eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
406 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ماندن پروانه در بین قفس‌ها مشکل است مأمن موج خروشان‌گشته تنها ساحل است در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است @hosenih وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است زاده‌ی شیر جمل باید که شیدایی کند عمه‌جان رنجه نشو، این حرف‌ها حرف دل است عمه‌جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند وای عمه! گیسویش در مشت‌های قاتل است @hosenih می‌روم تا بیش از این‌ها حرمتش را نشکنند چکمه‌پوش بی‌حیا از شأن قرآن غافل است بی‌حیا! یابن‌الدّعی! کم نیزه بر رویش بزن صورتش بهر رسول الله ماه کامل است فکر کرده می‌گذارم با سنان نهرش کند دست‌های کوچکم بهر امامم حائل است ...خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این قسمت ناموس حیدر ناقه‌ی بی‌محمل است @hosenih خوب شد رفتم نمی‌بینم که دیگر بعد از این کاروان عشق را در کنج ویران منزل است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی نشان حرمله و خولی و سنان بدهم @hosenih دلم قرار ندارد در این قفس باید کبوتر دل خود را به آسمان بدهم عمو سپاه حسن می‌رسد به یاری تو من آمدم که حسن را نشان‌تان بدهم عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است خدا کند بتوانم نجات‌تان بدهم @hosenih سپر برای تو با سینه می‌شوم هیهات اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم مگر که زنده نباشم که در دل گودال اجازه‌ی زدنت را به کوفیان بدهم من آمدم که شوم حائل تو با عمه مباد فرصت دیدن به عمه‌جان بدهم عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم @hosenih کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم عمو خدا نکند من ز دست‌تان بدهم صدای مرکب و نعل جدید می‌آید عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر که روی سینه‌ی مولای خویش جان بدهم عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم @hosenih برای آنکه جسارت به پیکرت نشود خودم لباس تنت را به این و آن بدهم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی بی‌رمق بودم و تو قدرت آهم دادی کور بودم که مرا روضه‌تان داد شفا با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی @hosenih همه‌جا رفتم و خوردم به در بسته حسین فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی خیر دنیای منی آخرتم هم با توست به همه خیر رساندی و به ما هم دادی من زمین خورده‌ام اما تو بلندم کردی روی خوش باز به این روی سیاهم دادی @hosenih آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کوچکترین دلیر پس از شیرخواره بود طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود هرچند که اجازه ی جنگاوری نداشت آماده باش، منتظر یک اشاره بود @hosenih از اینکه رفته‌اند همه داشت می‌شکست از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود دستش به دست عمه و چشمش پی عمو در جست و جوی یافتن راه چاره بود چون دید شاه کشور جان‌ها چنین غریب در حلقه ی محاصره ی صد سواره بود @hosenih خود را به آستانه ی جسم عمو رساند جسمی که زخم‌هاش فزون از شماره بود عباس‌وار دست به دستان تیغ داد و یک سه‌شعبه در پی ذبحی دوباره بود در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود @hosenih در خیمه‌ها اگر که نمی‌رفت شاهدِ دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عقل، وامانده شد و پرسشِ احوالم کرد به خدا عشقِ عمو بود سبکبالم کرد غربت اوست که تبدیل به این حالم کرد آنکه با جامِ مِی اَش مست ،همه عالم کرد مست، بی دست شود، میکده بی سر خواهد دل در این راه فقط یاریِ دلبر خواهد @hosenih دلِ عاشق، سپرِ فاصله خواهد چکند دفعِ تیرِ سه پرِ حرمله خواهد چکند طالبِ وصل،دگر حوصله خواهد چکند با گرفتاریِ یک، قافله خواهد چکند گر چه از مادریِ عمۀ خود ممنونم کربلایی شدنَم را به عمو مدیونم @hosenih عموی بی کس و تنهام مرا میخواند سید و سرور و مولام مرا میخواند یک طرف غربت آقام مرا میخواند یک طرف وعدۀ بابام مرا میخواند همه دارند به لب ذکرِ اباعبدالله و عمو خواند مرا،گفت بیا عبدالله @hosenih وای عمه!بخدا خون عمو ریخته شد نیزه ها از همه سو با تنَش آمیخته شد خاک و خون از تَهِ گودال برانگیخته شد تا رسیدم به عمو دست من آویخته شد سپرِ جان عمو در وسط عدوانم من پریشانِ عمو،زیر سم اسبانم @hosenih عمه جان بهرِ عمو نَه بَر و بازو مانده نه سر و صورت و نه گیسو و اَبرو مانده نه مُچِ دست،،وَ نه دندۀ پهلو مانده نه به جانِ علی اکبر سرِ زانو مانده هر چه ضَربَست من از جان عمو میگیرم دشمنم گر نَکُشد از غم او میمیرم @hosenih تشنه را آب دهند،ضربه زدن یعنی چه بوسۀ نیزه به دندان و دهن یعنی چه کُشتن و اینهمه خوشحال شدن یعنی چه کَندنِ پیرهنِ پاره ز تن یعنی چه عمه جان وقتِ اسیریست مهیا بشوید بعد از این شاهد خون گریۀ زهرا بشوید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دستم رها کن عمه، دورش را گرفتند راه عبور زاده ی زهرا گرفتند می آیم از خیمه به امدادت عمو جان بار دگر گرگان رهِ صحرا گرفتند @hosenih عمه زمین خورد و صدا زد وای مادر لشگر ز هر سو نیزه ها بالا گرفتند تا ضربه را کاری به جسم تو بکوبند اغلب کنار حنجر تو جا گرفتند دیدم که زینب زلف هایت شانه می زد اینان چرا با پنجه مویت را گرفتند @hosenih دستم سپر می سازم اینجا زیر شمشیر اما نشانه حنجرم را تا گرفتند خون گلویم ریخت چشمان تو را بست تا که نبینی جان من یک جا گرفتند تا مثل تو گفتم که مادر یاری ام کن با نیزه از پهلوی من امضا گرفتند @hosenih مانند قاسم نیزه کش کردند جسمم از ما تقاص عقده از بابا گرفتند جان دادنم مشکل شده می دانی ازچه؟ هر جفت پاهای مرا با پا گرفتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ كشته ي دوست شدن در نظر مردان است پس بلا بيشترش دور و بر مردان است يازده ساله ولي شوق بزرگان دارد در دلِ كودكِ اين ها جگر مردان است @hosenih همه اصحابِ حرم طفل غرورش هستند اين پسر بچۀ خيمه پدر مردان است بست عمامه همه ياد جمل افتادند اين پسر هرچه كه باشد پسر مردان است نيزه بر دست گرفتن كه چنان چيزي نيست دست بر دست گرفتن هنر مردان است @hosenih بگذاريد ببيند كه خودش يك حسن است حبس در خيمه شدن بر ضرر مردان است گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله بنويسيد مرا يابن ابي عبدالله ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ برای ترک سر، آماده بودم از اوّل دل به مهرت، داده بودم عموجان بر سرم، منّت نهادی من از قاسم، عقب افتاده بودم @hosenih ز خون، گلرنگ شد آیینۀ تو فرو شد نیزه، بر گنجینۀ تو الهی کور گردم تا نبینم زند قاتل، لگد بر سینۀ تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پا برهنه شد و به میدان زد داد می زد: عمو رسیدم من دستِ من هست؛ پس نبُر دیگر تیغ زیر گلو رسیدم من @hosenih تا بیایم غریب لب تشنه با خدا دردِ دل مفصل کن با مناجات گوشه ی گودال نیزه ها را کمی معطل کن @hosenih چقدر دیر آمدم! تیغی بوسه بر دست مهربانت زد قاری خوش صدایِ آل الله چه کسی نیزه بر دهانت زد!؟ @hosenih چند خط شکسته ی ممتد شکل زخم عمیقِ پیشانیت بی علمدار بودن خیمه علت اصلی پریشانیت @hosenih نیزه های شکسته می بینم لبِ گودال و داخلِ گودال چادر زینب تو خاکی شد رویِ تل مقابل گودال @hosenih برق یک شیءِ آهنین دیدم کاسه ای آب شاید آوردند!؟ نه عموجان! خیال خامی بود تازه یک خنجرِ بد آوردند @hosenih دشنه ای کُند می رسد از راه نیت کشتن تو را دارد چقدر زخم خورده ای! ای وای خواهرت خیمه بوریا دارد !؟ @hosenih سایه ی چکمه ای مرا ترساند حق بده، خصلت یتیم این است صحنه ی غارت عبای شما دیدن و باورش چه سنگین است @hosenih حول و حوش هزار و نهصد بود زخم های تو را شمردم من احتیاجی به تیر حرمله نیست ای عمویِ غریب، مُردم من ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته روی خاک، تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته @hosenih دل من ترسیدی انگار، که نمیری توی گودال نمی بینی مگه آقات، چقدر زده پر و بال اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه مثه بچه شیر می مونه، وقتی که رجز می خونه میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد توی خون داره می خنده، عمو جون دیدی که مردم اگه تو خیمه می موندم، جون عمه دق می کردم @hosenih خدارو شکر نمی مونم، تو غروب قتل و غارت مثه بابام نمی بینم، سوی ناموسم جسارت خدا رو شکر نمی بینم، دست عمه رو می بندن پای نیزه ی ابالفضل، به اسیری مون می خندن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خودش به دست خودش کودک انتخاب شده ستاره ایست که هم سطح آفتاب شده علی اصغر ششماهه رفت و او مانده هزار مرتبه از این قضیه آب شده @hosenih هزار بار دم رفتنش به سمت جلو یکی رسیده و او نقشه اش خراب شده عذاب می کشد از اینکه راه می رود و تمام دلخوشی عمه و رباب شده مگر که کودک بی ادعا گناهش چیست؟ که بین لشکریان کشتنش ثواب شده @hosenih کجای دشت نشستی بلند شو عباس که بی تو کشتن اطفال نیز باب شده حسین مثل کتاب غم است و عبدالله به تیر حرمله ای جلد این کتاب شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در سرش طرح معما می کرد با دل عمه مدارا می کرد فکر آن بود که می شد ای کاش رفع آزار ز آقا می کرد @hosenih به عمویش که نظر می انداخت یاد تنهایی بابا می کرد دم خیمه همه ی واقعه را داشت از دور تماشا می کرد چشم در چشم عزیز زهرا زیر لب داشت خدایا می کرد ناگهان دید عمو تا افتاد هر کسی نیزه مهیا می کرد @hosenih نیزه ها بود که بالا می رفت سینه ای بود که جا وا می کرد کاش با نیزه زدن حل می شد نیزه را در بدنش تا می کرد لب گودال هجوم خنجر داشت عضوی ز تنش وا می کرد هر که نزدیک ترش می آمد نیزه ای در گلویش جا می کرد زود می آمد و می زد به حسین هر کسی هر چه که پیدا می کرد آن طرف هلهله بود و این سو ناله ها زینب کبری می کرد @hosenih گفت ای کاش نمی دیدم من زخم هایت همه سر وا می کرد دست من باد بلا گردانت ذبح گشتم به روی دامانت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih