بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#محمدحسین_رحیمیان
▶️
زهرایی و مدح تو فراتر ز کلام است
عالم همگی خیره بر این شان و مقام است
معصوم ز اوصاف تو باید بزند دم
اظهار نظر بر من بیچاره حرام است
@hosenih
در شادی و در غصه و در شام و سحرگاه
یا فاطمه ذکر لب آیات عظام است
هر روز درِ خانه ی تو معجزه دیدیم
مانند خدا هستی و لطف تو مدام است
هر کس که شده مرد شهادت پسر توست
هر کس که غلام تو شود مرد قیام است
@hosenih
فردای قیامت به تو افتد سر و کارش
هر کس که فقط دغدغه اش حفظ امام است
از هر که بُوَد در طلب فیض شهادت
بر محسن شش ماهه تو عرض سلام است
***
پایان پرستاری زینب شده نزدیک
زن ها همه گفتند که کار تو تمام است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#محمدحسین_رحیمیان
▶️
بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم
راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم
بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم
@hosenih
نامه اعمال من حال تو را بد می کند
جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند
غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل
بعد ازین تا زنده ام با تو رفاقت می کنم
روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه
حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم
@hosenih
من که باری بر نمی دارم ز روی شانه ات
با چه رویی بر تو اظهار ارادت می کنم
***
تا نرفته فاطمیه آبرویم را بخر
فکر کن که مادرت گفته وساطت می کنم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#علی_زمانیان
▶️
وقتش رسید هم، سخنت را عوض کنی
هم خواهش رها شدنت را عوض کنی
لاغر شدی کفن دگر اندازه تو نیست
باید زمان پر زدنت را عوض کنی
پهلو عوض نکن تو که مجبور می شوی
وقت نماز پیرهنت راعوض کنی
دستت تکان نمی خورد اصلاً نیاز نیست
بادست خود لباس تنت را عوض کنی
باید که یا تحمل بی تابی حسين
یا جای بغچه ي کفنت را عوض کنی
باغ بنفشه شد به خدا غنچه تنت
مویم سفید می شود از راه رفتنت
@hosenih
خیلی رعایت دل بی یار می کنی
داری مرا به خویش بدهکار می کنی
حتی هنوز هم که دگر بی نفس شدی
با این نفس نفس نفسم کار می کنی
پنهان نکن عزیز دلم بی دلیل نیست
تا می رسم تو روی به دیوار می کنی
باشد نگو فقط کمی آرام گریه کن
همسایه را دو مرتبه بیدار می کنی
نیلوفرم قدم به قدم زرد می شوی
پا می شوی دوباره کمر درد می شوی
@hosenih
شکرخدا که ظاهراً امروز بهتری
نان می پزی و دست به دستاس می بری
باشد قبول خوب شدی! جمله ای بگو
تا مطمئن شوم که ز پیشم نمی پری
دلتنگ دست های تو و موی زینبند
آئینه ها و شانه و سنجاق و روسری
این فاطمه که فاطمه این سه ماه نیست
حالا درست مثل زمان پیمبری
قد قامت صلات! زمان نماز شد
باید نماز را سر پا جا بیاوری
اما دوباره پای قیام تو پانشد
حتی قنوت نافله ات هم ادا نشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#نجمه_پورملکی
▶️
اینگونه خورشیدی که پشت ابر می ماند
ته می کشد تا انتهای صبر می ماند
خاری میان چشم حیدر می شود آخر
این اختیاری که شبیه جبر می ماند
@hosenih
حتی اگر زخمی شود یا دست و پا بسته
یک ببر تا پایان عمرش ببر می ماند
در کوچه ها یک عابری را می شناسم که
اصلا مسلمان نیست مثل گبر می ماند
هرگز نخواهد گفت زهرا از کبودیها
اینگونه رازش تا ابد در قبر می ماند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#داود_رحیمی
▶️
هر زمان سختی هر مرحله بی حد می شد
فاطمه مادر دلسوز محمد می شد
گاه با تیغ زبان یک تنه حیدر بود و
گاه در خواندن خطبه خود احمد می شد
@hosenih
برساند به نبی، یا به علی، یا زهرا؟
حامل وحی در این بیت مردد می شد
چه یتیم و چه اسیر و چه فقیر و مسکین
بهره مند از کرمش هر که می آمد می شد
چادر فاطمه از گبر مسلمان می ساخت
لاابالی درِ این خانه مقید می شد
@hosenih
پشت این در ملک الموت سه بار اذن گرفت
آتش و دود به اذن چه کسی رد می شد؟
چه گذشته است مگر در پس این در؟ که علی -
حرف در می شد اگر، حال دلش بد می شد
پاره ی جان نبی داشت به همراه پسر
روزی از کوچه ی شهر پدرش رد می شد
@hosenih
ناگهان شیشه ی عمر پسر افتاد و شکست
وسط کوچه همان شد که نباید می شد
مانده ام! دشمنش آخر چه گره داشت مگر؟
وا نمی شد اگر اینگونه نمی زد؟... می شد!
کاش می آمد و با کندن بنیان ستم
بانی ساختن مرقد و گنبد می شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#سیدامیرحسین_خوشرو
▶️
جهان آموخت از تو درس غیرت را
شجاعت را عنایت را کرامت را
مسلمان میشود درسایه سارتو
یهودی دارد ازتواین هدایت را
@hosenih
قیامت میکند چادر نمازتو
نشان دادی به این عالم اصالت را
پیمبر با تو دلگرم و علی آرام
و دارد هرکه از تو این محبت را ...
شکوفه با نسیمی زود می افتد
گرفت ازباغبان این داغ طاقت را
@hosenih
نه تنها در میان کوچه ها بلکه
نشان دادی تو عمری استقامت را
علی را جور دیگر امتحان کن چون
ندارد لحظه ای او تاب داغت را
نمیدانم چه حالی داشت آن لحظه
که برگرداند مولا آن امانت را
@hosenih
اگر دنیا بهم میریخت معنا داشت
جهان در خود ندید اینگونه غربت را
دلش خون است از این شهر بی انصاف
از آن دستی که گلگون کرد صورت را
بماند روضه ها... داغیست تا محشر
علی برسینه دارد این شکایت را
@hosenih
نمی ماند زمان آن روز می آید
قیامت میکند زهرا قیامت را
فقط آنروز مادر ! از تو میخواهم
شفاعت را شفاعت را شفاعت را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم
@hosenih
گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز
من به سجده برسم کار تمام است عزیز
تا به محراب بیاید دل من غوغا شد
چند باری وسط راه نشست و پا شد
تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد
آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد
@hosenih
در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم
تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم
وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد
وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد
حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد
بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد
@hosenih
بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده
فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده
شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد
مادرم باز مرا در بغلش می گیرد
تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش
با چه شور و شعفی باز دویدم سویش
@hosenih
نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد
بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد
خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم
دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم
سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت
شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت
@hosenih
چقدر در وسط دود تنش می لرزید
وقت برداشتن نان بدنش می لرزید
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد
@hosenih
گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من
گفت: باید که بشویم حسنینم را من
آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست
آب می ریخت حسین و حسنش را می شست
لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند
آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند
@hosenih
بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت
آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت
بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد
با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد
رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت
با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت
@hosenih
ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد
داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد
اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا
بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#مهدی_داوری
▶️
حرام گشته به آتش، جدا شده است ز نار
به نام فاطمه،حيران نام فاطمه ام
@hosenih
نگفته حاجتمان را روا كند بانو
هميشه شكر گذار مرام فاطمه ام
تمامي بركات از علي و آل عليست
خوشم كه پيروِ اين يك پيام فاطمه ام
سه روز روزه گرفت و غذا به سائل داد
تمام عمر گداي صيام فاطمه ام
@hosenih
چهل نفر همه در جنگ با علي بودند
عجيب در عجب از اين قيام فاطمه ام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#محمدحسین_رحیمیان
▶️
یک عمر هست دست خداوند یاورش
هر بنده ای که حضرت زهراست مادرش
هر کس که خواست عزت دنیا و آخرت
زهرا شده است دلخوشی اول آخرش
@hosenih
زهراست آن که خادمه اش آسمانی است
زهراست آن که معجزه کرده است نوکرش
زهرا چراغ راه حسین است و مجتبی
زهراست آنکه زینب کبراست دخترش
زور مغیره ها که به زهرا نمی رسد
پس قاتلش شده است غریبی رهبرش
@hosenih
پهلو شکسته ، پیر ، زمین گیر شد ولی
یک ذره کم نگشت ارادت به حیدرش
شب تا سحر سه ماه فقط درد می کشید
دیوار و در چه ها که نیاورد بر سرش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حسن_لطفی
▶️
منم یهودیِ این شهر ، شهرِ بی دردی
منم یهودیِ این شهر ، شهرِ نامردی
منم یهودیِ این شهر ، شهرِ دلتنگی
جدا از این همه مردم ، جماعتی سنگی
@hosenih
منم کلیمیِ دیروز و شیعهی امروز
نشستهام سرِ یک کوچه ، کوچهی جانسوز
منم گدایِ همین خانه ، خانهای بی در
اسیرِ غربتِ مردی شبیهِ پیغمبر
من از اهالی خیبر نشینِ صحرایم
بزرگ زادهیِ قومی زِ کیشِ موسایم
@hosenih
منم که دیده دو چشمم شکوهِ خیبر را
حماسههای نفس گیرِ دستِ حیدر را
تمامِ خیبریان را به پایِ خود افکند
همان دو دست که در را زِ جای خود بَرکَند
تمامِ لشگرِ ما را اشارهاش پاشید
زمین و هرچه در آن بود را به هم پیچید
@hosenih
همان دو دست که بوئیدشان پیمبر عشق
همان دو دست که بوسیدشان پیمبر عشق
رسید نوبتِ روزی که خواب میدیدم
بر آن دو دست خدایا طناب میدیدم
صدای هلهله و ازدحامِ مردم بود
شراره بود و در و دود بود و هیزم بود
@hosenih
میان گریهی طفلان دو دست او را بست
همان کسی که لبش غرقِ در تبسّم بود
شکسته بود در و مادری زمین میخورد
صدایِ نالهی او بین خندهها گُم بود
اشاره کرد که او را پِیِ علی بزنند
میانِ اهل مدینه عجب تفاهم بود
@hosenih
هر آنکه بود در آن کوچه سمت زهرا بود
تمامِ راه خدایا پر از تلاطُم بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#حسن_لطفی
▶️
با چشمهای نیمه بازت گاه گاهی
چشمان خیس و خستهام را کن نگاهی
وقتی تنورِ خانه روشن شد برایت
گفتم خدا را شُکر کمکم رو براهی
@hosenih
دستاس را چرخاندی اما رنگِ خون شد
دستاس فهمید از نگاهت بی گناهی
از بس به پای گریه هایت آب رفتی
چون پوستی بر استخوانی مثلِ کاهی
پهلو به پهلو میشوی و میچکد خون
از زخمهایِ پیکرت خواهی نخواهی
@hosenih
از دردِ شانه ، شانه می اُفتد زِ دستت
خون مینشیند کنجِ لبهایت زِ آهی
در خواب بودی چادرت را باز کردم
شاید ببینم چهرهات را در پگاهی
دیدم که پائین تر زِ چشمان تو پیداست
زخمِ عمیقِ پنج انگشتِ سیاهی
@hosenih
این چند شب از سرنوشتم روضه خواندی
از سر گذشتم ، از جدایی ، بی پناهی
گفتی غروبی شعله میپیچد به بالم
گفتی که می سوزم میانِ خیمهگاهی
در حلقهی نامحرمان و نیزه داران
هرجا که میگردم ندارم تکیه گاهی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حسن_لطفی
▶️
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
روضه تکرار می شود اِی وای
@hosenih
غربتِ بی حَدَش به یادش هست
هِق هقِ مُمتدَش به یادش هست
پسرِ ارشدش به یادش هست
قاتلی که زَدَش به یادش هست
تا که بیدار می شود اِی وای
@hosenih
کُن دعا که دِگَر زمین نَخورَد
هیچ زن در گُذَر زمین نَخورَد
لا اقل بی خبر زمین نَخورَد
پیشِ چشمِ پسر زمین نَخورَد
که چنین زار می شود اِی وای
@hosenih
شهر صد رنگ بود و مادر بود
نیَتِ چَنگ بود و مادر بود
کوچهای تَنگ بود و مادر بود
هر طرف سنگ بود و مادر بود
فصل آزار میشود اِی وای
@hosenih
خواست پیشَش سپر شود که نشُد
سدِ چندین نفر شود که نشُد
مانعی در گُذَر شود که نشُد
قَدِّ او بیشتر شود که نشُد
حرفِ انظار می شود اِی وای
@hosenih
وای از ازدحام و نامحرم
آه بیت الحرام و نامحرم
فاصله یک دو گام و نامحرم
پا به ماهِ امام و نامحرم
چشم خونبار می شود اِی وای
@hosenih
کَمَرَش را گرفت برخیزَد
پسرش را گرفت برخیزَد
چادرش را گرفت برخیزَد
تا سرش را گرفت برخیزَد
همه جا تار می شود اِی وای
@hosenih
از زمین خوردنش شکسته شده
هفت جایِ تنش شکسته شده
حسن از دیدنش شکسته شده
هم علی هم زنش شکسته شده
وقتِ دیدار می شود ای وای
@hosenih
با رُخِ خیس و چهره ی زردش
پسرش تا به خانه آوردش
صورتش را گرفته از مَردَش
نه که سیلی دلیلِ سر دَردَش
سنگِ دیوار می شود ای وای
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih