#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
آورده ام امشب غم پنهانی خود را
بر شانه شب قدرِ پریشانی خود را
رفتی و نگفتیم همین قدر که داریم
از برکت دست تو مسلمانی خود را
در سجده نبخشیده کسی جز تو به این خاک
در راه خدا گرمی پیشانی خود را
آیا چه بر اسلام گذشته است که بُرده_
از خاطر خود خاطره ی بانی خود را
ایمان به تو و مادریات هر که ندارد
فریاد زده وسعت نادانی خود را
پنهان مکن ای ماه دعا در دل این شب
از قبلهی دل صورت بارانی خود را
یک عمر به امید عطای تو نشستیم
پس جمع مکن سفره ی مهمانی خود را
بر چهرهی زهرای خودت خوب نظر کن
بسپار به خاطر غم پایانی خود را
✍ #عاطفه_سادات_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
همراه هر وحی از تو جبریل امین گفته
ای مادر! ای وصف کمالت بهترین گفته
اسلام را مدیون انفاق خودت کردی
مکتب به ایثارت "خدیجه"، آفرین گفته
"تهلیل" و "تکبیر"ی که بعد از مصطفی گفتی،
آیا زنی قبل از تو بر روی زمین گفته؟!
ایمان کامل بودی و سی سال بعد از تو_
تازه خدا در مُصحَف از "اِکمالِ دین" گفته
آنکه "امیرالمؤمنین" را از "علی" دزدید
به دخترش جای تو "اُمّ المؤمنین" گفته
تو مقصد ذکر سلام خالقت بودی...!
وَالله! در فضل تو بس باشد همین گفته
✍ #علی_بیرقدار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
افتخار دین و آیین را اگر میشد سرود
شعر اول از خدیجه لب به گفتن میگشود
ای که بر شأن بلندت کوهها زانو زدند
وی که بر خاک قدمهایت فلک دارد سجود
تو که هستی؟ که شدی همراه ختم الانبیا
در نزول وحی یا در جادهی قوس صعود
حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است
تو که هستی؟ که مقامت را محمد میستود
از مقامات تو بس که مادر زهرا شدی
غیر تو بانو کسی شایستهی کوثر نبود
اولین فردی که هرچه داشته بخشیده است
جود تو شد مبدأ تاریخی هجری جود
هر شب از چادرنمازت رنگ و بوی نور داشت
هر سحر با دیدن تو بخت خود را میگشود
آبرو جبریل از آب وضویت میگرفت
در پی این بحر میشد هر چه اقیانوس رود
**
با چنین شأن و مقامی در زمان احتضار
غیر زهرای سه ساله کس به بالینت نبود
ناگهان از سوی حق بر دستهای جبرئیل
پنج پیراهن برای #پنج_تن آمد فرود
پنجمین پیراهنِ این پنج تن شد قسمتت
بر تو سهمش را حسین از عرشِ حق هدیه نمود
فاطمه که دید میماند حسینش بی کفن
بافت پیراهن برای یوسفش یاس کبود
بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا
بافتش با اشکِ تار و بافتش با آهِ پود
از حریر کهنهای آن پیرهن را بافت تا
وقت غارت در نیاید از تنش اما چه سود
وقتِ غارت گشت، یک لشگر به آن گودال ریخت
یک نفر با خود زره را برد و یک نامرد خُود
بر سر پیراهن کهنه نزاعی در گرفت
میکشیدند از تنش از هر طرف قوم جُهود
پاره پاره گشت و آمد از تنش آخر برون
ماند عریان یوسف و آن جامه را گرگی ربود
نیمهی شب ماند یک انگشتر و یک ساربان
ختم شد غارت به خاتم... خنجری آمد فرود...
✍ #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود
از فرط شوق و شور، سر از پا نمیشناخت
در جادهی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار بودن این زن که ننگ نیست
مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعدهها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست
در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس
مبعث رسید، لحظهی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه میدهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند
اسلام، طفلِ کمنفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد
دیندار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجهی کبری سلام کرد
باید فراگرفت از او رسم و شیوهی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس ِ دیوار فاطمه
بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبیست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست
لطف خدیجه تا به قیامت گرهگشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم اینچنین
اصلاً به حکم قاعدهی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"
✍ #علی_بیرقدار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
صدایت میزنم یا قاضی الحاجات...، پنهانی
صدایت میزنم با حال اندوه و پشیمانی
صدایت میزنم یا اَیُّهَاالرَّحمٰن..، نگاهی کن
نگاهی کن به حال و روز من، این نابسامانی
اگرچه من نمکگیری نمکنشناس هستم...، باز
نیاوردی به رویم، راه دادیام به مهمانی
به تو رو میزنم با کولهباری از گناهانم
به تو رو میزنم ای مهربان، رو برنگردانی!
بگو دردِدِل خود را به غیر از تو، به که گویم
تویی که دردهایم را نگفته نیز میدانی
پر و بالم به چنگِ نفسِ سرکش سخت زنجیر است
قفس تنگ و نفسگیر است...، وای از مرغ زندانی
دلم لَم یَزرعِ اندوهخیزی از گناهان است
ندیده تا به این لحظه به خود، یک قطره بارانی
نماز و روزههای ناقصم بوی ریا دارد
به قرآن که خجالت دارد این طرز مسلمانی
مناجات بدونِ اشک را هرگز نمیخواهم
مرا ای کاش با هر "یا الهی"ام بگریانی
مگیر این نعمت چشم تر و آشفتهحالی را
وگرنه بندهی خاطی ندارد راهِ جبرانی
در آتش هم بیندازی، بگویم: دوستت دارم
دلت میآید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟
خدایا این گنهکار از عذاب قبر میترسد
از آن اوقات تنهایی، از آن ساعات ظلمانی
تو را جان علی موسی الرضا..، با من مدارا کن
به حق بوسهام بر مضجع شاه خراسانی
دم افطارها با کام تشنه روضه میچسبد
بخوانی روضههای تشنگیِ شاه عطشانی
▪️
لبش ذکر خدا می گفت...، لعنت بر سنانِ مست
لبش ذکر خدا می گفت...، وای از نیزهی آنی
صدای استخوانهایش تمام عرش را لرزاند...
به زیر سُم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی
✍ #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا در #شب_نهم
#ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلاً به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بندهی شیاطینم
گناه کردم و از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده این کولهبار سنگینم
قساوت دل آلودهام سبب شده است
امام عصر خودم را اگر نمیبینم
همیشه بر در این خانه محترم بودم
منی که مستحق ناسزا و نفرینم
خودم اگر چه خودم را دگر نمیبخشم
ولی به رحمت پروردگار خوش بینم
درست نیست بیایم به خانه، میدانم
اجازه هست کمی پشتِ خانه بنشینم؟
اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را
خوشم به لطف علی در صف مُحبینم
شنیدهام که علی همدم فقیران بود
در آرزوی علی سالهاست مسکینم
خدا کند که بیاید کنار من باشد
خدا کند که بیاید زمان تلقینم
**
مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست
که اشک روضهی عباس هست تسکینم
شکستهای کمرم را بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟
هزار شکر که ام البنین نمیبیند
چقدر غنچهی تیر از تن تو میچینم
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مصائب؛ #حضرت_زینب_س_اسارت
فراق گشته مقدر، گمان نمیکردم
رسید لحظهی آخر، گمان نمیکردم
به دست و پا و سرت بوسهها زدم اما...
به پاره پارهی حنجر گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو میآمد
ولی ز چکمهی لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه و شمشیر و سنگ میبردم
ولی به کُندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما...
