eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد دلبری از همه‌یِ ما دو برابر دارد طرفی اُم‌ِبنين و طرفی فاطمه است كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد لشكری زهره ندارد كه نگاهش بکند خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد @hosenih چقدر بر رویِ پیشانیِ او می اید دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد ایستاده به سرِ کعبه بخواند خطبه تا بدانند که این طایفه منبر دارد علمش را بزند کرببلا چیزی نیست کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد @hosenih وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان چشم بر تیغِ شما مالکِ‌اشتر دارد هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد حق بده اینهمه اسفند برایت می سوخت قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد @hosenih مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد —- علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت به هم دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت به هم تا که از گیسویِ او لخته یِ خون ریخت به مَشک گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت به هم @hosenih تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت به هم خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت به هم قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش پدرش از نجف آمد،پدرش ریخت به هم @hosenih به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین عوضش فاطمه تا دید سرش،ریخت به هم کتف‌ها را که تکان داد حسین اُفتاد و دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت به هم خواست تا خیمه رساند بغلش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت به هم @hosenih نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت به هم به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیده‌ام در کربلای دست تو عالمی را مبتلای دست تو کربلا اینقدر شیدایی نداشت بی‌تو و بی‌ماجرای دست تو @hosenih علقمه در علقمه تکثیر شد موج پژواک صدای دست تو دیدم از آغاز پایانی نداشت قصه‌ی خون‌گریه‌های دست تو چشم من با گریه می‌بندد دخیل بر ضریح با صفای دست تو هر که با دست تو دارد عالمی من که می‌میرم برای دست تو تا همیشه دست تو مشکل‌گشاست ای خدا مشکل‌گشای دست تو اوفتاد از پا امام عاشقان تا که خالی دید جای دست تو @hosenih خم شد و برداشت و با احترام بوسه زد بر پاره‌های دست تو آب پاکی روی دست آب ریخت ای به قربان صفای دست تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ساقی بریز باده که فصل شراب شد بر ما مدال نوکری‌ات انتساب شد سلمان پس از نگاه کریمانه‌ی تو بود در خان‌ه‌ی علی به گدایی حساب شد @hosenih دستت جدا شده که بگیری تو از کرم دست کسی که در به درِ بوتراب شد وقتی شنید امّ‌بنین قصه‌ی تو را از ماجرای دست تو قلبش کباب شد رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی از غصه قلب آب برای تو آب شد یابن ‌علی، شبیه پدر این محاسنت با ضربه‌ای به خون سر تو خضاب شد تیر سه‌شعبه‌ای که به چشم تو زد عدو بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد وقتی ز روی اسب فتادی تو بر زمین دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد @hosenih بی‌تو درون شام بلا لفظ «خارجی» بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد ای تکیه‌گاه زینب کبری بیا ببین خواهر چگونه وارد بزم شراب شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام می‌کنم به تو به ساحتی که داشتی به مشک تو به منصب سقایتی که داشتی اگر چه می‌رسد تبار ماه‌زادگان به ماه به آفتاب می‌رسد اصالتی که داشتی @hosenih شفیع نشأتین چیست؟ و ذُخرٌ لِلحسین چیست؟ دو دست تو، دو دست با کفایتی که داشتی به زیر محشر جبین یسار داری و یمین عقب نشانده کفر را قیامتی که داشتی حدیثی از سبو بخوان و "إن قطعتموا" بخوان گواه داده کعبه بر فصاحتی که داشتی دلت اگر کباب شد به خاطر رباب شد برای مشک آب شد خجالتی که داشتی @hosenih به سر رسید اگر چه تلخ قصه‌ی عطش ولی به سر رسید تلخ‌تر حکایتی که داشتی چه سروها که بعد ازین به هر بلد به هر زمین شکسته می‌شوند پای قامتی که داشتی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ طاق ابرویت مرا سمت مصلی می‌کشد اشک، چشمان تو را مانند دریا می‌کشد از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری عکس مشکی را به روی خاک صحرا می‌کشد @hosenih ماه جایش آسمان است علتش این است اگر آسمان دارد تو را بالا و بالا می‌کشد یک عمود آهنین آمد... سرت پاشیده شد ناله‌ات امّ‌البنین را دارد این جا می‌کشد راهزن‌هایی که دور پیکرت حلقه زدند کارشان در علقمه دارد به دعوا می‌کشد تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود یک به یک از پیکر تو تیرها را می‌کشد @hosenih سینه و پهلوی تو بوی مدینه می‌دهد می‌کشی درد عجیبی را که زهرا می‌کشد رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد نانجیبی بی‌حیایی را به معنا می‌کشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا كه از گیسویِ او لخته‌ی خون ریخت به مشک گیسویِ دخترک منتظرش، ریخت به هم @hosenih تیر را با سرِ زانوش كشید از چشمش حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش كرد او كه افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم قبل از آنیكه برادر برسد بالینش پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم به سرش بود بیاید به سرش ام‌بنین عوضش فاطمه آمد به سرش ریخت به هم كِتف‌ها را که تكان داد، حسین افتاد و دست بگذاشت به رویِ كمرش، ریخت به هم خواست تا خیمه رساند، بغلش كرد، ولی مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم نه‌فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم @hosenih تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم به سرِ نیزه ز پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من قدرتی دیگر به تن ندارم دستی دگر چون در بدن ندارم دشمن چو بسته راه من ز هر سو به خیمه راه آمدن ندارم @hosenih افتاده‌ام تنها به چنگ دشمن و آن بازوی لشگرشکن ندارم زین حال من، عدو گرفته نیرو چون قدرتی دیگر به تن ندارم شد پاره مشگ و آب‌ها فرو ریخت به خیمه، روی آمدن ندارم شرمنده‌ام اخا، چو پیشم آیی من قدرت بر پا شدن ندارم زینب مگر چشم مرا ببندد در کربلا، مادر که من ندارم پوشیده‌ام لباس فخر و عزت چه غم اگر که من کفن ندارم @hosenih به مادرم ام‌البنین بگوئید : دیگر غمی ازین محن ندارم جز وصف حال عاشقان حسانا در مطلبی میل سخن ندارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نه در توصیف شاعر ها نه در آواز عشاقی تو افزون تر از اندیشه فراوان تر از اغراقی وفاداری و شیدایی علمداری و سقایی ندارند این صفت ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می گوید الایاایها الساقی @hosenih تمام کودکان معراج را توصیف می کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی چنان رفتی که حتی سایه ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می شود در عرصهء میدان چنان رفتی که بعد ازآن بخوانندت هوالباقی @hosenih بدون دست می آیی و از دستت گریزانند پراز زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه ها یا (عدتی فی شدتی) برگرد که تو بی مشک سقایی که تو بی دست رزاقی شنیدم بغض بی گریه به آتش می کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه ام باقی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پاره به پاره رویِ زمین قرص ماه ریخت تا علقمه رسید ولی بینِ راه ریخت پا می‌شود دوباره زمین می‌خورَد حسین دستِ خودش نبود که بی تکیه‌گاه ریخت یک دفعه ریخت حجمِ سرش تا عمود خورد با تیر هم تمام تنش گاه و گاه ریخت @hosenih تقصیر حرمله است که مویی سفید شد تقصیر حرمله است که چشمی سیاه ریخت خورده هزار تیر ولی دوهزار زخم در فرصتِ کمی به سرش یک سپاه ریخت یک فوج نیزه دار سویِ قتلگاه رفت یک فوج بی حیا به سویِ خیمه‌گاه ریخت @hosenih آتش گرفت خیمه و یک حجمِ شعله ور بر روسریِ دخترکی بی گناه ریخت بر نیزه بود سایه یِ زینب ولی زَنی آتش زِ بام بر سر این سرپناه ریخت می‌خواست تا محاسنِ او را به‌هم زند اما به رویِ دخترکی اشتباه ریخت این سر به رویِ نیزه مبادا که کج شود عمه به نیزه بست ولی بینِ راه ریخت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا نقطه‌نقطه سخن از خشکی کام است برق چشم تو و خشم تو برای دشمن یا اخا تیغ کشیده ز نیام است بیا @hosenih دیر شد کرده‌ام از آمدنت قطع امید بی‌تو در چشم علی خواب حرام است بیا خیز از جا و علم را تو برافراشته ساز نام تو زمزمه و رمز قیام است بیا همه‌ی اهل حرم تشنه‌ی دیدار تواند تشنگی چیست لب خشک کدام است بیا تو نرو تا نرود بی‌تو اسارت زینب کوفیان را زدن طفل، مرام است بیا تا تو باشی به حسین تو هجومی نبرند خنجر سنگدلِ شمر به نام است بیا تا علم خورد زمین گفت حسین با حسرت بعد از این زینب من راهی شام است بیا @hosenih همه گفتند بیا در حرم و گفتی تو یا اخا کار ابالفضل تمام است بیا ای خداوند ادب، خالق غیرت، عباس لشگر کوفه فراسوی امام است بیا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت چشم پر خون تو نور دیدگانم را گرفت دست بی‌رحمی میانِ ابروانت را شکافت با عمودت بر زمین زد آسمانم را گرفت @hosenih کاسه‌ها از دست‌ها افتاد یک‌یک بر زمین مشک افتاد و امید کودکانم را گرفت اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید قطعه‌قطعه دیدن عباس جانم را گرفت «ای الهی بشکند دست «حکیم ابن طفیل کاین‌چنین از من علمدار جوانم را گرفت تا که خواباندم عمود خیمه‌ات را بر زمین ترس از سیلی وجود دخترانم را گرفت قبل از این سمت حرم دشمن نگاه چپ نکرد وای بر زینب که دشمن پاسبانم را گرفت *** ای برادر دشمن تو با گرفتن از منت اذن مرکب‌تاختن بر استخوانم را گرفت @hosenih بی‌برادر ماندن آخر حاصلش این می‌شود نیزه خوردم بی‌هوا و خون دهانم را گرفت گوشه‌ای از نیزه‌ی دشمن لبم را پاره کرد گوشه‌ای از نیزه، دندان و زبانم را گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل هر کس که مسلمان شده با دین اباالفضل از جانب خورشید به من مرحمتی شد چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل @hosenih لب‌تشنگی آل عبا چیز کمی نیست از منظر چشمان جهان بین اباالفضل ای کودک شش‌ماهه که در لحظه‌ی رفتن لبخند تو شد مایه‌ی تسکین اباالفضل شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار از حالت پیشانی پرچین اباالفضل زیباتر از این چیست که در معرکه‌ی عشق زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل @hosenih هستی گدایان در خانه‌ی عباس هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل او باعث و بانی شده تا شعر بگویم دریای معانی شده تا شعر بگویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih