eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم من به خاک غمت امروز معطر گشتم من چهل روز فقط همسفر شمر شدم من چهل روز فقط همقدم سر گشتم هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای سپر دخترکان تو برادر گشتم چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش من چهل روز پی چادر و معجر گشتم چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا @hosenih هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد @hosenih یادمان هست همینجا کفنت را بردند گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند یادمان هست همینجا به زمین افتادی نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند یادمان هست که گودال قیامت شده بود با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پای خِلقَت در مسیرِ شاهراه زینب است نه فقط شیعه که دنیا در پناه زینب است هر زمان در اوج روضه رزق گریه شد زیاد بی برو برگرد از تاثیر آه زینب است اشکِ بانو ریشه ی اسلام را محکم نمود نخل توحید خداوندی،گیاه زینب است @hosenih دور کعبه‌گشتن ما علتش این است که پرده اش همرنگ با چادرسیاهِ زینب است گفت بی بی: "ما رَأَیْتُ..."،عالمی دیوانه شد افتخار مذهب ما این نگاه زینب است سر‌شکستن پایِ این غم را خودِ او باب کرد خون رویِ چوبه‌ی محمل گواه زینب است با کمال میل رنج کوفه را گردن گرفت در حقیقت این اسارت دلبخواه زینب است خطبه ها سربازهای ارتش این خانم‌اَند کاخ ها ویرانه ی دستِ سپاه زینب است شام تار از برکت صحن رقیّه روشن است دست ما تا حشر بر دامان ماه زینب است @hosenih عشق یک روح است..،نیمی کربلا نیمی دمشق گوشه ی شش گوشه،کُنج بارگاه زینب است ▪️ ▪️ بعد چل روز آمده با خاطراتی که مپرس... نیزه‌ها یادآورِ حلقومِ شاه زینب است بی رقیه آمدن خیلی برایش سخت بود در حقیقت آن خرابه قتلگاه زینب است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از این عمود وقتی، تا آن عمود رفتم بر بالِ نور بودم، رَه را چه زود رفتم @hosenih زیرِ حرارتِ عشق، می‌سوختم، ولیکن، اصلا ضرر نکردم، دنبالِ سود، رفتم آغوشِ بازِ صحرا، من را بغل گرفت و با صد سلام و تکبیر، با صد درود رفتم در جمعِ بی‌قراران، دلدادگانِ خورشید، من قطره بودم اما، همراهِ رود رفتم @hosenih ** سیلی کسی نمی‌زد، کس ناسزا نمی‌گفت کِی با دلی شکسته، رویی کبود رفتم؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم روشن شد از خورشیدِ رویت چشم خاموشم @hosenih وقتی شنیدم قصه‌هایی از غمِ عشقت، دیدم تمام غصه‌هایم شد فراموشم ای روضه‌ات آغاز دلتنگی آدم، آه! پایان ندارد غربتِ آهنگِ چاووشم _ کی زائر زلف پریشان توام؟... گفتی: آن دم که مثل باد باشی مست و مدهوشم شب‌های جمعه در جهان عطر بهشت توست ای کاش می‌دیدم ضریحت را در آغوشم _ پای پیاده، اربعینت... می‌رسم آیا؟! سنگینیِ بار گناهان است بر دوشم... @hosenih با شورِ شیرینت، میان موکبی کوچک دور از عراقت در فراقت چای می‌نوشم... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک اربعین آتش گرفتم از فراقت آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت تا که دوباره زائرت باشم برادر چله گرفتم، چله در رخت اسارت @hosenih یادم نرفته تشنه بودی بین گودال هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت در خاطرم مانده سرت را می بریدند در خاطرم مانده زمان سخت غارت با گریه افتادم به روی پیکر تو با کعبِ نی بُردند من را از کنارت دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟! دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟! در آسمان کردی طلوع و سر شکستم وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم نام تو را بردم برادر با جسارت من دشمنت را بر سر جایش نشاندم با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت اما دلم خیلی پر است از دشمنانت بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت هر کس که می افتاد ما را می کشیدند حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت قبل از ورود شام با صوت حزینم گفتم به نیزه دار تا از یک راه خلوت... ... این