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عربهای جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سرِ بُریده به هر مادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لبِ زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید و مجلس و نامحرمان همه به کنار
به میز و تخته و آن سر گمان نمیکردم
✍ #حسین_قربانچه و #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا در #ماه_مبارک_رمضان؛ #سال_جدید
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
میشود لطف خدا عائد مهمان خدا
سفره را پهن کنید آمده مهمان خدا
جمع کن دستِ تهی، کوه طلا از روی خاک
چونکه یکدست شدند اینهمه آلوده و پاک
باز تحویل گرفتند مرا مثلِ قدیم
راه دادند مرا درنزده پیش کریم
دوری از خانهی او آتش جانم شده بود
یازده ماه نبودم، نگرانم شده بود
قیمتیتر شده عبدی که خریدار نداشت
به گنهکاری من هیچکسی کار نداشت
دو بهار آمد و غم از دل ما کاسته شد
گُل اگر بود، به این سبزه هم آراسته شد
هرچه را شَر شده خیرالعملش کرده "علی"
اول سال، گدا را بغلش کرده "علی"
دیده بوسیِ پدر، عیدی فرزند بد است
برکتِ سال جدیدم، دَمِ "حیدر مدد" است
رُطب سفرهام از نخل غم #پنج_تن است
دم افطار، لبم تشنهی ذکرِ "حَسَن" است
بعد هر ذکر "حَسَن"، ذکر تو زیباست "حسین"
گریهی اولِ سالِ همهی ماست "حسین"
**
السلام ای سَرِ صدچاکِ مصیبت دیده
ای که بر گریهی تو شمر و سنان خندیده
تشنه بودی و فقط نیزه به خوردت دادند
ریخته خونِ رگت روی لبِ خشکیده
پیش مادر چه کسی موی تو را تابانده
ماه، از پشت سرت روی زمین تابیده
مرو ای سر، طرف دیر و کلیسا و تنور
روی نیزه منشین، دختر تو ترسیده
✍ #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
بی اضطراب جان بده بانو، کفن رسید
غیر از حسین... سهمیهی #پنج_تن رسید
احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا
این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید
مادربزرگ ِکرببلا، جان تو قسم
باهر فراز ِ روضه به لب، جانِ من رسید
**
گودالِ قتلگاه! کجایی دمِ غروب
کارِ کبوترِ تو به پرپر زدن رسید
بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد
بر تک تکِ سپاه، کمی از بدن رسید
تا نیزهدارها زِرِهِ او در آوَرَند
صدها شکافِ نیزه به اعضای تن رسید
از دورِ پیکرش همه بادست پُر روند
بریک نفر عبا و یکی پیرهن رسید
دنبال ِ شال ِ دور ِ کمر بود ساربان
اما نگاه او به عقیق یمن رسید
✍ #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
با دل به سویش آمده، تنها نه با مالَش
جان داده در راهِ پیمبر، در رهِ آلش
با عشق وصلت کرده، با سرچشمهی خوبی
زهرایِ اطهر دخترش شد؛ خوش به احوالش
عشقِ محمد ثروتِ بی انتهای اوست
این است در دنیای خاکی، کُلِ آمالش
پَر میزند سویِ خدا، از دامنِ دنیا
بانوی ایمان را شده، این عاشقی بالَش
بگذار هرکس خواسته، طعنه زند او را
هرگز نمیترسد زِ کفر، از قیل و از قالش
**
امشب کفن از عرش بهرش آمد و حالا
افتادهام یادِ حسین و یادِ گودالش
✍ #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
کوچهی عشق رهگذر دارد
هر سری میزبان سنگش نیست
آن سری سنگ میخورد اینجا
که گرفتار آب و رنگش نیست
سرفراز است مادر زهرا
که در این کوچه زخمها خوردهست
هر که دیدهست حجم انفاقش
متعجب شدهست، جا خوردهست
مال دنیا زیاد داشت ولی
ذرهای دل نبسته بود به آن
غیر مال و منال بسیارش
خرج دین کرده بود عُمر گران
پیش او هر چه بود غیر نَبی
پای هم در نتیجه کم بودند
آبرو، اعتبار، جان، اموال
در نگاه خدیجه کم بودند
**
در زمینِ ولا برای خودش
هیچ چیزی نکاشت آخر کار
هر چه را داشت خرج کرد و خودش
یک کفن هم نداشت آخر کار
ارث مادربزرگ چندین سال
بعد دفنش دوباره احیا شد
نوهاش بی سر و بدون کفن
تشنهلب دفن پای دریا شد
✍ #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e