنگ آمد سر و پا رنج و غصه و دردم سمت باب الحوائج آمده ام رو به باب المراد آوردم من جوانی گناه آلوده رو به دیوار می کنم از شرم دست بر روی شانه ام بگذار دعوتم کن به یک نصیحت گرم گرمی دست تو برات خداست با شما توبه ام پذیرفته است سفره ی تو دوای هر دردی است مادر این راز را به من گفته است ای ید الله دست تو باز است گره از کار بسته ام وا کن گوشه ی خانه بستری پهن است درد بیمار من مداوا کن آه ای یوسفی که زندان را بوی پیراهن تو گلشن کرد نور حقی و سجده های شبت ظلمت آن محیط روشن کرد دست زنجیر پایبندت شد گریه ی زخم ها به حال تو بود این شب و روز های آخر هم گوئیا موعد وصال تو بود @hosenih بدنی در احاطه ی زنجیر روی یک تخته ی در آوردند پدری را چنین غریبانه پیش چشمان دختر آوردند آه، از این وصال درد آمیز آه، از این وداع رنج آور ماجرا را خدا بخیر کند باز هم دختری و جسم پدر شاعر: حجت الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فاطمه دارم، علی دارم، حسن دارم ولی حاجتم را بیشتر موسی بن جعفر می دهد شاعر: @dobeity_robaey
شب تاریک زندان در بر خود اختری دارد صدف دانيد زندان را که در دل گوهری دارد @hosenih نسیمی جان فزا آمد ز گورستان و دانستم که این مرداب در دستان خود نیلوفری دارد مگر او کیست کز سوز مناجات شبانگاهش دل زنجیر چون آب است و غل چشم تری دارد مگر او کیست کز مهرش مسلمان ساخت از کافر که زندانبان او دیریست حال دیگری دارد که زندانبان او دیریست از لطف حضور او برای خویش در آن دخمه حوض کوثری دارد پس از او رو سیه گشتند خرماهای بغدادی عزادار است هر نخلی که باری و بری دارد شهیدی دیگر از آل علی آمد، ولی این بار به تن پیراهن و بر دست خود انگشتری دارد شهادت چیست؟ آزادیست! آری ارث اجدادی است ولی باقی است جای شکر کین پیکر سری دارد @hosenih مبادا بازهم تابوت مردی بوریا باشد هزاران شکر این زندانِ بی روزن دری دارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای ستونِ عرشْ مستحکم بر ایوان شما چشمه سارِ بیکرانِ فیضِ حقّ، جان شما عالَمِ ایجاد با نورِ شما ایجاد شد نور دارد رو‌شنا از روی تابان شما کم نداری در شگفتی معجزاتِ بی شمار مثل دریایی وُ پیدا نیست پایان شما @hosenih عرصه ی دنیا مجالِ اختیارِ تامّ نیست در قیامت میشود معلومْ، میدان شما با تو تنها در غریبستانِ دنیا اُنسِ ماست ای پناهِ امن از هر غصّه، دامان شما چَشم بر راهِ غُبارِ کاظمینت مانده ایم «بو که بویی بشنویم از خاکِ بستان شما» دستِ رأفت از ترحّم بر سرِ ما هم بکش؛ ما «فقیریم» و «اسیر» و «سائلِ» خوان شما تا که از حکمت زبان را می گُشایی نزدِ خلق عقلْ زانو می زند در پیشِ بُرهان شما هرکجا تو دینِ حقّ را عرضه کردی گفته اند کافر و گبر و یهودی شد، مسلمان شما @hosenih مصرعی زیباتر از نظمِ مرا حافظ سرود: «ای فروغِ ماهِ حُسن از روی رخشان ِ شما» . . از کدامین روضه یاد آرم که جانْ می سوزَدَم می چکد از خامهْ خونْ در شرحِ زندان شما پایت از زنجیر آزرده شد و ساقت شکست شکرِ حقّ از خیزران نَشْکست دندان شما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نگاهی کن به این چشمانِ مضطر هزار امید آوردم بر این در من و این اشک... یا باب الحوائج من و این آه... یا موسی بن جعفر شاعر: @dobeity_robaey