دختران را وارد این کوچه ها کن لج کرد با ما آن خبیث بی مروت دروازه ی ساعات ما را دوره کردند خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت از صبح دَم تا عصر مابین اراذل... باشد نمی گویم بماند تا قیامت تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق گونه به گونه می رود صورت به صورت یک خواهشی دارم بیا و جان زینب چیزی نپرس از دخترت از آن امانت داغ رقیه مثل داغ مادرم بود نگذار تا این که بمیرم از خجالت خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت @hosenih غم گر غم یار است شیرین است این غم باشد برادر جان دگر خوردم شکایت من می روم باور مکن زنده بمانم من می روم دیگر از این وادی غربت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نمیخواهم بگویم آنچه دیدم نمیخواهم بگویم ماجرا را کجا رفتم چه ها دیدم بماند نکرده هیچ کس با من مدارا @hosenih به روی شانه بار غم کشیدم میان سینه ام غیر از تبت نیست همین اندازه می گویم برادر دگر این زینبت آن زینبت نیست اگر چه زنده ام-اما به سختی خودم را تا مزار تو رساندم مرا با زور از پیش تو بردند خودم ناراحتم این جا نماندم تنت روی زمین ماند و سرت هم فراز نیزه بالای سرم بود چهل روزه است روز وشب ندارم غم تو بغض و آه حنجرم بود رسیدم از سفر آن هم چگونه پر از دردم، غمینم ،نیمه جانم شکسته حرمتم در کوچه بازار شهیدِ طعنه و زخم ِ زبانم دم دروازه ها یادم نرفته سرت را نیزه دار تو تکان داد میان حلقه ی نامحرمان هم کسی با دست طفلت را نشان داد @hosenih همان بهتر که سر بسته بماند مصیبت های سنگینی که دیدم اگر چه دور بودم از تو اما ولی شکر خدا پیشت رسیدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مابین خوبانت به بدها هم نظر کن یک بار هم از کوچه اینها گذر کن @hosenih خیلی گناه آورده ام اینجا ببخشی شام مرا با نور آمرزش سحر کن من بند بندم با گناهان انس دارد آتش بزن!جسم مرا زیرو زبر کن هرتیررا شیطان به سمت قلبم انداخت یا نور و یاقدوس هایم را سپر کن بی گریه میمیرم تورا حق سه ساله سهمیه چشمان من را بیشتر کن این بنده سرکش به تو امیدوار است خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن بگذار با هم اربعین درراه باشیم یارب مرا با دوستانم همسفر کن کرببلا را از حسن باید بگیرم آقا!تو رحمی به گدای دربه در کن @hosenih هرموقعی امضا زدی شش گوشه ام را درروضه ی زینب گدایت را خبر کن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آغازِ ما تویی و سرانجام ما تویی بی تو، مسیر عشق به آخر نمی‌رسد بر سردرِ سرای محبت نوشته اند: با سر، کسی به محضر دلبر نمی‌رسد @hosenih در راهِ جابر، این همه عمار و میثم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» سالار هر مبارز بی ادعا، حسین! ای کشته ی وحوش مقدس نما، حسین! باز برخیز که در قافله حاضر باشی در جهان گذرایی، که مسافر باشی وقت جبران نشستن شده، برخیز و بیا اربعین است، در آن کوش که جابر باشی در مسیری که در آن یار طلب کرده، تو را شرط اول قدم آن است که ناصر باشی چه کریم است، اگر حر بشوی می‌بردت تا که هم پای حبیب ابن مظاهر باشی کربلای تو همینجاست همین امروز است عهد کن با ولیِ عصر، معاصر باشی در دل اگر که گندم ری کِشته ای نیا خود را به پای دِرهم اگر کُشته ای نیا نورش نصیب قلب منافق نمیشود دلبسته ی مقام، که عاشق نمیشود جای نشستن است مگر زیر نام تو؟ بی رگ، چگونه دم بزنم از قیام تو؟ این دستها که چوب علَم را گرفته اند بی شک، چنین گلوی ستم را گرفته اند بر کشتی نجات خدا، ناخدا، حسین راز به هم تنیدن دلهای ما، حسین @hosenih «حُبُّ الحسین یَجمَعُنا» شد نشان ما در خیمه ی حسین، یکی شد زبان ما محشر کبری به پا کرده است آن «ذبح عظیم» بار بربندید، «بسم الله الرحمن الرحیم» ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ امروز اربعین عزیز دو عالم است یا این که روز دوم ماه محرّم است؟ یک‌قافله رسیده که ره‌توشه‌اش غم است یک‌قافله که قامت بانوی آن خم است یک‌قافله بدون علمدار آمده یک قافله که از سر بازار آمده @hosenih گرد و غبار چادر زن‌ها مشخّص است آثار خستگی‌بدن‌ها مشخّص است رنگ کبود و جای زدن‌ها مشخّص است از آه آه و لحن سخن‌ها مشخّص است ... ... خیلی میان راه اذیّت شدند، آه! چل روز اسیر داغ اسارت شدند، آه! @hosenih در این میان زنی که شبیه فرشته است آمد ولی حجاب سرش رشته‌رشته است پیداست که به او چه‌قدَر بد گذشته است با اشک، روی قبر برادر نوشته است: قبر حسین، کُشته‌ی عطشان کربلا «در خاک و خون تپیده‌ی میدان کربلا» @hosenih من زینبم... شناختی آیا؟ بلند شو ای نور چشم مادرم از جا بلند شو یا که بگیر جان مرا یا بلند شو ای سر بُریده‌ام! به روی پا بلند شو برخیز و خوب دور و برم را نگاه کن آوارگی اهل حرم را نگاه کن @hosenih هر کس رسیده محضر تو گریه می‌کند دارد سکینه دختر تو گریه می‌کند در پشت خیمه همسر تو گریه می‌کند بالای قبر اصغر تو گریه می‌کند لالایی رباب، دلم را شکسته است آوای آب آب، دلم را شکسته است @hosenih دارد رباب صحبت سربسته با فرات لب‌تشنه بود اصغرم ای بی‌وفا فرات! یک لحظه هم برای رضای خدا فرات ... ... اصلاً دلت نسوخت برایم چرا فرات؟ رویت سیاه! موی سفید مرا ببین زخم گلوی طفل شهید مرا ببین @hosenih یک اربعین بدون تو سر کردم ای حسین! از شام و کوفه هدیه‌ای آوردم ای حسین! بهتر نگاه کن به روی زردم ای حسین! عبّاس اگر نبود که می‌مُردم ای حسین! چشمان هرزه دور و بر ما زیاد بود در شهر شام، خنده و هورا زیاد بود @hosenih با چوب خیزران لب سرخت سیاه شد حرف از کنیز بردن یک بی‌پناه شد وقتی سه‌ساله‌ی تو لبش غرق آه شد با تازیانه پیرهنش راه راه شد بین خرابه خاطره‌ها را گذاشتم شرمنده‌ام که یاس تو را جا گذاشتم @hosenih چل روز پیش بود که پیشانی‌ات شکست از لا به لای جمعیّتی نیزه‌دار و پست دیدم که شمر آمد و بر سینه‌ات نشست راه نفس‌نفس‌زدنت را به زور بست خنجر کشید و آه... بماند برای بعد آهی شنید و آه... بماند برای بعد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
صبح روز اربعین تا چشم بگشاید سحر عالم از غم ناله ی عشاق میگردد خبر این همه زائر رسیده اربعین اما حسین چشم بر راه است تا زینب بیاید از سفر @hosenih چرخ گردون اشک میریزد که دارد می رسد کاروانی از ستاره، دیدن شمس و قمر این صدای شیون زهراست در پیش پسر یا صدای ناله ی ایتام در پیش پدر آه از دیدار زینب با حسین سر جدا آه از شرح گزارش دادن آن خون جگر زینب از غم ها چه گوید با حسین تشنه کام؟ روی نیلی، قد خم، جانْ پر شراره، دیده تر از کجای این سفر گویم؟ نگویم بهتر است آن قدر گویم که ای افتاده در خون غوطه ور! @hosenih در خرابه دختری دق کرد از بس گریه کرد با سرت همراه شد آن دختر شوریده سر یک سه ساله قدر یک پنجاه ساله داغ دید بوسه زد بر جای زخم خیزران و شد شهید شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
... صدای تو از دور آمد، شنیدم به سمت صدایت دویدم، دویدم قفس بود و در تنگنای نفس بود درِ آسمان باز شد، پر کشیدم @hosenih زدم دل به جاده، شتابان، پیاده نفس بودم و از خودم دل بریدم شدی داغ و در عمق جانم نشستی شدم اشک و در پای عشقت چکیدم دویدم، بریدم، شکستم،نشستم نفس تازه کردم، به سمتت پریدم شدم بید مجنون، شدم دل، شدم خون نسیم تو آمد، به سویت وزیدم اگر منت باد سوزان.. کشیدم اگر ناز خار بیابان... خریدم @hosenih علم تا علم رد شدم از خودم هم به تو آرزوی عزیزم رسیدم شبی بود روشن، فقط تو، فقط من در آغوش زیبایی ات آرمیدم... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با سری که خصم تو بُرد!آمدم آینه رفتم ولی خُرد آمدم خیز از جا یا اخا با روضه ی: «یاس در ویرانه پژمرد» آمدم... @hosenih پیش چشمم صحنه ها تار است،آه پیش داغت هر غمی هیچ است، وای واقعا در بین خاک ای جان من: جسم پاکت بوریا پیچ است؟وای آمدم با کهنه پیراهن حسین تا که آن بر خاک تو بیرق کنم بین من با تو جدایی کافی است آمدم سر را به تن ملحق کنم... حاء و سین و یا و نون!شد خون چکان غم از اول ریشه در اسمت دواند تازیانه زد پس از تو بر تنم آن که اسبش را روی جسمت دواند... @hosenih با لب تشنه تو را کشتند و آه از همان روز است جانم بر لب است با حساب اینچنینی یا اخا: اربعینت! اربعین زینب است... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e