eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زهرایی و مدح تو فراتر ز کلام است عالم همگی خیره بر این شان و مقام است معصوم ز اوصاف تو باید بزند دم اظهار نظر بر من بیچاره حرام است @hosenih در شادی و در غصه و در شام و سحرگاه یا فاطمه ذکر لب آیات عظام است هر روز درِ خانه ی تو معجزه دیدیم مانند خدا هستی و لطف تو مدام است هر کس که شده مرد شهادت پسر توست هر کس که غلام تو شود مرد قیام است @hosenih فردای قیامت به تو افتد سر و کارش هر کس که فقط دغدغه اش حفظ امام است از هر که بُوَد در طلب فیض شهادت بر محسن شش ماهه تو عرض سلام است *** پایان پرستاری زینب شده نزدیک زن ها همه گفتند که کار تو تمام است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم @hosenih نامه اعمال من حال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل بعد ازین تا زنده ام با تو رفاقت می کنم روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم @hosenih من که باری بر نمی دارم ز روی شانه ات با چه رویی بر تو اظهار ارادت می کنم *** تا نرفته فاطمیه آبرویم را بخر فکر کن که مادرت گفته وساطت می کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ وقتش رسید هم، سخنت را عوض کنی هم خواهش رها شدنت را عوض کنی لاغر شدی کفن دگر اندازه تو نیست باید زمان پر زدنت را عوض کنی پهلو عوض نکن تو که مجبور می شوی وقت نماز پیرهنت راعوض کنی دستت تکان نمی خورد اصلاً نیاز نیست بادست خود لباس تنت را عوض کنی باید که یا تحمل بی تابی حسين یا جای بغچه ي کفنت را عوض کنی باغ بنفشه شد به خدا غنچه تنت مویم سفید می شود از راه رفتنت @hosenih خیلی رعایت دل بی یار می کنی داری مرا به خویش بدهکار می کنی حتی هنوز هم که دگر بی نفس شدی با این نفس نفس نفسم کار می کنی پنهان نکن عزیز دلم بی دلیل نیست تا می رسم تو روی به دیوار می کنی باشد نگو فقط کمی آرام گریه کن همسایه را دو مرتبه بیدار می کنی نیلوفرم قدم به قدم زرد می شوی پا می شوی دوباره کمر درد می شوی @hosenih شکرخدا که ظاهراً امروز بهتری نان می پزی و دست به دستاس می بری باشد قبول خوب شدی! جمله ای بگو تا مطمئن شوم که ز پیشم نمی پری دلتنگ دست های تو و موی زینبند آئینه ها و شانه و سنجاق و روسری این فاطمه که فاطمه این سه ماه نیست حالا درست مثل زمان پیمبری قد قامت صلات! زمان نماز شد باید نماز را سر پا جا بیاوری اما دوباره پای قیام تو پانشد حتی قنوت نافله ات هم ادا نشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اینگونه خورشیدی که پشت ابر می ماند ته می کشد تا انتهای صبر می ماند خاری میان چشم حیدر می شود آخر این اختیاری که شبیه جبر می ماند @hosenih حتی اگر زخمی شود یا دست و پا بسته یک ببر تا پایان عمرش ببر می ماند در کوچه ها یک عابری را می شناسم که اصلا مسلمان نیست مثل گبر می ماند هرگز نخواهد گفت زهرا از کبودیها اینگونه رازش تا ابد در قبر می ماند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هر زمان سختی هر مرحله بی حد می شد فاطمه مادر دلسوز محمد می شد گاه با تیغ زبان یک تنه حیدر بود و گاه در خواندن خطبه خود احمد می شد @hosenih برساند به نبی، یا به علی، یا زهرا؟ حامل وحی در این بیت مردد می شد چه یتیم و چه اسیر و چه فقیر و مسکین بهره مند از کرمش هر که می آمد می شد چادر فاطمه از گبر مسلمان می ساخت لاابالی درِ این خانه مقید می شد @hosenih پشت این در ملک الموت سه بار اذن گرفت آتش و دود به اذن چه کسی رد می شد؟ چه گذشته است مگر در پس این در؟ که علی - حرف در می شد اگر، حال دلش بد می شد پاره ی جان نبی داشت به همراه پسر روزی از کوچه ی شهر پدرش رد می شد @hosenih ناگهان شیشه ی عمر پسر افتاد و شکست وسط کوچه همان شد که نباید می شد مانده ام! دشمنش آخر چه گره داشت مگر؟ وا نمی شد اگر اینگونه نمی زد؟... می شد! کاش می آمد و با کندن بنیان ستم بانی ساختن مرقد و گنبد می شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جهان آموخت از تو درس غیرت را شجاعت را عنایت را کرامت را مسلمان میشود درسایه سارتو یهودی دارد ازتواین هدایت را @hosenih قیامت میکند چادر نمازتو نشان دادی به این عالم اصالت را پیمبر با تو دلگرم و علی آرام و دارد هرکه از تو این محبت را ... شکوفه با نسیمی زود می افتد گرفت ازباغبان این داغ طاقت را @hosenih نه تنها در میان کوچه ها بلکه نشان دادی تو عمری استقامت را علی را جور دیگر امتحان کن چون ندارد لحظه ای او تاب داغت را نمیدانم چه حالی داشت آن لحظه که برگرداند مولا آن امانت را @hosenih اگر دنیا بهم میریخت معنا داشت جهان در خود ندید اینگونه غربت را دلش خون است از این شهر بی انصاف از آن دستی که گلگون کرد صورت را بماند روضه ها... داغیست تا محشر علی برسینه دارد این شکایت را @hosenih نمی ماند زمان آن روز می آید قیامت میکند زهرا قیامت را فقط آنروز مادر ! از تو میخواهم شفاعت را شفاعت را شفاعت را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟ گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب کمکم کن که به محراب نمازم بروم تا به آرامگه راز و نیازم بروم @hosenih گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز من به سجده برسم کار تمام است عزیز تا به محراب بیاید دل من غوغا شد چند باری وسط راه نشست و پا شد تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد @hosenih در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد @hosenih بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد مادرم باز مرا در بغلش می گیرد تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش با چه شور و شعفی باز دویدم سویش @hosenih نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت @hosenih چقدر در وسط دود تنش می لرزید وقت برداشتن نان بدنش می لرزید تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست به روی دست خودش دسته ی جارو را بست بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد @hosenih گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من گفت: باید که بشویم حسنینم را من آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست آب می ریخت حسین و حسنش را می شست لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند @hosenih بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت @hosenih ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ حرام گشته به آتش، جدا شده است ز نار به نام فاطمه،حيران نام فاطمه ام @hosenih نگفته حاجتمان را روا كند بانو هميشه شكر گذار مرام فاطمه ام تمامي بركات از علي و آل عليست خوشم كه پيروِ اين يك پيام فاطمه ام سه روز روزه گرفت و غذا به سائل داد تمام عمر گداي صيام فاطمه ام @hosenih چهل نفر همه در جنگ با علي بودند عجيب در عجب از اين قيام فاطمه ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یک عمر هست دست خداوند یاورش هر بنده ای که حضرت زهراست مادرش هر کس که خواست عزت دنیا و آخرت زهرا شده است دلخوشی اول آخرش @hosenih زهراست آن که خادمه اش آسمانی است زهراست آن که معجزه کرده است نوکرش زهرا چراغ راه حسین است و مجتبی زهراست آنکه زینب کبراست دخترش زور مغیره ها که به زهرا نمی رسد پس قاتلش شده است غریبی رهبرش @hosenih پهلو شکسته ، پیر ، زمین گیر شد ولی یک ذره کم نگشت ارادت به حیدرش شب تا سحر سه ماه فقط درد می کشید دیوار و در چه ها که نیاورد بر سرش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ منم یهودیِ این شهر ، شهرِ بی دردی منم یهودیِ این شهر ، شهرِ نامردی منم یهودیِ این شهر ، شهرِ دلتنگی جدا از این همه مردم ، جماعتی سنگی @hosenih منم کلیمیِ دیروز و شیعه‌ی امروز نشسته‌ام سرِ یک کوچه ، کوچه‌ی جانسوز منم گدایِ همین خانه ، خانه‌ای بی در اسیرِ غربتِ مردی شبیهِ پیغمبر من از اهالی خیبر نشینِ صحرایم بزرگ زاده‌یِ قومی زِ کیشِ موسایم @hosenih منم که دیده دو چشمم شکوهِ خیبر را حماسه‌های نفس گیرِ دستِ حیدر را تمامِ خیبریان را به پایِ خود افکند همان دو دست که در را زِ جای خود بَرکَند تمامِ لشگرِ ما را اشاره‌اش پاشید زمین و هرچه در آن بود را به هم پیچید @hosenih همان دو دست که بوئیدشان پیمبر عشق همان دو دست که بوسیدشان پیمبر عشق رسید نوبتِ روزی که خواب می‌دیدم بر آن دو دست خدایا طناب می‌دیدم صدای هلهله و ازدحامِ مردم بود شراره بود و در و دود بود و هیزم بود @hosenih میان گریه‌ی طفلان دو دست او را بست همان کسی که لبش غرقِ در تبسّم بود شکسته بود در و مادری زمین می‌خورد صدایِ ناله‌ی او بین خنده‌ها گُم بود اشاره کرد که او را پِیِ علی بزنند میانِ اهل مدینه عجب تفاهم بود @hosenih هر آنکه بود در آن کوچه سمت زهرا بود تمامِ راه خدایا پر از تلاطُم بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با چشم‌های نیمه بازت گاه گاهی چشمان خیس و خسته‌ام را کن نگاهی وقتی تنورِ خانه روشن شد برایت گفتم خدا را شُکر کم‌کم رو براهی @hosenih دستاس را چرخاندی اما رنگِ خون شد دستاس فهمید از نگاهت بی گناهی از بس به پای گریه هایت آب رفتی چون پوستی بر استخوانی مثلِ کاهی پهلو به پهلو می‌شوی و می‌چکد خون از زخم‌هایِ پیکرت خواهی نخواهی @hosenih از دردِ شانه ، شانه می اُفتد زِ دستت خون می‌نشیند کنجِ لب‌هایت زِ آهی در خواب بودی چادرت را باز کردم شاید ببینم چهره‌ات را در پگاهی دیدم که پائین تر زِ چشمان تو پیداست زخمِ عمیقِ پنج انگشتِ سیاهی @hosenih این چند شب از سرنوشتم روضه خواندی از سر گذشتم ، از جدایی ، بی پناهی گفتی غروبی شعله می‌پیچد به بالم گفتی که می سوزم میانِ خیمه‌گاهی در حلقه‌ی نامحرمان و نیزه داران هرجا که می‌گردم ندارم تکیه گاهی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غم که آوار می شود اِی وای درد بسیار می شود اِی وای خواب دُشوار می شود اِی وای سُرفه خونبار می شود اِی وای روضه تکرار می شود اِی وای @hosenih غربتِ بی حَدَش به یادش هست هِق هقِ مُمتدَش به یادش هست پسرِ ارشدش به یادش هست قاتلی که زَدَش به یادش هست تا که بیدار می شود اِی وای @hosenih کُن دعا که دِگَر زمین نَخورَد هیچ زن در گُذَر زمین نَخورَد لا اقل بی خبر زمین نَخورَد پیشِ چشمِ پسر زمین نَخورَد که چنین زار می شود اِی وای @hosenih شهر صد رنگ بود و مادر بود نیَتِ چَنگ بود و مادر بود کوچه‌ای تَنگ بود و مادر بود هر طرف سنگ بود و مادر بود فصل آزار می‌شود اِی وای @hosenih خواست پیشَش سپر شود که نشُد سدِ چندین نفر شود که نشُد مانعی در گُذَر شود که نشُد قَدِّ او بیشتر شود که نشُد حرفِ انظار می شود اِی وای @hosenih وای از ازدحام و نامحرم آه بیت الحرام و نامحرم فاصله یک دو گام و نامحرم پا به ماهِ امام و نامحرم چشم خونبار می شود اِی وای @hosenih کَمَرَش را گرفت برخیزَد پسرش را گرفت برخیزَد چادرش را گرفت برخیزَد تا سرش را گرفت برخیزَد همه جا تار می شود اِی وای @hosenih از زمین خوردنش شکسته شده هفت جایِ تنش شکسته شده حسن از دیدنش شکسته شده هم علی هم زنش شکسته شده وقتِ دیدار می شود ای وای @hosenih با رُخِ خیس و چهره ی زردش پسرش تا به خانه آوردش صورتش را گرفته از مَردَش نه که سیلی دلیلِ سر دَردَش سنگِ دیوار می شود ای وای ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih