eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مثل تو لاله خونین دهنی نیست که نیست غیر خونابه براین لب سخنی نیست که نیست انقدر تیغ تورا روی زمین غلطانده که به جز خار تنت پیرهنی نیست که نیست @hosenih نقش برخاکی و بس سبز شده گل به تنت چون تو در پهنه صحرا چمنی نیست که نیست دیده نشناخت ولی آه تورا گوش شناخت بس که این چهره شناسا شدنی نیست که نیست پیچش زلف خمت بیشتر از قبل شده به پریشانی آن انجمنی نیست که نیست از حرم در نجف رفتی و از بارش سنگ حال مثل تو عقیق یمنی نیست که نیست @hosenih سنگها بس که به چشمان دلیرت خوردند خبری از مژه صف شکنی نیست که نیست سم مرکب زتنت ساخته کندوی عسل چون تو در دشت مشبک بدنی نیست که نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گر مهیا میشوند امروز حیدر زاده ها دم به دم جان میدهند از ترس خیبر زاده ها ابتران ماتند از رزم پیمبر زاده ها عالَمی دارند عمو ها با برادر زاده ها شیر غران بنی هاشم به میدان میزند یا امام مجتبی! قاسم به میدان میزند @hosenih وقت رزمش لرزشی در آسمان انداخته هیبت او لشگری را از زبان انداخته هفت ضربه هفت سر از کوفیان انداخته روی تن ها یک به یک خط و نشان انداخته میمنه تا میسره آمد حسن تکبیر گفت نعرۀ ان تنکرونی زد! حسن تکبیر گفت @hosenih لا فتی الا علی! آمد مثل را زنده کرد حال و احوال حسن بین جمل را زنده کرد آنقدر شمشیر زد خیر العمل را زنده کرد پیش چشمان همه روح اجل را زنده کرد هرکسی آمد به جنگش بی مدارا زد زمین قاسطین و ناکثین و مارقین را زد زمین @hosenih دوره اش کردند دوران بلا آغاز شد دیگر از هر سمت کار سنگها آغاز شد انتقام از قاسم بن المجتبی آغاز شد مادرش در خیمه ها افتاد تا آغاز شد بی زره بودن بلایی بر سرش آورده است یک نفر با نیزه از مرکب بلندش کرده است @hosenih بر زمین افتاده هر اسبی ز رویش رد شده استخواهایش اسیر عده ای مرتد شده آه با پهلوی قاسم یک قبیله بد شده قد کشیده قد کشیده قد کشیده مد شده سینه اش مثل ضریح است و دخیلش نیزه هاست هرکجای پیکرش را که ببینی چای پاست @hosenih زیر پا افتاده حفظ احترامش مشکل است با لب پاره شده عرض سلامش مشکل است گر عسل مخلوط با خون شد قوامش مشکل است پیکر پاشیده بردن تا خیامش مشکل است پیکر اورا عموی بی عصایش میبرد سینه بر سینه به سمت خیمه هایش میبرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کسی که شد کریم آل طاها بخششش همواره می گردد برای روز سختی و مبادا بخشش او چاره می گردد برای بوسه ی سر نیزه ها از جزء جزء صورت خود گونه می بخشد کسی که شد کریم اهل بیت از قاسمش دل می کَنَد این گونه می بخشد @hosenih خودش در جشن دامادی فرزندش نمی آید برای کِیف کردن لحظه ی دامادی از دیدار دلبندش نمی آید کسی که شد کریم اهل بیت این گونه می بخشد که در بخشیدنش قید زمان معنا نخواهد داشت زمان در بخششش محدوده ی امروز یا فردا نخواهد داشت کریمی می کند در بِستر تاریخ این آقا که‌می گرید در آینده برای نعل اسب و در گذشته از جفای میخ این آقا برای کربلا وقتی به خود می پیچد از سوز جگر برنامه دارد او حسین را می شناسد پس برای قاسمش جای وصیت، نامه دارد او نوشته در میان نامه من در کربلا گرچه نخواهم بود قاسم هست سفارش کرده ام آقا علی اکبر بگوید از فنون جنگ با این طفل هرچیزی که لازم هست @hosenih فدای غربتت ای کاش من بودم برادر جان که‌در پای تو قربانی کنم یک بار دیگر جان فدای غربتت ای کاش چون روز جمل بودم به وقت گودی گودال بالای سر تو لااقل بودم قبولش کن سفارش کرده ام نجمه به جای لای لایی اش بگوید داستان کوچه را هرشب برای او قبولش کن سفارش کرده ام گاهی بگوید از هجوم دردهای مادرم٬ زینب برای او و با این نامه بالا رفته قطعا قیمت قاسم حسن دارد تجلی می کند در قامت قاسم حسن دارد به میدان می رود در هیئت قاسم به ازرق حق بده حالا بلرزد بین رزم از هیبت قاسم حسن زاده ست از پهلوش نوک نیزه ای باید بگردد قسمت قاسم چه پاییزی چه بیدادی عجب جشنی چه شاباشی چه دامادی برایت تیغ ها را از نیام آری برایت هدیه وا کردند برایت پای کوبان اسبهاشان نعل های تازه پا کردند تورا سرنیزه ها دعوت نکرده پاگشا کردند @hosenih کشیده شد تنت در بین این صحرا شدی از جمع اعضای تنت منها تو نه٬ گویا حسن در کوچه ها افتاده است از پا ولی این بار دارد مجتبی در گریه می خندد ادای دِین کرده با حسینش چشمهای قاسمش را هم خودش با دست خود آرام می بندد بدین ترتیب قاسم می شود قسمت میان دشت حسن زاده دم رفتن حسینی زاده در برگشت بدین ترتیب قاسم می کند ممزوج طعم روضه ی گودال را با تشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام ▶️ عطر تنش ترنمی از یاس و سیب بود حتی گل از لطافت او بی نصیب بود @hosenih اوبا غزل سرایی احلی من العسل آموزگار عابس و حر و حبیب بود بغض بهار وقت و داعش شکسته شد مرثیه خوان رفتن گل ؛‌عندلیب بود برروی شانه ی جبل النور می گریست ابری که در وصال کسی بی شکیب بود سنگ صبور دلهره ی گوشواره ها روی لبش ترانه ی امن یجیب بود چشم انتظار آینه ی مجتبی نشست سنگی که با تبسم شیشه رقیب بود اکبر نبود تاکه شود ساقدوش او پهلو نشین نیزه شد از بس غریب بود @hosenih روی زمین ستاره ی دنباله دار شد جان دادن سلاله ی نجمه عجیب بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام ▶️ شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین بنویسید حسن خوانده شود ساده حسین @hosenih قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین نعلها روی تنت نقش ضریحی زده اند تا شود سینه ی تو پنجره ی فولاد حسین دست و پا می زنی افتاده عمو یاد حسین زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین @hosenih مجمع کوچه و گودال شده روضه ی تو هم حسن پیش تو جان داده هم افتاده حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دارد به رویِ چشم خود اَبروی حسن را جانم،چقدر می‌دهد او بویِ حسن را اینقدر عقیله بر سری شانه نمی‌‌زد بر شانه ی خود ریخته گیسویِ حسن را @hosenih ای کاش گره وا شود از بندِ نقابش ای کاش نشانی بدهد روی حسن را ارث از پدرش برده اگر سفره گشوده او آمده تا گرم کند کوی حسن را بند آمده این راه شبیه پدرش باز آورده پِیِ خویش هیاهویِ حسن را هر روز عسل می‌چکد از کنج لبانش دارد همه شیرینیِ کندوی حسن را ای ارزق شامی چه بلایی سرت آورد دیدی به تنت ضربه ی بازوی حسن را باید قدمی چرخ زند پیش عمویش تا بشنود این معرکه هوهوی حسن را سوگند که خون نه به رگش غیرت زهراست ابن‌الحسن است این نوه ی حضرت زهراست مانند حسن هرکه پدر داشته باشد مانند علمدار جگر داشته باشد خوب است گشایند کمی بند نقابش تا اینکه عشیره دو قمر داشته باشد اصلا به زره فکر نکرده است محال است قاسم به زره نیز نظر داشته باشد با دست تُهی رفت و رجز خواند و به هم ریخت ای وای اگر تیغِ دوسَر داشته باشد @hosenih با این هنرِ رزم عمو زیرِ لبی گفت بایدعَلَم؛این،شیر پسر داشته باشد دل می‌بَرَد از خیمه و دل می‌دَرَد از خصم فرزند علی چند هنر داشته باشد باید که کَرَم خانه بسازند برایش باید که چنین خانه،دو در داشته باشد حق بود بسازند ضریحش،حسنی بود اما حرمی کاش پدر داشته باشد.... تصمیم حسین است:هر آنچه حسنش گفت در نامه اش از روضه‌ی کوچه،حسنش گفت... انگار خودت حلقه ی ماتم شده ای تو دورت چه شلوغ است چرا کم شده ای تو یکریز پُر از روضه ی بازی پسر من مانند علی مثل مُحَرَم شده ای تو رفتی نگفتی به منِ سوخته بابا رفتی و نگفتی که چرا خم شده ای تو بستم به سرت شالِ خودم را که نریزی ای کاش نبینند مُعَمم شده ای تو من هیچ تو فکر جگر نجمه نکردی اینقدر پر از زخم مجسم شده ای تو باید که تو را بِکَنَم از خاک عزیزم در خون و شن و تیر چه محکم شده ای تو صد سنگ چه کردند که این خنده عوض شد صد نعل چه کردند که دَرهم شده ای تو خون می زند از پیرهن از هر طرفت وای بدجور پُر از چشمه ی زمزم شده ای تو @hosenih امید من این است که نجمه نشناسد ای جان ،چه سرت آمده مبهم شده ای تو گفتند یتیمی سر گیسوت کشیدند تا من برسم نیزه به پهلوت کشیدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ جسم تو چون سر زلف تو پریشان شده است چون ستاره به تنت زخم فراوان شده است @hosenih سنگها بوسه گرفتند و دهانت بستند زیر این غنچه خون آه تو پنهان شده است گاه می بوسم و گه چند ورق می گریم قد وبالای تو سی پاره ی قرآن شده است چقدر نقش هلال است به روی بدنت تنت اندازه صد ماه فروزان شده است استخوانی که شکست است در آن سینه تنگ پیش چشمان ترم پسته خندان شده است هر که آمد تن تو سفره برایش وا کرد کوفه و شام سر خان تو مهمان شده است چشم خال و خط ابرو ی خمت رفت به باد بعد افتادنت انگار که طوفان شده است @hosenih چشم من تار شده یا تن تو تار شده با دم تیغ تنت چون صف مژگان شده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الااسلام ▶️ به دست باد ....نه !صیاد افتاده است موی تو فدای زلف بی تابت پسر های عموی تو @hosenih لب تو آب را می زد صدا اما نمی دانم به جای آن چه شدکه سنگ می آمدبه سوی تو به دیدار لب تو سنگ آمد شد عقیق سرخ زبانزد شد میان سنگـ دلها خلق و خوی تو لبالب شد وجودت از حسن خون لبت شاهد حسن لبریز شد وقت شهادت از سبوی تو ز داغت آینه از طاقچه افتاد و قاسم شد میان سینه اش وقتی نشد حک عکس روی تو شبیه گوشواره گم شدی در کوچه ی نیزه بگو بابا بیاید از مدینه جست و جوی تو @hosenih بلای سخت در کام کریمان بازشیرین است عسل در کام نیزه ریخته خون گلوی تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پای درس ولی فهیم شده مثل بابای خود کریم شده سیزده ساله ی امام حسین چه کسی گفته که یتیم شده؟! در رکاب عموی خود عباس از دلیران این حریم شده حال، میل عسل به سر دارد کاسه ی طاقتش دو نیم شده چه کند تا عمو اجازه دهد کار جنگیدنش وخیم شده تا که او هم شود فدای حسین بوسه می زد به دست و پای حسین @hosenih وسط خیمه سخت حیران بود بر لبش آیه های قرآن بود غبطه می خورد بر علی اکبر شوق جان دادنش فراوان بود زانوی غم گرفت در بغلش چشم هایش عجیب گریان بود یادش آمد وصیت پدرش آن سفارش که عهد و پیمان بود گفت: این نامه را بده به عمو هر زمان که دلت پریشان بود بس عمو بر حسن ارادت داشت نامه را خواند و روی دیده گذاشت @hosenih بستن صورتش سبب دارد چهره ای هاشمی نسب دارد بیشتر بوسه زد به دست عمو بیشتر از همه ادب دارد بند نعلین خود نبسته دوید در پریدن عجب طرب دارد جملی نو دوباره راه انداخت فَأنا بن الحسن به لب دارد ابن سعد از هراس می لرزد بس که در نعره اش غضب دارد ازرق از هیبت نظرهایش به درک رفت با پسرهایش @hosenih لشگری پست را خبر کردند حلقه را تنگ و تنگ تر کردند تنگ چشمان لشکر کوفه عاقبت بر رخش نظر کردند سنگ باران شد از چهار طرف ضربه ها بر تنش اثر کردند در شلوغی و گرد و خاک نبرد اسب ها از تنش گذر کردند داغی نعل های مرکب ها بدنش را چه شعله ور کردند به روی خاک دست و پا میزد عمویش را فقط صدا می زد @hosenih باید ارباب با غمش چه کند؟! با بلاهای اعظمش چه کند؟! بغلش کرد و مانده حیران با لب و دندان درهمش چه کند کاکلش دست قاتلش جا ماند مانده با گیسوی کمش چه کند؟! خس خس سینه اش بلند شده با نواهای مبهمش چه کند؟! آه حالا چگونه خیمه رود؟! با تن نامنظمش چه کند؟ قدکشیده رساندنش سخت است تا به خیمه کشاندنش سخت است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لب تر کند پیاله‌ی کوثر تو هم برو برخیز علیِّ اصغرِ خیبر تو هم برو از صبح گریه کردی و دلشوره داشتی دیدی رسید نوبتت آخر تو هم برو شش ماه می شود به تو من خو گرفته‌ام باشد عصایِ پیری مادر تو هم برو @hosenih فکرِ دلِ شکسته‌ی عمه نمی كنی؟! کم بود ماتم علی اکبر؟! تو هم برو هر شعبۀ سه شعبه برای تو نیزه‌ایست در بزم تیر و نیزه و خنجر تو هم برو @hosenih بعد از عمو ماندنت اصلاً صلاح نیست او رفت پیش ساقی کوثر تو هم برو تا خیمه ها هنوز به غارت نرفته است قبل از شروع معرکه بهتر تو هم برو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هوای قلب، حسینی... دو چشم بارانی است هوای میکده از نام دوست رحمانی است گرفته شور محبت همه وجودم را جدایی من و عشق حسین ویرانی است برای روزی خود رو به هیچ کس نزدم همیشه روزی نوکر، قدیمَ الاحسانی است @hosenih اسیر موی حسینم چرا که عاقبتِ جدایی از سر زلف حسین حیرانی است شبیه "کُن فَیَکون" دیده ام به سوی گدا دو دست رحمت آقا رسیدنش آنی است ملائک و شهدا هم به روضه می آیند چرا که فاطمه در مجلس عزا بانی است @hosenih کسی که پای عَلَم مانْد و آخرش جان داد به لطف فاطمه در روز حشر تنها نیست خدا کند که دمِ مردنم میان عزا فقط حسین بگویم... چه خوب پایانی است جنازه ام به سوی شهر کربلا ببرید زمینِ هیچ کجا اینچنین معلا نیست @hosenih فدای طفل رضیعی که صید دشمن شد به غنچه تیر زدن، این چه رسم مهمانی است! به قطره قطره ی خونی که رفت سوی خدا به تیر حرمله این لاله نیز قربانی است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ كسي كه از دو لبش كوثر آب مينوشيد كسيكه باده به نامش شراب مينوشيد كسيكه از قدمش سلسبيل سيراب است كسيكه از دم قدسيش ، نيل سيراب است همان كسيكه چكيد آبشار از مشتش همانكه داد به دريا حيات انگشتش @hosenih كسيكه صاحب آب است جده اش زهرا كسيكه تشنۀ لبخند او بود سقا كسيكه از غم او كائنات لبريز است همانكه از كرم او فرات لبريز است به آه تشنكي اش هيچ كس جواب نداد كسي به حنجر خشكش دو قطره آب نداد @hosenih عطش گرفت لبش را كه گفته شير مكيد؟ به جاي شير در آنجا سه جرعه تير مكيد وحوش و طير بيابان ، درنده ها سيراب عزيز فاطمه لب تشنه ، اسبها سيراب چه كرد آب؟ لب كوفيان خنك ميشد كبود شد لب اصغر ، سنان خنك ميشد @hosenih بس است حرمله دنبال آب پرسه نزن كمان به دست تو پيش رباب پرسه نزن بس است حرمله قلب رباب مي لرزد بگو که اين سر كوچك چقدر مي ارزد؟ صداي حرمله آتش به عمق جان مي زد عروس فاطمه را با ته كمان مي زد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih