eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم خنده ی آخر تو برده امانم چه کنم یک طرف خنده ی لشگر طرفی اشک رباب مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم @hosenih تیر را گر بکشم راس ز هم می پاشد خار را از جگرم گر نکشانم چه کنم ترس دارم که بیفتد سر تو از بغلم روی دوشم شده ای بار گرانم چه کنم می دود مادر تو گریه کنان پشت سرم به پس خیمه تو را گر ندوانم چه کنم بیشتر خاک به زیر سر تو ریخته ام پیکرت را به سرت گر نرسانم چه کنم @hosenih چشم تو باز و چسان خاک بریزم رویت تا که مادر نرسیده نگرانم چه کنم چه کنم تا که نفهمد چه سرت آمده است نیزه ای فاش کند راز نهانم چه کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشم همه بر دست شما در صف محشر مدد یا علی اصغر @hosenih آقای قیامت بشوی با تن بی سر مدد یا علی اصغر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد مادری منتظرش نازِ پسر را بِکِشَد طرفی خَم شده سر ، جای تَرَکها خونی است کاش می‌شُد به لبش دیده‌ی تَر را بِکِشَد @hosenih بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟ از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد خواست از سمتِ سه‌شعبه بکشد سر چرخید بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد هرچه می‌خواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد آه این سینه‌ غَمِ چند نفر را بِکِشَد زیرِ لب گفت فقط آه رباب آه رباب وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت باید او در کمرش کیسه‌ی زَر را بِکِشَد @hosenih هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد کاش می‌شُد که نمی‌دید رُباب این دفعه نیزه‌ای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب لشگر آماده ی کوفه ز آهی رفت عقب رو زد اما روی او را برزمین انداختند بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب @hosenih حرمله زانو گرفت و زانوی آقا خمید تیر دربین کمان جاشد نگاهی رفت عقب صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند پرت شد قلاب تا!لبهای ماهی رفت عقب حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست گردن افتاده اش خواهی نخواهی رفت عقب @hosenih یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده گاه گاهی پیش آمد گاه گاهی رفت عقب قطعه ای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از لب خشک تو هم مادر خجالت می‌کشد هم پدر، هم عمه، هم خواهر خجالت می‌کشد @hosenih تشنگی تو تمام دشت را شرمنده کرد... آفتاب و آب و مشک و پر خجالت می‌کشد موج می‌زد پیش لب‌های ترک خورده، فرات تا ابد این رود از اصغر خجالت می‌کشد مادر آمد شد دخیلِ مشک سقای حرم در کنار مشک، آب آور خجالت می‌کشد بین این شرمندگی‌ها حرمله تا شد بلند ... آن سوی میدان همه لشگر خجالت می‌کشد هر چه رگ بوده ترک خورده، شکسته شد گلو پس سه شعبه دارد از حنجر خجالت می‌کشد @hosenih مادری هستی خود را داد امانت دست او ... پشت خیمه همسر از همسر خجالت می‌کشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب چشمش شده پیاله ی خون جگر رباب @hosenih تازه عروس خانه مولا چه پیر شد قدش خمیده است ز داغ پسر رباب با گریه رباب همه گریه می کنند... آتش زده به جان همه با شرر رباب زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است تو گریه می کنی چه کند این پدر رباب؟ در خیمه ی رباب دگر قحط آب نیست... اینجا فرات ساخته با چشم تر رباب @hosenih یک لحظه از نگاه علی دل نمی کند نیزه جلو جلو رود و پشت سر رباب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ شد قتلگاه مادر تو پشت خیمه خوابیده حالا پیکر تو پشت خیمه @hosenih پیش نگاه حرمله گر چه نلرزید افتاده اما در بر تو پشت خیمه گهواره‌ات یک سو و قنداق تو یک سو هر تکه از بال و پر تو پشت خیمه وقتی که تیر آمد تمام حنجرت ریخت یعنی جدا گشته سر تو پشت خیمه این روضه خوانی‌ها هم از آنجا شروع شد از روضه‌های مادر تو پشت خیمه @hosenih هر کس به یک سو می‌دود در دشت اما آمد کنارت خواهر تو پشت خیمه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ مادری بین خیمه غمگین بود سرش از شرم رو به پایین بود پیش چشمان بانوان حرم دیده اش پر شد از نم و شبنم @hosenih بانویی که دگر نظیر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت دست خود را تکان تکان می داد کودکش تشنه داشت جان می داد چه کند با دل گرفتارش؟! داد دست رقیه گهوارش پیش او هم علی نشد آرام زینب آمد ولی نشد آرام کودکی زیر لب در آن محفل گفت با گریه یا ابوفاضل آه، از شرم ساقی توحید پیکرش بین علقمه لرزید ناگهان نور مشرقین آمد پدرش حضرت حسین آمد عمه گهواره را به آقا داد به دل مادرش تسلا داد گفت: او هم دلاوری شده است تشنه ی جام کوثری شده است رفت آقا به سوی آن لشکر رفت در روبروی آن لشکر گفت: این طفل را چه تقصیر است دست او نه کمان نه شمشیر است آتشی بر دل فلک خورده لبش از تشنگی ترک خورده نیست کس تا دوای او بدهد؟! جرعه آبی برای او بدهد طفل خود را گرفت بالاتر عمر سعد بود و یک لشکر @hosenih بین شان سخت ولوله افتاد ناگهان یاد حرمله افتاد گفت: برخیز و صید کن در دم با سه شعبه تو هر دو را با هم قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سوی شیرخواره گرفت تیر از چله ی کمان رد شد در حرم حال مادرش بد شد طفل خنده به روی لب آورد روی دست پدر تلظی کرد دست و پا زد میان آغوشش ذبح شد بچه گوش تا گوشش سر اصغر میان یک دستش پیکرش شد از آن یک دستش روضه، مافوق هر تصور شد پدر از خون محاسنش پر شد عرش را داشت شعله ور می کرد متحیر به او نظر می کرد این همه اظطراب را چه کند؟! مانده حالا رباب را چه کند؟! در عبا گرچه طفل پنهان بود خونِ زیر عبا نمایان بود بیش از این بین این مسیر نماند پیکرش را به پشت خیمه رساند وای از ناله ی مهیب رباب وای از غربت عجیب رباب @hosenih رفت خیمه، نه این که دل بکند خواست گهواره را تکان بدهد از دلش غصه بی گمان نرود بعد از این زیر سایه بان نرود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آن قدر لب تشنه و معصوم بود گریه هم می کرد نامفهوم بود صورتی کوچک شبیه غنچه داشت استخوانش نرم مثل موم بود @hosenih مادرش از تشنگی شیری نداشت در میان خیمه ها مغموم بود جان به قربان غریبی حسین از دو قطره آب هم محروم بود آب را بستن به روی کودکان در کدام آیین و دین مرسوم بود؟! شد از این کودک تلظی کردنش سهم بابایی که خود مظلوم بود با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن در میان کفر هم مذموم بود بین دستش یک طرف جسم علی یک طرف هم صورت و حلقوم بود گوش تا گوش علی پاشیده شد چون به جرم عاشقی محکوم بود *** عصر عاشورا رسید و صحبت از نبش قبر کودکی معصوم بود @hosenih پیش چشم مادرش رأس علی لا به لای نیزه ها معلوم بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زخم را اینبار بر قلب پدر می‌خواستند مادر بی تاب را بی تاب تر می‌خواستند @hosenih این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت که برایش تیر انداز قَدَر می‌خواستند دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها تیرشان تک شعبه هم میشد اگر می‌خواستند تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند نیزه های وحشی خونخوار، سر می‌خواستند @hosenih از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد گرچه او را کودکی بی بال و پر می‌خواستند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از داغ ابوالفضل دل مشک کباب است حرف لب اصغر دو سه تا جرعه آب است @hosenih ای حرمله بر حلق علی تیر زدی لیک این تیر دقیقا وسط قلب رباب است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا از افق جمال حسین آفتاب کرد سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد من کال بودم و نرسیده به بزم عشق دست حسین قوره ی دل را شراب کرد @hosenih اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت لب های خشک او جگرم را کباب کرد سقا کنار علقمه از غصه آب شد از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟ بغض رباب حال حرم را خراب کرد @hosenih گهواره، طفل، تیر‌سه‌شعبه، رباب، آب با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih