eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی یا که جای من از این تیر عسل می خواهی می شُد ای کاش به جایش که عبا اندازم بغلت گیرم و با خنده هوا اندازم @hosenih لااقل بر لبِ من قند بده پیشِ رباب به لبت حالتِ لبخند بده پیشِ رباب عمه ات نَشنود این را: کَمَرم درد گرفت چقَدَر دورِ گلویت پسرم درد گرفت تیر ای کاش به سویِ پدرت می آمد صبر می کرد که دندانِ تو در می آمد صبر می کرد که یک جرعه دلِ سیر خوری صبر می کرد که این دفعه کَمی شیر خوری @hosenih به لبت حداقل آب ندادند که هیچ به رویِ دست تو را تاب ندادند که هیچ خواستی تا بخوری آب پریدی بابا ناگهان تیر زد از خواب پریدی بابا خونِ سُرخی به رُخِ زرد گرفتی ای جان محکم انگشتِ من از درد گرفتی ای جان مادرَت بر درِ خیمه نگرانِ من و توست نَشَود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست همه بر خواهشِ بابا چه کنم خندیدند به همه رو زدم اما چه کنم خندیدند هِلهله زودتر از من خبرت را می بُرد من نبودم لبه ی تیر سرت را می بُرد @hosenih بی تعادل شدم از زین پدَرَت می اُفتد وای اگر خَم کُنَمَت زود سَرت می افتد بوسه بر حلقِ تو باید که از این پس بدهم کارِ من نیست که قنداق تو را پَس بدهم بندِ قُنداقِ تو را سرخ ندیده بودیم پیرهن هایِ تو را تازه خریده بودیم عاقبت دادِ مرا تیر در آورد ای وای حجمِ حلقومِ تو را حرمله پُر کرد ای وای نَفَسِ بی رمقت کار به دستم داده حرمله نیزه ای انگار به دستم داده درد داری که پُر از چین شده ای بابا جان؟ با سه شعبه تو چه سنگین شده ای بابا جان @hosenih تیر چرخی زَد و با خویش پَرت را چرخاند خواستم بوسه بگیرم که سَرَت را چرخاند به لبت حالتِ لبخند بده حِس دارد می روم خیمه ولی زخمِ تو خِس خِس دارد روضه هایِ تو مهیب است زبان بسته چه شد استخوانِ تو ظریف است زبان بسته چه شد یِک سَرِ تیر گلویِ پسرم را سوزاند دو سرِ دیگر آن هم جگرم را سوزاند ضَربَش آنقَدر شدید است که پاشید علی تارِ صوتیِ تو را تیر تراشید علی @hosenih مادرت دید به رویِ تو عبا اُفتاده استخوان های گلویَت به صدا اُفتاده نفس از حنجره یِ پاره کشیدن سخت است پا برهنه عقبِ بچه دویدن سخت است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لرزه بر دست من و پیکر تو میلرزد وسط معرکه دیدم سر تو می لرزد @hosenih خواستم از گلویت تیر کشم اما حیف تیرهم در وسط حنجر تو می لرزد شده آویخته بر پوست سر کوچک تو گر ببیند سر تو، خواهر تو می لرزد موقع دفنِ تنت، کار پدر مشگل شد عمه ات گفت، هنوز اصغر تو می لرزد مثل بسمل شده ای گرچه سرت گشته جدا خاک میریزم و بینم پرِ تو میلرزد @hosenih کاشکی نیزه ی دشمن نکند پیدایت نیزه در خاک رود، مادر تو میلرزد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مگو گریه که این رازی مگو بود چه فریادی بلند از آن گلو بود @hosenih اگرچه تشنه‌لب می‌رفت اما شهادت تشنهٔ‌ لب‌های او بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه گهوارۀ من را به غنیمت ببرید تا ابد معجر زینب به سلامت باشد @hosenih سر من را ببُرید و سر من را ببَرید تا قیامت سر زینب به سلامت باشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پدری آب شده تا پسری آب خورد "خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد" @hosenih ماهی تنگ عطش راه به جایی نبرد حنجرش آن قدری نیست به قلاب خورد به لبش آب رسد یا نرسد می میرد نوش دارو ست پس از مرگ که سهراب خورد پلک بر پلک نهاده است در آغوش پدر شاید او خواب ببیند که کمی آب خورد لعنت حق به کسانی که گمان می کردند که به نام پسرش کام پدر آب خورد @hosenih سرخی خون علی شانه به مغرب زده است آسمان سرخی اش از جای دگر آب خورد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این لاله که از تمام هستیش گذشت از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت @hosenih تااینکه نهال دین شکوفا باشد از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این لاله که از تمام هستیش گذشت از کینه ی تیغ وطعنه ی نیش گذشت @hosenih تااینکه نهال دین شکوفا باشد از غنچه ی نا شکفته ی خویش گذشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دلامون کبوتره تو آسمون روضه هات آشیونه داره گوشه ای تو خیمه ی عزات خاک هیچ جا مثه تربت تو ارزش نداره اجابت دخیل شده به زیر گنبد طلات @hosenih بعد گریه انگاری تازه به دنیا اومدم گناهام می ریزه وقتی سینه می زنم برات مادرت حق داره گردنم که قبل خلقتم دعا کرده تا بشم سوار کشتی نجات مادرم شبا برام قصه ی کربلا می گفت تا یه روز بیاد بشم نذر شما و بچه هات خدا خیرش بده هرکی عاشقی یادم داده جگرم آتیش گرفته لابه لای خیمه هات چی میشه عطش بگیرم و فقط بگم حسین... یا که تشنه بمیرم خاکم بشه صحن و سرات @hosenih اسمتو بردم و توی آسمون راهم دادن آخرش به خاطر تو می خره منو خدات وقت تشنگی به یاد لب تو آب می خورم یاد سقا و گلوی اصغر و آب فرات ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم تو سایۀ، عطش گرفته ی صدات نشستم بال کوچیکت تو لباس گهواره جا نشد هیچ آغوشی به غیر آسمون برات وا نشد @hosenih اینا کی ان که رو زمین بال هوایی دارن برای بردنت عجب برو بیایی دارن تیرا تو دست مردای چله نشین نشستن و خاکا همزمان رو صفحه ی جبین نشستن نگه نداشتن حرمتِ ضریح حنجرت رو پا ندادن پرواز نو رسیده ی پرت رو بهار آرزوهامو رنگ خزونی کردن فضای سبز قلبمو پر از نشونی کردن اینایی که قدم تویِ راه خدا گذاشتن تو صحن نازک گلوت بی وضو پا گذاشتن تو رفتی و زندگی از وجود من جواب شد تو رفتی و سقف هوا روی سرم خراب شد @hosenih یه گوشۀ عرش خدا برات لالا می خونن تلقین تو فرشته ها همون بالا می خونن مثه نگاه آخرت که رویِ دل نشسته تو غصه کشتی نجاته که به گِل نشسته تو این عطش آبِ پاکی، رو دستای حرم ریخت چشم تو رو نبست و آسمونا رو به هم ریخت با اینکه از داغ تو پُر ز دردن این جماعت اما برات نماز اقامه کردن این جماعت تو این مصیبت کمک روح تن رسول کرد لحد آوردن از بهشتو جبرییل قبول کرد @hosenih پشت تو سینه می زنن تموم لشگر آب آروم برو تو آغوش سوختۀ مادر آب قبر کوچیکت ضریح مدینه ی حسینه تا به ابد پرچم فتح سینه ی حسینه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سه شعبه خواست تو را هم به ميزبان بدهم از اين به بعد در آغوش آسمان بدهم @hosenih چه خورده بد گره اي دست تير با دستم نمي شود كه علي جان تو را تكان بدهم ميان خيمه نگاهت به چشم من مي گفت اجازه اي بده بابا خودي نشان بدهم تو تشنه تر زعلي اكبري ولي پسرم خودت زبان نگرفتي به تو زبان بدهم @hosenih اگر كه دفن شدي پشت خيمه علت داشت نخواستم كه بهانه به دستشان بدهم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی باز من بودم و حیرانی و سرگردانی... خسته بودم، دلم از عالم و آدم پُر بود از سیاهیِ دلِ اهلِ زمیـن دلـخور بود... @hosenih میشنیدم همه جا غربت فریادی را... ناگهان از همه سو "گریه ی نوزادی را..." عطـرِ مظـلومیـتش دور و برم می پیچید گریه ی ملتمسش توی سرم می پیچید میشنیدم همه جا غربت فریادش را چشم بستم که زِ خاطر ببرم یادش را چشم بستم "وَ به رویای غریبی رفتم" خواب دیدم که به صحرای غریبی رفتم بوی پیمان شکنی از همه جا می آمد از سراپای زمین بوی بلا می آمد... ناگهان گوشِ دلم پُر شد از آهنگی تلخ خستگی بود و صدای عطش و جنگی تلخ چشمم افتاد ب مردی که دودستش پُر بود مــرد، از دسـتِ اهالیِ زمین دلخور بود... روی دستش پسرش بود ک سربازش بود -آخرین یار پدر- لحظه ی پروازش بود... تیر رقصید که آرام کند کودک را تا ک سیراب کند حنجره ی کوچک را ** بعد از آن تیر سه سر بود و گلویی پاره چشمِ حیران پدر بود و گلویی پاره... گفت: رفتی دل بابای تو تنهاتر شد از همین لحظه که رفتی پدرت بی سر شد کاسه ی عمرِ پدر بی تو به سر می آید ساعتی منتظرم باش... پدر می آید... @hosenih چشم او بسته شد و گریه ی او بند آمد ناگهان بر لبش انگار که لبخند آمد... گریه اش قطع شد اما شده چشمانم تَر چشم وا کردم و گفتم: "مددی یا اصغر" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آتش از سمت آسمان انگار زیر این آفتاب می آید عطش کودکان فراوان شد ناله ی آب آب می آید ماهی از جنس هاشمی تابان مشک بر دوش عازم میدان چقدر این علم به قامت این پسر بو تراب می آید @hosenih از یلان عرب نسب دارد یا علی یا علی به لب دارد شاید او قصد فتح شب داردکه چنین بی نقاب می آید طفل بی تاب توی گهواره همه را کرده است بیچاره رفته عباس سمت نهر فرات جان مادر بخواب می آید آری عباس غیرت الله است گفته بی آب بر نمی گردم به سکینه چه قولها داده زود با این حساب می آید مشک شرمنده گشت از ساقی چه بگویم بماند الباقی ماه در چنگ عده ای یاغی قد کمان آفتاب می آید طفل بی تاب در عبا پنهان میرود با پدر پسر میدان همه گفتند وارث کوثر از چه رو با کتاب می آید دید صیاد بچه آهو را به زمین تکیه داد زانو را تیرش از چله ی کمان در رفت و عجب با شتاب می آید @hosenih خیمه ها را یکی یکی رد شد با غلاف اندکی زمین را کند جسم اصغر به روی دستش بود وای دارد رباب می آید از تن چاک چاک ثار الله بوی سیب است در فضا اما از گلوی بریده ی اصغر بوی سیب گلاب می آید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih