بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیر_عظیمی
▶️
زهرا برای حضرت حق آفریده شد
پیش از وجودِ خلقِ خداوند دیده شد
سیب بهشت، آمدنش را بهانه بود
روحش به احمد از نفس حق دمیده شد
@hosenih
زهرا که بود؟ نور جلالیِ تحت عرش
فوق تصوّر است آنچه که از قدس چیده شد
احمد که گفت اُمِّ ابیهاست فاطمه
یعنی فضائلش چو محمّد حمیده شد
چندی گذشت تا که نسیم وصال او
سمت علیِ عالیِ اعلا وزیده شد
@hosenih
طوبای فاطمه که ثمر داد ناگهان
باد خزان گرفت و وجودش تکیده شد
گل بود و حیف ساقه ی او را لگد زدند
سیلی که خورد حوریه، رنگش پریده شد
وقتی هجوم برد سقیفه به خانه اش
در را شکست روی سرش، قد خمیده شد
@hosenih
شش ماهه داشت، میخ در او را شهید کرد
شش ماهه ای شهید برای شهیده شد
هر جا رسید روضه به محسن، بگو حسین
با تیر حرمله سر اصغر بریده شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حسن_لطفی
▶️
می نویسم به چشمِ تَر مادر
می نویسم به رویِ دَر مادر
با همین پاره یِ جگر مادر
سوختم از سکوت اگر مادر
می نویسم مرا بِبَر مادر
@hosenih
خواهرم نامِ مادر آورده
چادرِ گریه آور آورده
غمِ من باز هم سر آورده
کوچه دادِ مرا در آورده
باز رفتم به آن گذر مادر
@hosenih
کوچه بود و عبورِ بانویش
کوچه و یک بهشت در کویش
مادری و فرشته هر سویش
باد حتیٰ نخورده بر رویش
من در آن کوچه بی خبر مادر
@hosenih
کوچه بود و غروبِ غم بارش
کوچه بود و دو تا عزا دارش
کوچهی سنگی و دو دیوارش
کوچه و سنگهایِ بسیارش
کوچه پُر شد زِ رهگذر مادر
@hosenih
دیدم آنجا هزار مشکل را
بسته بودند راهِ منزل را
جمعِ نامحرم و ارازل را
دیدم آن روز دستِ قاتل را
وای از چشمِ خیره سَر مادر
@hosenih
چشمِ خود را که بست زد سیلی
دید بی حیدر است زد سیلی
وای با پشتِ دست زد سیلی
گونهای را شکست زد سیلی
سنگِ دیوار بود و سر مادر
@hosenih
می زدم داد که نزن نامرد
کُشتیاش پیشِ چشم من نامرد
جایِ مادر مرا بزن نامرد
یک نفر بینِ چند تن نامرد
از غرورم شکستهتر مادر
@hosenih
او زد و هر دوتا زمین خوردیم
هر دوتا بی هوا زمین خوردیم
پیشِ نامردها زمین خوردیم
خنده کردند تا زمین خوردیم
چادر و خون و خاکِ تر مادر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حسن_لطفی
▶️
ای برادر چه میکنی با خود
چند روزیست سرد و خاموشی
سر به زانو گرفتهای چندی
لبِ خود می گزی نمیجوشی
@hosenih
یک طرف حال و روزِ غمگینت
یک طرف نالههایِ مادرمان
ماندهام با حسین در این بِین
که چه خاکی کنیم بر سرمان
@hosenih
درد و دل کن دوباره و دریاب
خواهری را که جان به لب کردی
بَسکه در بینِ خواب لرزیدی
بَسکه در بینِ خواب تب کردی
@hosenih
مشت خود می فشاری و در اشک
چهرهای نا امید می بینم
چه شده در میانِ گیسویت
چند تاری سپید می بینم
@hosenih
دست بردار از دلم خواهر
که پُر از شعله و شراره شده
بعد داغی که آتشم زده است
دل نمانده که پاره پاره شده
@hosenih
روضهام روضههایِ یک کوچه است
کوچهای سرد و کوچهای تاریک
کوچهای سنگی و غبار آلود
کوچهای تنگ و کوچهای باریک
@hosenih
بارها گفته ام خدا نکند
راهِ یاسی به لاله چین بخورد
بارها گفته ام خدا نکند
که در آنجا کسی زمین بخورد
@hosenih
ولی ای وای بر سرم آمد
کوچه خالی زِ رفت و آمد شد
چادرِ مادرم به دستم بود
که در آن کوچه راهِ ما سد شد
@hosenih
بِینِ دیوارهایِ بی احساس
ازدحامِ حرامیان دیدم
پنجهها مُشت و دستها سنگین
پنجهای را در آسمان دیدم
@hosenih
قد کشیدم به رویِ پا اما
حیف دستش گذشت و از سرِ من
آسمان تار شد که مینالید
بِینِ گرد و غبار مادر من
@hosenih
چادرش را به سر کشید و به درد
تکیه بر شانهام به سختی داد
خواست مادر که خیزد از جایش
ولی اینبار هم زمین اُفتاد
@hosenih
دست بر خاک میکشید آرام
با دو چشمانِ تار چاره نداشت
چادرش را تکاندم و دیدم
گوش خونین و گوشواره نداشت
@hosenih
ناله ام بین خندهها گُم شد
جگرم در عزایِ چشمش بود
ردِ خونی به رویِ دیوار و
جایِ دستی به جای چشمش بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محسن_ناصحی
▶️
گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
@hosenih
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت
زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت
@hosenih
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت
نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
شدی شهید که غربت عیار داشته باشد
مدینه بعد تو شب های تار داشته باشد
سه آیه ات حسن و زینب و حسین شد اما
نشد که آخر کوثر چهار داشته باشد
@hosenih
چهل نفر وسط کوچه آه فکر نکردند
علی به خانه زنی باردار داشته باشد
چهل نفر همه مست سقیفه اند و مولا
به یاری از چه کسی انتظار داشته باشد
گمان نمی کنم این سان که در شکسته به دیوار
به کوچه فاطمه راه فرار داشته باشد
@hosenih
شفاعتم نکنی در حضور مرگ خوشم که
به احترام تو قبرم فشار داشته باشد
نه در حدود مدینه ست نه به سینه نگردید
مگر که می شود این زن مزار داشته باشد؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#بصیرت، #فاطمیه
#سیدحسن_رستگار
▶️
تا اوج مستی ی علوی پر کشیده ایم
از بس که جام باده ی هو سر کشیده ایم
حرف از شراب و ساقی و بزم و پیاله را
از میکده به پله ی منبر کشیده ایم
@hosenih
"ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم "
آن را به روی صفحه ی دفتر کشیده ایم
از ذوالفقار حیدر کرار گفته ایم
فریاد یا علی مکرر کشیده ایم
وقت رجز برای حرامی و داعشی
خط و نشان خندق و خیبر کشیده ایم
@hosenih
اینجا که کوفه نیست علی را رها کنند
ما صف کنار مالک اشتر کشیده ایم
حتی برای آنکه غلام علی شویم
عمری دراز منت قنبر کشیده ایم
حب علی و آل علی در سرشت ماست
ازاین جهت به سمت پیمبر کشیده ایم
@hosenih
جای محب فاطمه آغوش مرتضی است
روزی که صف به وادی محشر کشیده ایم
گفتیم فاطمه دلمان فاطمیه شد
آهی ز داغ حضرت کوثر کشیده ایم
مانند مرتضی غم بسیار خورده ایم
هر چه کشیده ایم از آن "در" کشیده ایم
@hosenih
سرخی روی شیعه از آثار سیلی است
داغ از شرار پر طپش هر کشیده ایم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#وحید_محمدی
▶️
سخت است پیش چشم تو مادر بیفتد
مادر بیفتد ، سوره ی کوثر بیفتد
لنگ است کار خانه وقتی که نود روز
خانومِ خانه گوشه ی بستر بیفتد
@hosenih
از هُرم آتش هم اگر پلکی بسوزد
سخت است اشک از چشم های تر بیفتد
شیر خدا باشی و بند غم به دستت
شرمنده خواهی شد اگر همسر بیفتد
اصلا تصوّر کن خودت را جایِ مولا
پیشّ نگاهت یاسِ پیغمبر بیفتد
یا نه تصوّر کن خودت را جایِ بی بی
روی زمین افتاده باشی، ... دَر بیفتد
@hosenih
پائین گرفته صورتش را که مبادا
چشمش به چشمانِ تَرِ حیدر بیفتد
**
دختر به مادر می رود، پس این طبیعی است
یک روز هم در کوچه ای دختر بیفتد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#محمود_تاری
▶️
منم گدا منم گدا گدای کوی فاطمه
روز و شبم می گذرد به گفت و گوی فاطمه
فتاده دل به پای او صفای دل صفای او
داده به عشق آبرو آب وضوی فاطمه
@hosenih
من که غمین و خسته ام دیده ز غیر بسته ام
بود دل شکسته ام به جست و جوی فاطمه
دل شده پای بست او دیده بود به دست او
مستم و مست ، مست او مست سبوی فاطمه
جهان ازوست گلسِتان جنان ازوست گل فشان
می دهد ای جهانیان بهشت بوی فاطمه
میان کوچه ای خدا به پیش چشم مجتبی
دست سیاه شب چرا خورده به روی فاطمه
@hosenih
خصم که باب کین گشود آتش کینه را فزود
زد به تمام هست و بود شعله عدوی فاطمه
"یاسر" اگر کند رها مرغ دل شکسته را
بال گشاید از وفا باز به سوی فاطمه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#تمثیل_مجازات_ابولهب
#محسن_رضوانی
▶️
نقل زَمَخشَري ست كه روزي ابولهب
يك سنگريزه جانب احمد روانه كرد
ريگي - به طول و عرض نخود- در كَفَش گرفت
از روي كين، نبي خدا را نشانه كرد
@hosenih
تبّت يدا أبي لهب از آسمان رسيد
فوراً لهيب خشم الهي زبانه كرد
فرمود: هر دو دست وي از تن بريده باد
نفرين بر آنكه اين عمل ظالمانه كرد
يك دست او فقط به كمين نبي نشست
خشم خدا به دست دگر هم كمانه كرد
با اين حساب، كيفر اهل سقيفه چيست؟؟
حق كسي كه حمله بر اين آستانه كرد؟
قرآن اگر هنوز مي آمد چه مي نوشت؟
در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد
با مصطفى نكرد در آنجا ابولهب
با فاطمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد
دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت
كار علي و باغ فدك را بهانه كرد
@hosenih
با هر دو دست، بست و شكست و كشيد و كشت
جان بتول را هدف تازيانه كرد
. "آتش به آشيانه ي مرغي نمي زنند"
نفرين بر آن كه شعله در اين آشيانه كرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدعلی_احمدی
▶️
هر چه بود از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به انکار خودم فهمیدم
@hosenih
راز حبس نَفَس و علت جوشیدن خون
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
همه گویند دگر رفتنی است این بیمار
به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
@hosenih
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#وحید_محمدی
▶️
علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت
دری شکست در آن دم، فتاد بر رویت
@hosenih
شرار آتش ظلم زمان زبانه کشید
رسید آتش نمرودیان به گیسویت
جراحتی است به روی پرت از آن ایام
نشانه ای ز ملاقات میخ و پهلویت
"هوا ز جور مخاف چو قیرگون گردید"
نشست سایه ی دستی سیاه بر رویت
@hosenih
سه ماه روی گرفتی درون خانه ی خود
ندید دیده ی مولا جمال دلجویت ...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#داوود_رحیمی
▶️
هر زمان سختی هر مرحله بی حد می شد
فاطمه مادر دلسوز محمد می شد
گاه با تیغ زبان یک تنه حیدر بود و
گاه در خواندن خطبه خود احمد می شد
@hosenih
برساند به نبی، یا به علی، یا زهرا؟
حامل وحی در این بیت مردد می شد
چه یتیم و چه اسیر و چه فقیر و مسکین
بهره مند از کرمش هر که می آمد می شد
چادر فاطمه از گبر مسلمان می ساخت
لاابالی درِ این خانه مقید می شد
پشت این در ملک الموت سه بار اذن گرفت
آتش و دود به اذن چه کسی رد می شد؟
چه گذشته است مگر در پس این در؟ که علی -
حرف در می شد اگر، حال دلش بد می شد
پاره ی جان نبی داشت به همراه پسر
روزی از کوچه ی شهر پدرش رد می شد
ناگهان شیشه ی عمر پسر افتاد و شکست
وسط کوچه همان شد که نباید می شد
@hosenih
مانده ام! دشمنش آخر چه گره داشت مگر؟
وا نمی شد اگر اینگونه نمی زد؟... می شد!
کاش می آمد و با کندن بنیان ستم
بانی ساختن مرقد و گنبد می شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih