eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قصیده بود و غزل ، انتخاب شد با هم دوتا لهوف دو مقتل ، کتاب شد با هم چه آتشی است محبت همین که شعله گرفت دو دل ز فرط حرارت کباب شد با هم @hosenih دو دل که نه ! دو گل سرخ ، غرق خون از غم که وقت غارت صحرا گلاب شد با هم دو تشنه لب به تماشا ، اگرچه آب نبود! به یک نگاه دل هر دو آب شد با هم پسر اجازه گرفت و پدر اجازه که داد سوال رفتن و ماندن جواب شد با هم ستون قامت بابا صلابت لیلا علی که رفت به میدان خراب شد با هم شکستن پدر و کشتن پسر یکجا بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم اگرچه اکبر و لیلا یکی یکی بی هم فراق اصغر و داغ رباب شد باهم @hosenih نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر نصیب دست اسیران طناب شد باهم تمام کرببلا یک طرف ، امان از شام که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به رویِ خاک جگر ریخته و یا پسرم به روی خاک پسر ریخته و یا جگرم بلند می‌شوم و باز می‌خورم به زمین بلند می‌شوم و می‌خورد زمین کمرم @hosenih هزار بار بمیری ولی نبینی که به رویِ دست جوانِ تو دست و پا بزند شکستن کمرت سخت و سخت‌تر اینکه جوان تو نتواند تو را صدا بزند @hosenih تو را همین که زدم بوسه‌ای پشیمانم که کاش بوسه بر این نیمه جان نمی‌دادم بغل گرفتم و دیدم به خاک می‌ریزی ببخش کاش تنت را تکان نمی‌دادم @hosenih نشسته مادرم و می‌زند به پهلویَش زدند نیزه که حرف مدینه را نزنند خدا بخیر کند خواهرانِ تو جمع‌اند خدا کند که پس از تو سکینه را نزنند @hosenih یکی به سینه ی خود می زنم یکی به سرم یکی یکی زِ تنت نیزه می‌کشم بیرون ببین که مادرم اینجاست تا نفس بکشی ببین که از دهنت نیزه می‌کشم بیرون ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تو را به خیمه به این شانه‌ی خَم آوردم تو را به دستِ خودم حیف کم‌کم آوردم برایِ خواهرکانت کمی لباسِ تو را برایِ گیسوی خود خاکِ عالم آوردم @hosenih صدایِ گریه‌ی من تا مزارِ لیلا رفت برایِ مادرِ تو اینهمه غم آوردم شکسته اینطرف و آنطرف کشیدم دست هرآنچه از تو در این دشت دیدم آوردم هرآنچه رنگِ تو را داشت ای انارِ حرم هرآنچه بویِ تو می‌داد آنهَم آوردم @hosenih رسید عمه و تا خیمه ها مرا آورد که پیش خنده ی نامحرمان کم آوردم تو را من از بغلم پاره پاره می چینم خدایِ من پسرم را چه دَرهَم آوردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برایِ حسین جان مانده فقط برایِ نمازی کنارِ بابا باش هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده @hosenih چه می‌شود کمی این پلک را تکان بدهی چقدر چشم تو خیره به آسمان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب بر جگرم داغِ این جوان مانده نسیم هم بدنت را به دست می گیرد شبیه مُشتِ پَری که در آشیان مانده شدی شبیهِ اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دستِ باغبان مانده شبیه مادرِ من جمع می‌کنی خود را که بِینِ پهلویِ تو دردِ بی امان مانده ببین که عمه‌ی پیرت کنارِ این پیر است بلند شو که میانِ حرامیان مانده چنان به روی سرت ریختند ، ترسیدم هزار شُکر که از تو کمی نشان مانده حساب آنچه که مانده ست از تو مشکل نیست دوباره می شمرم چند استخوان مانده تو را به رویِ عبا تکه تکه می‌چینم بقیه‌ی تو ولی دستِ این و آن مانده @hosenih چقدر تیغه‌ی لب پَر،میانِ دنده‌ی توست چقدر نیزه شکسته در این میان مانده تو را از این همه غم می کنم سوا اما هنوز ساقه‌ی یک نیزه در دهان مانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش به درخشندگی ماه که عباس عمویش @hosenih روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون پسری داشت که می‌رفت و نگاه تو به سویش پسری خوش قد و قامت، پسری صبح قیامت روضه‌خوان گفت که در باد پریشان شده مویش آسمان بار امانت نتوانست کشیدن که بریدند خدایا که شکستند سبویش @hosenih روضه‌خوان تاب نیاورد، عمو آب نیاورد روضه‌خوان آمد و زانو زد و بوسید گلویش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غرق خون است چرا این سر مه رو پسرم قطعه قطعه شده آن قامت دلجو پسرم @hosenih نرسیده به تنت،از سر زین افتادم قوت و تاب و توان رفت ز زانو پسرم همه ی دشت به حال من و تو خندیدند تو بگو من چکنم بین هیاهو پسرم دربغل تاکه گرفتم بدنت،ریخت به هم لااقل کاش تنت سیرکنم بو پسرم چه کسی بر سر تو ضربه شمشیر زده چه کسی نیزه فرو برده به پهلو پسرم بردنت تا به حرم،جز به عبا ممکن نیست چون که اعضای تو پاشیده به هر سو پسرم سر و کار تن تو با سر مقراض افتاد نه سری نه بدنی مانده نه ابرو پسرم @hosenih عمه ات آمده دربین حرامی برخیز خیز تا دست نبرده است به گیسو پسرم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بیت بیت غزل از داغ غمش ریخت به هم شعر من روضه شد و محتمشمش ریخت به هم @hosenih راه می رفت و پدر محو تماشایش بود آه از آن لحظه که با هر قدمش ریخت به هم من علی ابن حسین ابن علی ام مردم دشمن از دیدن تیغ دو دمش ریخت به هم دست پرورد علمدار عجب جنگی کرد تا زمین خورد ، عمو دید علمش ریخت به هم دم آخر که نفسهاش شمارش می شد از دم تیغ کسی بازدمش ریخت به هم (ی ا) جدا (لام) جدا ( عین) جدا افتاده خواست شاعر بنویسد . . . قلمش ریخت به هم @hosenih دفتر شعر بیارید هجا جمع کنید شاه بیت غزلم زیر و بمش ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قطره ای ام که زدم بر لب دریا لب را باز کردم به ثنا گوییتان تا لب را مردگان زنده نگردند تعجب دارد چونکه تر کرده به نام تو مسیحا لب را @hosenih روی دستان علی ع بودی و آرام گذاشت روی پیشانی تو ام ابیها لب را با رفیقان خودش مانده چه گوید فطرس چشم و ابروی تو را شرح دهد یا لب را هر چه در جام نبی بود به جان تو چکید تا به انگشت رساندی به تقلا لب را شاعر از مدح رسیده به سری که بر نی آیه میخواند و مردم به تماشا لب را "اَم حَسِبتَ . . . عَجَباً" کهف کجا ؟کرببلا؟ تشنگی کرده چنین پر ترک آیا لب را آب را روی تو بستند ولی در واقع بست بر آب روان حضرت سقا لب را @hosenih این که دندان تو را سنگ شکسته یعنی بعد پیشانی و ابروی تو حتی لب را تکه های بدن اکبر خود را جُستی؟ کرده ای در وسط معرکه پیدا لب را؟ گوش تا گوش علی پاسخ "هل من ناصر" حنجرش کرده به لبیک ز لب وا لب را چه کند در تهِ گودال اگر نگذارد روی رگهای گلو زینب کبری لب را خیزران شد قلم شاعر "كَأ ساً ناوِل" تا به املاء جدیدی کند انشا لب را ای سه سالست که با غصه نوازش میکرد گیسوی سوخته را ، چشم ترت را ، لب را @hosenih عده ای آمده از غارت معجر گفتند بهتر آنست بدوزند در اینجا لب را آرزوی شب و روزم به خدا این شده است برسانم به کف صحن تو آقا لب را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جُنبشی بين آسمان‌ها بود شورشی تا به عرشِ اعلا بود چشمهای فرشتگان مبهوت به جوانی، پيمبر آسا بود مرتضايی به شکلِ پيغمبر يا حسينی که عالم آرا بود محشری می‌رود به رویِ زمين يا قيامِ قيامت آنجا بود اينکه پشتِ سرش روانه شده است آيه‌ی «وان يکاد» زهرا بود نه فقط دل زِ کربلا برده با شکوهش دل از خدا برده @hosenih لرزه بر جانّ دشت اُفتاده از حسينی ترين نبی زاده کيست اين گردباد پيچيده که خدا تيغ در کَفَش داده کيست اين مرد غيرتِ طوفان کيست اين سر فرازِ دلداده همه گفتند که خدا انگار باز پيغمبری فرستاده از نژاد علی به نامِ علی مثل عباس کوهِ اِستاده باز دريای ايستاده ببين شورِ رزمِ امير زاده ببين @hosenih قدمی زد زمين تلاطم کرد لشکری دست و پای خود گم کرد خویش را قبله‌گاهِ میدان و کعبه را قبله‌گاه دوم کرد آسمان را به خاک می‌دوزد اينکه بر حادثه تبسم کرد شور آتشفشان شروع شده است مرتضی گوئيا تجسم کرد اينکه از کشته پشته می‌سازد با لب تيغ خود تکلّم کرد رجزش دشت را بهم پيچاند نعره‌ای زد زمانه را لرزاند @hosenih تشنگی می‌بَرَد توانش حيف خشک‌تر می‌شود لبانش حيف پيشِ چشمانِ خسته‌اش انگار تيره شد تيره آسمانش حيف نَفَسش در شماره اُفتاده خسته شد دستِ پُر توانش حيف مَرکبِ زخمی از نَفَس اُفتاد رفت در بينِ دشمنانش حيف ناگهان ضربه‌ای زد از پهلو نیزه‌ای سمتِ استخوانش حیف بر زمينش زد از سرِ زينش پدرش آمده به بالينش @hosenih چشمت از حال من خبر دارد پدرت دست بر کمر دارد همه فهميده‌اند بابایت حالتی مثل محتضر دارد تيغهايی که هست اطرافت چقدر لَخته‌ی جگر دارد دستِ لرزانِ من کجا و تنت؟ که تو را تکه تکه بردارد خُرد شد استخوانت اما نه استخوانی تنت مگر دارد نَکنَد از بَرِ پدر بِرَوی خون من گردنت اگر بِرَوی @hosenih بی تو تنهای کربلا شده‌ام بی تو اُفتاده تر زِ پا شده‌ام من غرورِ شکسته‌ام بابا بی تو غمگین‌ترین صدا شده‌ام نوکِ انگشتهایشان این سوست عاقبت دست بر عصا شده‌ام بی تو بازیچه‌ی نگاه همه بی تو مجروح خنده‌ها شده‌ام همه کف می‌زنند و می‌خندند بِینِ اینان چه آشنا شده‌ام از کنارت چگونه برخیزم خاک باید به روی سر ریزم @hosenih حجمی از خون و نيزه و تیری حجمی از زخمهای دلگيری حجمی از خُرده‌های يک ساقه حلقه‌هایِ جدایِ زنجيری حجمی از تيغ‌های لب پَرِ سرخ حجمی از تکه‌های شمشيری حجمی از پاره‌های پاشیده غرقِ صد ضربه‌ی نَفَس گيری حجمی از پيکرِ پراکنده در سراشيبی و سرازيری به دلم تيرِ آتشين نزنی پيرمَردَم مرا زمين نزنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ، ▶️ نوهٔ ارشد حیدر، یل خیبر شکنم جلوهٔ پنج تنم @hosenih دست پرودهٔ یک مرد بنام حسنم جلوهٔ پنج تنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كُنَد گرچه جگر نداشت نگاهش كند ولی بالينِ او نشسته پسر را صدا كُنَد @hosenih لُكنَت گرفته پيرِ جوان مُرده حق بده سخت است واژه‌یِ پسرم را ادا كُنَد آمد به پا بلند شود ، خورد بر زمين مجبور شد كه خواهرِ خود را صدا كُنَد كارَش به التماس كشيده ولی چه سود بايد حسين چند عبا دست و پا كُنَد مثل انارِ دانه شده ريخت بر زمين وقتی زِ خاك خواست تَنَش را جُدا كُنَد تا خيمه‌گاه جمعِ جوانان به خط شدند شايد كه تكه تكه تنش جا به جا كُنَد تا ديد خواهر آمده شد غصه‌اش دوتا حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كُنَد كم نيست چشمِ خيره سر و شوم و بد نظر ای كاش مي‌شد اينهمه لشگر حيا كُنَد می‌كوشد از ميانِ تبرها و دشنه‌ها حتی زِ رویِ تيغ علی را سوا كُنَد درگير بود ساقه‌ی نيزه به سينه‌اش راهی نبود تا گره‌یِ بسته وا كُنَد كتفش زِ جایِ ضربِ تبر باز مانده است هر ضربه آمده كه يكی را دوتا كُنَد @hosenih بدجور دوخته‌اند سرش را به رویِ خاك بايد شروع به كَندَنِ سر نيزه‌ها كُنَد مانند خاك رویِ زمين پخش شد تنش طوری زدند آرزویِ بوريا كُنَد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ باز ای یوسف جوان برخیز وسط گرگها نمان برخیز رحم بر حال من کنو پاشو تو دوباره امید بابا شو @hosenih سیب سرخ هزار لک شده ای قطعه قطعه شدی فدک شده ای ذات مستغرق خدایی تو بند بندی جدا جدایی تو دست و پای تو دست و پا گیر است اثر سی هزار شمشیر است تو چگونه به هر طرف هستی کربلایی ولی نجف هستی بین خس خس سرو صدا داری پا نداری و رد پا داری بند آمد اگر زبان پدر هم کمی هم زیاد! جان پدر کمرم را چقدر خم کردند پیکرت را به نی علم کردند پخش در کربلا شدی اکبر چندتا چندتا شدی اکبر تیرها آمد و شکستت داد تیغ جراحه کار دستت داد عمه ات آمدست من چه کنم حرف معجر زدست من چه کنم سعی دارد مرا بلند کند نیمه جان را ز جا بلند کند @hosenih ای حدیث کسای روی کسا فاطمیه میان عاشورا بردنت کی توان یک پدر است کار من نیست کار صدنفر است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih