eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی باز من بودم و حیرانی و سرگردانی... خسته بودم، دلم از عالم و آدم پُر بود از سیاهیِ دلِ اهلِ زمیـن دلـخور بود... @hosenih میشنیدم همه جا غربت فریادی را... ناگهان از همه سو "گریه ی نوزادی را..." عطـرِ مظـلومیـتش دور و برم می پیچید گریه ی ملتمسش توی سرم می پیچید میشنیدم همه جا غربت فریادش را چشم بستم که زِ خاطر ببرم یادش را چشم بستم "وَ به رویای غریبی رفتم" خواب دیدم که به صحرای غریبی رفتم بوی پیمان شکنی از همه جا می آمد از سراپای زمین بوی بلا می آمد... ناگهان گوشِ دلم پُر شد از آهنگی تلخ خستگی بود و صدای عطش و جنگی تلخ چشمم افتاد ب مردی که دودستش پُر بود مــرد، از دسـتِ اهالیِ زمین دلخور بود... روی دستش پسرش بود ک سربازش بود -آخرین یار پدر- لحظه ی پروازش بود... تیر رقصید که آرام کند کودک را تا ک سیراب کند حنجره ی کوچک را ** بعد از آن تیر سه سر بود و گلویی پاره چشمِ حیران پدر بود و گلویی پاره... گفت: رفتی دل بابای تو تنهاتر شد از همین لحظه که رفتی پدرت بی سر شد کاسه ی عمرِ پدر بی تو به سر می آید ساعتی منتظرم باش... پدر می آید... @hosenih چشم او بسته شد و گریه ی او بند آمد ناگهان بر لبش انگار که لبخند آمد... گریه اش قطع شد اما شده چشمانم تَر چشم وا کردم و گفتم: "مددی یا اصغر" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آتش از سمت آسمان انگار زیر این آفتاب می آید عطش کودکان فراوان شد ناله ی آب آب می آید ماهی از جنس هاشمی تابان مشک بر دوش عازم میدان چقدر این علم به قامت این پسر بو تراب می آید @hosenih از یلان عرب نسب دارد یا علی یا علی به لب دارد شاید او قصد فتح شب داردکه چنین بی نقاب می آید طفل بی تاب توی گهواره همه را کرده است بیچاره رفته عباس سمت نهر فرات جان مادر بخواب می آید آری عباس غیرت الله است گفته بی آب بر نمی گردم به سکینه چه قولها داده زود با این حساب می آید مشک شرمنده گشت از ساقی چه بگویم بماند الباقی ماه در چنگ عده ای یاغی قد کمان آفتاب می آید طفل بی تاب در عبا پنهان میرود با پدر پسر میدان همه گفتند وارث کوثر از چه رو با کتاب می آید دید صیاد بچه آهو را به زمین تکیه داد زانو را تیرش از چله ی کمان در رفت و عجب با شتاب می آید @hosenih خیمه ها را یکی یکی رد شد با غلاف اندکی زمین را کند جسم اصغر به روی دستش بود وای دارد رباب می آید از تن چاک چاک ثار الله بوی سیب است در فضا اما از گلوی بریده ی اصغر بوی سیب گلاب می آید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با خود اینبار اصغر آوردی یا یلی مثل اکبر آوردی این غدیر است یا که عاشورا بر سر دست حیدر آوردی @hosenih زاده ی کوثری که اینگونه آیه های منور آوردی چه شد از اوج روضه برگشتی از عقابت فقط پر آوردی به حرم از کمان حرمله ها زخم های مکرر آوردی ** پی هل من معین بابایت جهت پیشکش سر آوردی @hosenih از بلندای نیزه ها بنگر که چه بر روز مادرآوردی میروی پا به پای عباس و بین سرها سری در آوردی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیده ی خلق جهان باز اگر تر شده است علتش خشکی کام علی اصغر شده است به ، به این کودک شش ماهه که با سن کمش چون علی اکبر و عباس دلاور شده است @hosenih در جواب پدرش لحظه ی هل من ناصر پاسخ او بلی از هر رگ حنجر شده است کینه ی آل علی در کشش زه افتاد که توانایی آن چند برابر شده است ضرب تیری اگر این است خدا رحم کند به حسینی که چنین بی کس و یاور شده است خون اصغر به زمین ریخت ؟ نه والله نریخت قدرت جاذبه آن گونه دیگر شده است @hosenih چشم ارباب به چشمان رباب افتاده و در آغوش پدر اصغر پرپر شده است شده از روی کسی سخت خجالت بکشی و سر افکنده شوی تا دم آخر؟ شده است؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کشید بار غم و رنج بی حساب رباب و بود تا دم آخر در این عذاب رباب چقدر شعله ور و داغدار میسوزد مگر چه گفته در گوش آفتاب رباب @hosenih مکن شبیه به گهواره دست را که فلک به یک تکان دو دستت شود خراب رباب بس است خواندن لا لا علی علی لا لا به روی نیزه علی تازه رفته خواب رباب عطش چه بر سر شش ماهه کودکش آورد که گشت مرثیه ی روضه های آب رباب @hosenih میان طشت سری ، بین دستها سرها چه ها کشید در آن مجلس شراب رباب برای شعر علی اصغری که بی شیر است ردیف و قافیه ام میشود رباب رباب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گرچه از دور از آن فاصله‌ها زد بد زد آتش انگار که بر کرببلا زد بد زد چقدر هست مگر بچه سه جایش بِرَود وایِ من بر سه هدف او به سه جا زد بد زد @hosenih اصلا اینبار کماندار چه با زور کشید به سه‌شعبه همه‌یِ حَنجره را زد بد زد دست و پا داشت که می‌زد پدر انداخت عبا آخرین بار نَفَس زیرِ عبا زد بد زد اولین بار که چشمش به ربابش اُفتاد اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زد بُرد در بینِ عبا تا که نبیند چه شده مادرش گفت بگو تیر کجا زد بد زد؟ گرچه بر چشمِ ابالفضل همین تیر نشست بدتر از چشمِ عمو بود که تا زد بد زد پشتِ خیمه به سرِ قبر ، حرامی آمد نیزه برداشت و مانندِ عصا زد بد زد طفل را از وسطِ خاک کشیدند به نِی بچه را باز نوکِ نیزه که جا زد بد زد نیزه دارَش زِ سر نیزه سرش را انداخت سَر که اُفتاد زمین ضربه‌یِ پا زد بد زد @hosenih رهگذرهای دَمِ کوچه به هم می‌گفتند حرمله تیر به این بچه چرا زد بد زد سالها بود همین جمله فقط کارِ رباب نانجیب آنهمه لبخند به ما زد....بد زد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم خنده ی آخر تو برده امانم چه کنم یک طرف خنده ی لشگر طرفی اشک رباب مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم @hosenih تیر را گر بکشم راس ز هم می پاشد خار را از جگرم گر نکشانم چه کنم ترس دارم که بیفتد سر تو از بغلم روی دوشم شده ای بار گرانم چه کنم می دود مادر تو گریه کنان پشت سرم به پس خیمه تو را گر ندوانم چه کنم بیشتر خاک به زیر سر تو ریخته ام پیکرت را به سرت گر نرسانم چه کنم @hosenih چشم تو باز و چسان خاک بریزم رویت تا که مادر نرسیده نگرانم چه کنم چه کنم تا که نفهمد چه سرت آمده است نیزه ای فاش کند راز نهانم چه کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشم همه بر دست شما در صف محشر مدد یا علی اصغر @hosenih آقای قیامت بشوی با تن بی سر مدد یا علی اصغر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد مادری منتظرش نازِ پسر را بِکِشَد طرفی خَم شده سر ، جای تَرَکها خونی است کاش می‌شُد به لبش دیده‌ی تَر را بِکِشَد @hosenih بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟ از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد آه این سینه‌ غَمِ چند نفر را بِکِشَد زیرِ لب گفت فقط آه رباب آه رباب وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت باید او در کمرش کیسه‌ی زَر را بِکِشَد @hosenih هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد کاش می‌شُد که نمی‌دید رُباب این دفعه نیزه‌ای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب لشگر آماده ی کوفه ز آهی رفت عقب رو زد اما روی او را برزمین انداختند بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب @hosenih حرمله زانو گرفت و زانوی آقا خمید تیر دربین کمان جاشد نگاهی رفت عقب صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند پرت شد قلاب تا!لبهای ماهی رفت عقب حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست گردن افتاده اش خواهی نخواهی رفت عقب @hosenih یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده گاه گاهی پیش آمد گاه گاهی رفت عقب قطعه ای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از لب خشک تو هم مادر خجالت می‌کشد هم پدر، هم عمه، هم خواهر خجالت می‌کشد @hosenih تشنگی تو تمام دشت را شرمنده کرد... آفتاب و آب و مشک و پر خجالت می‌کشد موج می‌زد پیش لب‌های ترک خورده، فرات تا ابد این رود از اصغر خجالت می‌کشد مادر آمد شد دخیلِ مشک سقای حرم در کنار مشک، آب آور خجالت می‌کشد بین این شرمندگی‌ها حرمله تا شد بلند ... آن سوی میدان همه لشگر خجالت می‌کشد هر چه رگ بوده ترک خورده، شکسته شد گلو پس سه شعبه دارد از حنجر خجالت می‌کشد @hosenih مادری هستی خود را داد امانت دست او ... پشت خیمه همسر از همسر خجالت می‌کشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب چشمش شده پیاله ی خون جگر رباب @hosenih تازه عروس خانه مولا چه پیر شد قدش خمیده است ز داغ پسر رباب با گریه رباب همه گریه می کنند... آتش زده به جان همه با شرر رباب زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است تو گریه می کنی چه کند این پدر رباب؟ در خیمه ی رباب دگر قحط آب نیست... اینجا فرات ساخته با چشم تر رباب @hosenih یک لحظه از نگاه علی دل نمی کند نیزه جلو جلو رود و پشت سر رباب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih