eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خداوند خرد بخشندۀ جان به روز یازده از ماه شعبان حسین ابن علی را داد ماهی چه ماهی بهتر از مهر درخشان @hosenih عیان از طلعتش یک آسمان نور نهان در سینه اش یک بحر ایمان گل رویش تمام باغ جنّت خط و خالش همه سی جزء قرآن جلال چارده معصوم در قد جمال پنج تن در رخ نمایان عروس فاطمه لیلا مبارک که داری یک بهشت گل به دامان خدایت داد فرزندی که الحقّ خداوندیست در تصویر انسان رسول کبریا را جان شیرین امیرالمؤمنین را شیرۀ جان ذبیح دوّم آل محمّد علیّ اوّل شاه شهیدان @hosenih نه ماهش می توان گفتن نه مهرش که باشد بهتر از این برتر از آن شمیم طرّه اش بر زخم، مرحم غبار مقدمش بر درد، درمان ز ما چشم امید و دست خالی از او بذل عنایت باب احسان اگر چشمی گشاید عالمی را کند با یک نگاه خویش سلمان چو چشمش باز شد بر روی بابا برای دادن جان بست پیمان نشاید وصف او گفتن، گرفتم که گوهر از دهان ریزم چو باران من و مدح رسول الله ثانی من و وصف جمال الله سبحان علیّ ابن حسین ابن علی را حسین ابن علی باید ثنا خوان رسول الله پا تا سر زهی قدر ولیّ الله سر تا پا زهی شان @hosenih نبوّت در جمال اوست پیدا ولایت در وجود اوست پنهان ز خشم او شراری نار دوزخ ز مهر او بهاری باغ رضوان گهی زینب در این آئینه مبهوت گهی عبّاس از این آیینه حیران اگر می دید یوسف روی او را نمی آمد برون از چاه کنعان حرام است از کنار این گل رو کسی رو آورد سوی گلستان شرف، آزادگی، ایثار، تقوی کنار سفرۀ او چار مهمان @hosenih زهی چشم و زهی ابرو که باشد یکی نرگس یکی شمشیر برّان دو گیسویش دو حبل محکم دین دو صورت سورۀ نور است و فرقان دو بازویش دو دست قدرت حق دو لب دو پاره از لعل بدخشان گهی با ناز از بابا برد دل گه از لبخند بر مادر دهد جان توانایی به خاک او زمین گیر خرد در پیش او طفل دبستان @hosenih مگر مهرش بگیرد دست «میثم» و گر نه جای او باشد به نیران ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ جهان هست آفرین را صفای دیگر مبارک به بیت شمس ولایت نزول اختر مبارک طلوع حُسن محمّد که شد مکرّر مبارک جمال احمد مبارک جلال داور مبارک نشاط زهرا مبارک سرور حیدر مبارک ولادت نجل احمد علیّ اکبر مبارک @hosenih به بزم آل محمّد بیا که احمد به بینی بیا که احمد ببینی فروغ سرمد به بینی فروغ سرمد ببینی جمال بی حد به بینی جمال بی حد ببینی رسول امجد به بینی رسول امجد ببینی علی محمّد به بینی علی، محمّد، شما را طلوع دیگر مبارک @hosenih به چشم چشم الهی دمی که صورت گشاید به هر نگاهش زبابا هزار دل می رباید سزد که شخص محمّد ثنای او را سراید سلام بر آن جمالی که دشمن او را ستاید به وقت دیدار او دل به یاد پیغمبر آید چنین شکوه و جلال و جمال و منظر مبارک @hosenih حسین و عبّاس و زینب گرفته بر روی دستش زنند گل بوسه بر رخ به یاد عهد الستش سر بشر خاک راهش دل ملک پای بستش دل از پدر می رباید دو چشم یکتا پرستش فدای یک تار گیسو وجود، با کلّ هستش ملاحت طلعت او به صنع داور مبارک @hosenih حسین و لیلا و زینب شکفته از خنده ی او چراغ آل محمّد جمال رخشنده ی او کمال ایمان، شهامت، وفا ادب، زنده ی او جلال، عزّت، کرامت، شرف، کمین بنده ی او هماره نام نکوی علی برازنده ی او به خاندان ولایت علیّ دیگر مبارک @hosenih تمام خلقش محمّد تمام خویش محمّد بهار حسنش محمّد بهشت رویش محمّد شعاع چشمش محمّد شکنج مویش محمّد چه عطر و بویش محمّد چه گفتگویش محمّد به دیده ی جدّ و مام و اب و عمویش محمّد بر او شکوه محمّد زپای تا سر مبارک @hosenih حقیقت مصطفی و جلالت چار امامش سلام داور به جدّ و به جدّه و باب و مامش جلال زهرا جلالش مقام عصمت مقامش علی است آری، از آن رو، علی نهادند نامش زحیّ داور درودش زکلّ خلقت سلامش ولادت این پسر را بگو به مادر مبارک @hosenih به کلّ مخلوق، مولا به ملک معبود، والی وجود او کربلایی زدوره ی خردسالی زشوق و شور شهادت هماره حالی به حالی شبیه جدّش محمّد نظیر مولی الموالی به پیش سر و قد او قد شهادت هلالی هزار زخمش به پیکر زتیر و خنجر مبارک @hosenih به دل تجلاّی داور به چهره تصویر حیدر به سینه اخلاص زهرا به دست شمشیر حیدر دعا مناجات بابا، صداش تکبیر حیدر جبین و خال و خط و رخ تمام تفسیر حیدر به بزم ها عبد صالح به رزم ها شیر حیدر امام سجّادِ ما را چنین برادر مبارک @hosenih فتاده آتش به دریا زهرم داغ لب او به سینه ها تا قیامت شرار تاب و تب او گرفته روح عبادت شب از نماز شب او ملک دل از دست داده به نغمه ی یارب او چراغ جان جوانان تجلّی مکتب او به نسل پاک جوان این خجسته رهبر مبارک @hosenih عروج ایثار و ایمان علیک منّی سلامش به ذات معبود، ممسوس، زهی جلال و مقامش پیام احمد رسانده به موج خون بر امامش تمام کرب و بلاهات کتاب خون و قیامش به نخل «میثم» دهد بر، فضیلت ناتمامش به طبع او این عنایت به نخلش این بر مبارک ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ اینک دوباره نور ولا جلوه می کند بار دگر رسول خدا جلوه می کند سرچشمه ی زلال ولایت که سر زَنَد جام طهورِ آب بقا جلوه می کند در خانه ی حسین به امرِ خدای او نور تمامِ ارض و سما جلوه می کند یک شِمّه از جمال و جلال پیمبری در آسمان چو شمس و ضحی جلوه می کند این مَه اگر نقاب بگیرد ز روی خود وجه کمال آل عبا جلوه می کند آمد گره گشای جمیع پیمبران حالا تمام معجزه ها جلوه می کند یوسف کجاست تا شود از این جمال مست یوسف ترین جمالِ خدا جلوه می کند عیسی کجاست تا نفسی زنده تر شود احیاگر نفوسِ هُدی جلوه می کند تا خُلق و خوی و منطقِ احمد شود مسیر شهزاده ی حسین به ما جلوه می کند باید عقیقه داد برایش تمام عمر ذبح عظیم کرب و بلا جلوه می کند ترسم دهد بهانه به چشمانِ شور و شوم روزی که بی نقاب دو جا جلوه می کند یک روز درب خانه ی مادر به رهگذر روزی دگر به دشت بلا جلوه می کند با صد هزار جلوه برون آید از حرم با صد هزار جلوه نما جلوه می کند از قلب خیمه می زند آتشفشان برون تا قلب آن سپاهِ جفا جلوه می کند می رَزمَد از یسار و یمین بر سپاه خصم وای از کجایْ تا به کجا جلوه می کند وقتی نقاب می زند از چهره اش کنار انگار مصطفی ز خفا جلوه می کند چشمش کنند لشگری از چشم شورها آخر به زیر تیغِ بلا جلوه می کند وقتی فتاد هِیمَنه اَش در محاصره دیدند از زمین و فضا جلوه می کند دیدند مثل فاطمه فریاد می زند مثل علی بدون خطا جلوه می کند شمشیر می زند همه سو یا علی کنان مانند رزم شیر خدا جلوه می کند یک ماه پاره بود و تمام سپاه خصم گفتند او هنوز چرا جلوه می کند دُورَش زدند نیزه به پهلوی او زدند دیدند باز هم به خدا جلوه می کند □□□ @hosenih فرق علی دوباره خدایا شکاف خورد انگار باز فاطمه ضربِ غلاف خورد شمشیرِ او شکست و نگاهش به خیمه شد در یک زمان تنش به زمین قطعه قطعه شد افتاد زیر نیزه و شمشیر پیکرش شد پاره پاره پیکرش از پای تا سرش □□□ @hosenih ناگه صدای یا ابتایش بلند شد حالا دوباره خون خدا جلوه می کند گاهی صدای یا ولدی می رسد به گوش گاهی نوای عمّه بیا جلوه می کند حالا علی کنار پیمبر رسیده است دارد برای اهل سما جلوه می کند روز شفاعت از همه ی کربلائیان او با سپاهی از شهدا جلوه می کند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ این گل که شکفته ،عطر جنت دارد انــدازۀ فـردوس طراوت دارد @hosenih از یمـن شکفتـن علـی اکبـر ارباب به خانه اش ضیافت دارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
تو ربودی ز خلق هر جا، دل حق بخون تو تا ابد زنده است از محبّت چنانکه احیا دل دین حق را بقا، زمکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست @hosenih ای قدت سرو بوستان کمال خوش خرامان روی به عزم قتال زینبت پشت سر گلاب افشان فاطمه پیش رو به استقبال لختی آهسته رو که کرده غمت الف قامت پدر را، دال تو شتابان بجانب مقتل او محاسن به دست از دنبال از غباری که خیزد از راهت آسمان را گرفت گرد ملال کرده دست دعا بلند پدر کای خداوند قادر متعال بارالها ببین که از بدنم جان شیرین شود جدا به چه حال؟ مظهر اللّه می رود به نبرد منطق وحی کرده عزم جدال زنده میکرد یا احمد را در وجود من این خجسته جمال دیده ام بود سوی او همه دم سینه ام داشت بوی او همه حال ای تو تیر شهاب و من چو کمان ای تو ماه بلند و من چو هِلال تا کنم لحظه ای تماشایت کاش میداد سیل اشک مجال باش در باغ خلد منتظرم که مرا بی تو زندگی است محال من نگویم مرو که می شنوم مصطفی گویدت تعال تعال رو که خواهد خدا بخون بیند لاله گون از تو عار و خط و خال حق بخون تو می شود پیروز باطل از تیغ تو است رو بزوال خون تو در رگ قرون جوشد هر شب و روز و هفته و مه و سال دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست @hosenih تا فرس تاختی به عزم نبرد خصم غالب تهی به میدان کرد هم قضا هم قدر باستقبال سینه در پیش نیزه ات گسترد بر سر دوستان فکندی شور در دل دشمنان نهادی درد روی فوجی، ز شرم رویت سرخ رنگ قومی، ز بیم تیغت زرد هر که دیدت ز دور با خود گفت خاتم الانبیاست این، برگرد او بجان می خرید آتش گرم این زدل می کشید نالۀ سرد فرد از جمع میگریزد لیک جمع ها را فرار بُد ز تو فرد آن یکی خواند الفرار، سفیه این بخود گفت الحذر، نامرد آتش خشم بود آن نه جدال شرر قهر بود این نه نبرد سر و تن اوفتاد بسکه بخاک ملک المون دست و پا گم کرد ای بسا سر که اوفتاد بخاک ای بسا تن که نرم شد چون گرد آن یکی جان بقعر دوزخ برد و آن دگر سینه پیش تیغ آورد نه به جمع و نه فرد آن لشگر در مصاف تو بود هم آورد جان عالم فدای آن پدری که پسر همچو مرتضی پرورد به جلالات حق بود باطل آنچه در مکتب تو گردد طرد دین حق را بقا، زمکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست @hosenih می زدی سخت بر صف دشمن همچو یزدان بقلب اهریمن دست و پا و سرو بدن میریخت دم تیغت بکوه و دشت و دمن دوست گفت آفرین (جُعِلتُ فداک) خصم گفتا زهی زهی احسن برد ناگاه جذبۀ عشقت در بر دوست از دل دشمن به حرم تاختی که بار دگر دل بوصل پدر کنی روشن تشنه بودی ولی به آتش جان نه به آبی که تر کنند دهن وصل از هر دو، می ربود قرار عشق با هر دو، می سرود سخن تو عطش را بهانه میکردی او لب خشک خود نشان دادن دید در آن بهانه لعل لبت ریخت اشک امام بر دامن با تبّسم دو دست خویش گشود گفت آت لسانک ای مه من بر لبت لب نهاد و باز آمد گوئیا جان رفته اش ببدن همه دیدند جز بهانه نبود لب عطشان و شدّت آهن عشق کی میرود برون از دل؟ روح چون می شود جدا از تن؟ با مشقّت ز خود جدایت کرد گفت: کای عاشق بلا و محن رو که امروز در دل آتش جام آیت دهد رسول زِ مَن تو بحقّی، سزد بخون غلطی خواهد اینگونه قادر ذوالمن دین حق را بقا، زمکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست @hosenih ای مرا آفتاب دیده علی ای دل از جان خود بریده، علی نه تو را دل ز تشنگی است کباب جان من هم بلب رسیده، علی نیست آبی که خواهر تو لبی تر نماید ز اشک دیده، علی آنقدر هست کز خجالت او رنگ سّقا ز رخ پریده، علی خون دل ریخته زچشم رباب اصغر انگشت خود مکیده، علی چیست آب فرات کآب بقا ناز خاک تو را کشیده، علی بلکه کوثر به اشتیاق لبت سینه چون پیرهن دریده، علی آتش عشق آب تو است نه آب که تو را عشق برگزیده، علی با لب تشنه دوست میخواهد صید در خاک و خون طپیده، علی باید امروز تشنه بر لب آب حنجر ما شود بریده، علی بخدا که خدا تو را ز ازل بهر این روز آفریده، علی رو که مادر برای دادن جان جسم پاک تو پروریده، علی رو که باید به یاد سرو قدت قامت من شود خمیده، علی رو کز آغاز با تن صد چاک دوست از من تو را خریده، علی رو که زهرا بخاک مقتل تو لاله از خون دیده چیده، علی به سرشگی که از محاسن من در غمت بر زمین چکیده، علی دائم از قطره قطره خون تنت گردد آوای حق شنیده، علی دین حق را بقا، زمکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست @hosenih باز آی چون علی تو را شمشیر حمله بردی به خصم با شمشیر خصم از بیم جان ز پا افتاد بر گرفتی بدست تا شمشیر هر که از دور دیده سویت دوخت دید در دست مصطفی شمشیر میشدی همچو مصطفی ظاهر میزدی همچو مرتضی شمشیر آمد از یک اشارۀ دستت با دل چرخ آشنا شمشیر ریخت از چشم کفر خون جگر کرد در قلب خصم جا شمشیر همه دیدند چون علی به اُحد میزدی در ره خدا شمشیر پدر از دور با تبّسم گفت آفرین خوش بود تو را شمشیر جان ز اهل خطا ستان که برزم نکند در کَفَت خطا شمشیر تو فکن بر دل عدو آتش
تو بزن در صف غزا شمشیر با بدست تو نفی کفر کند زد به اجسام نقشِ لا، شمشیر آه ای ماه برج یکتائی کرد فرق تو را دو تا، شمشیر حمله ورگشت خصم بر بدنت گاه با نیزه گاه با شمشیر کرد در پیش دیده گان پدر عضو عضوت ز هم جدا شمشیر هیچکس باورش نبود چنین که تو را افکند ز پا شمشیر تو به حقّی چه غم گرت آید تیر دشمن به سینه یا شمشیر بود از اوّل به جرم حقگوئی بر شما خاندان سزا شمشیر دین حق را بقا، زمکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست @hosenih قامتت تا ز صدر زین افتاد عرش گوئی که بر زمین افتاد نی خطا گفتمی که دریم خوی مظهر عالم آفرین افتاد رشتۀ عقل را جنون بگسست حلقۀ عشق را نگین افتاد چین زلف تو شسته شد از خون بر جبین سپهر چین افتاد سورۀ طا و های قرآن را غرق خون آیت مبین افتاد کر اثبات ذات الااللّه نقش لا تا بر آن جبین افتاد کس نداند بجز خدا و حسین چه بآن جسم نازنین افتاد نه تو دست از حیات خود شستی که ز پای مقتدای دین افتاد با سکوتت بروز عاشورا شورش صبح واپسین افتاد همه گفتند وای بر امّت که ز پا ختم مرسلین افتاد در حرم تا تو را به یا ابتا از لب جانفزا طنین افتاد رنگ بابا پرید و آه کشید که جوانم ز صدر زین افتاد ای که سر تا بپای بودی مهر با تو گردون چرا بکین افتاد آب نایاب بود و از داغت در حرم آه آتشین افتاد نه قد راستان ز غصه خمید که زپا میر راستین افتاد از دم تیغ قطعه قطعه شدن قسمت اهل حق چنین افتاد اوفتادی بخاک و از خونت ناگه این نقش دلنشین افتاد دین حق را بقا، زمکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست @hosenih با سکوت تو بانگ وا ولدا شد بلند از لب ولّی خدا گشت در موج دشمنان هر سو کرد در بحر خون تو را پیدا دید از تیر و نیزه و شمشیر عضو عضوت ز هم شدند جدا چهر بر چهره ات نهاد و نمود گریه در پیش خندۀ اعدا از درون دل شکسته کشید هفت نوبت نوای وا ولدا کی ز خون تو نخل دین سیراب وی شده با گلوی تشنه فدا تو خموشی و من سراپا گوش کز لبت بشنوم دوباره صدا پدر پیر خویش را دریاب بخدا تا نداده جان بخود آ ناله ام را ز عمق جان بشنو زنگ آهم ز لوح دل بزدا میزبانم بکشتن پسرم حق مهمان خویش کرد ادا بی تو با خصم همسفر گردد وای بر حال عمهّ ات فردا با فراق تو خو کنم؟ هرگز بی تو مانم، در این جهان ابدا! ای تو جان و جهانیان همه تن وی تو ماه و ستارگان، شهدا ای تو مولا و دیگران بنده وی تو سلطان و عالمیت گدا تا قیامت ره حقیقت راست روی خونین تو چراغ هدا تا که جان را بقا بود «میثم» می دهد از تو این سرود ندا دین حق را بقا، زمکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ این شعر ، سرود عالم بالا شد تبریک ، حسین بن علی بابا شد @hosenih همنام علی ، شبه محمد یعنی میلاد علی اکبر لیلا شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ سر خوشم باز در هوای علی در هوای پر از خدای علی قلم آورده ام که بنویسم چند خطی فقط برای علی چند خطی سفارشی نذر برق زیبای چشم های علی ناگهان عطر نور نازل شد همه جا پر شد از صدای علی و لبی غرق در تبسم شد شکر صد بار از خدای علی بوسه باران شد از لب ارباب صورت مصطفا نمای علی سیب سرخ حسین بارید از بوسه هایش به گونه های علی سیب سرخ بهشتیان آمد روز زیبای هر جوان آمد @hosenih به علی جلوه ی خدا دادند به جمالش چه جلوه ها دادند به لبانش کمی عسل دادند و به چشمش نمک، جدا دادند و به تیزی ابروانش هم خمی از تیغ مرتضی دادند و به اشک نماز نیمه شبش خوف دادند و هم رجا دادند و به یمن حضور محترمش خانه ی نور را صفا دادند به خرامیدنش برای پدر رنگ لبخند شوق را دادند به علی هر چه خوبها دارند همه را یک به یک، به جا دادند و به حق نور عالمین آمد پسر ارشد حسین آمد @hosenih رسم و آداب دلبری دارد شیوه ی رزم حیدری دارد بیشتر تا دل از پدر ببرد قد و بالای مادری دارد نور سیمای فاطمی دارد خلق و خوی پیمبری دارد بی سبب نیست اینکه حسنش با حسن یوسف برابری دارد شیر مرد عشیره ی خورشید چند تا فتح لشکری دارد مثل حیدر فقط نه یک شیوه شیوه های دلاوری دارد مثل عباس مرد میدان است بین سرها علی سری دارد اسد الله یا علی اکبر جان ارباب ما علی اکبر @hosenih شب شب مستی و گدایی شد باز هم هر دلی خدایی شد باز باران نور می بارد چه شب خوب و با صفایی شد دل دیوانه ام به شوق علی به هوای حرم هوایی شد کربلا یک علی فقط کم داشت با حضورش چه کربلایی شد نسل خورشید با دو تا اکبر غرق در نور و روشنایی شد یک علی اکبرش حسینی و یک علی اکبرش رضایی شد یک دلم مرغ کربلایی بود یک دلم مشهد الرضایی شد من گدای همیشه بی تابم یا امام الرئوف دریابم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خیری به جز از برکت کوثر ندیدیم ما جز کرم چیزی پسِ این در ندیدم ما انتخاب دست زهرائیم، پس شکر ما که به جز خوبی از این مادر ندیدم بعد از محمد هیچ کس را، هر چه گشتیم از اکبر لیلا پیمبرتر ندیدیم گشتیم ما، اکبرتر از حیدر ندیدم گشتیم ما، حیدرتر از اکبر ندیدیم از اکبر لیلا برای سفره داری بعد از حسن، ما هیچ کس را سر ندیدیم دیدیم ما، در خانه اش آقا زیاد است گشتیم ما در خانه اش نوکر ندیدیم @hosenih آمد، لب جن و ملک غرق دعا شد یوسف شد و ماه رخش قبله نما شد گلخنده بر روی عمو پاشید اول اکبر همان اول مرید مجتبی شد هر کس که شد خاک درش، تا آسمان رفت فطرس شد و بال و پرش غرق شفا شد یک عمر خاک پای بابا بود و آخر شش گوشه ی اکبر همان پائینِ پا شد وقتی گره افتاد در کار گداها خاک قدم های علی مشکل گشا شد زائر دو رکعت عشق زیر قبه را خواند زائر همان پائین پا حاجت روا شد آئینه آئینه است کوچک یا بزرگش هر کس که شد عبد علی عبد خدا شد @hosenih گفتم علی و سینه ام مست نجف شد تیر غمش را سینه ی عاشق هدف شد وقتی علی و فاطمه دریای نورند اکبر دُر و ارباب نوکرها صدف شد جنگاوری را از عموها ارث برده لرزید خاک دشت وقتی که به طف شد در صحنه های تن به تن خونش زمین ریخت هر کس که در این عرصه با اکبر طرف شد لشکر به هم پاشید وقتی رفت میدان تا گفت نام من علی ... نیزه به صف شد @hosenih دارد تلاطم می کند باران نیزه وسعت گرفته تا کجا، میدان نیزه دور علی حلقه زده ابر سیاهی حالا گرفته دشت را طوفان نیزه حالا دل غم دیده ی بابای پیرش مثل تن اکبر شده مهمان نیزه صدها که نه بلکه هزاران بار پیکر بالا و پائین رفته بر دستان نیزه پس لااقل پیراهنش را پس بیارید حالا که گشته یوسف قرآن نیزه ... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خوشم که سرسپرده‌ی صدای دلبرم خوشم که بیقرار یک دعای دلبرم اسیر یک نگاه دلگشای دلبرم خوشم که دم به دم پر از هوای دلبرم هوایی هوای کربلای دلبرم دوباره در هوای یک تبسُّم ملیح... دخیل عشق بسته‌ام به گوشه‌ی ضریح @hosenih اگر خمار و بیقرار و زار و خسته‌ای ز کار و بار روزگار دل شکسته‌ای اگر به لطف دیگران نظر نبسته‌ای اگر دل از تمام غیر او گسسته‌ای قیام کن چرا جدا ز خُم نشسته‌ای شب حواله‌ی پیاله‌ آمده بیا شب گرفتن حواله آمده بیا @hosenih بیا اسیر لطف بیکرانه‌ی حسین! بیا خمار باده‌ی شبانه‌ی حسین بخوان دوباره یکسره ترانه حسین بیا ببین صفای آشیانه‌ی حسین تنزّلُ الملائکه... به خانه‌ی حسین شب نزول استعاره‌ی محبّت است شب تولد ستاره‌ی محبّت است @hosenih تولد ستاره‌ای که ماه عالم است تلألو دوباره‌ی رسول خاتم است تجلی جلالت علی اعظم است ستاره‌ای که با کرامت و مُکرم است دلیل گریه‌های هشتم محرم است خوشم که در هوای رؤیتش روانی‌ام به پای این ستاره می‌رود جوانی‌ام @hosenih ستاره‌ای که در مدار او ستاره‌ها جواب روشنی برای استعاره‌ها که... می‌دهد به ما نشانِ راه چاره‌ها ستاره‌ای که با وجود ماه پاره‌ها شدند محو طلعت رخش نظاره‌ها تولد ستاره‌ی سحر مبارک است حسین فاطمه شده پدر... مبارک است @hosenih تولد ستاره‌ای که زهره‌ی صفاست ستاره‌ای که روشنای عرش کبریاست ستاره‌ای که صاحب سریر انماست ستاره‌ای که رونق بهشت کربلاست دمی نگاه او نیاز کلّ عمر ماست به افتخار این ستاره‌ی محمّدی... من از عدم درآمدم! تو هم درآمدی؟ @hosenih ستاره‌ای که نور در مدار خنده‌اش ستاره‌ای که ماه بیقرار خنده‌اش ستاره‌ای که عشق سر به دار خنده‌اش نجات عالم است گوشه‌ کار خنده‌اش بهشت می‌کند خدا نثار خنده‌اش به عشق این ستاره پا بکوب و دف بزن به شادباش حضرت حسین کف بزن @hosenih ستاره‌ی محمّدی شمائل حسین ستاره‌ی محمّدی خصائل حسین ستاره‌ی محمّدی فضائل حسین ستاره‌ی محمّدی مسائل حسین ستاره‌ی محمّدی دلائل حسین به افتخار این ستاره‌ی خدا نشان بزن کف مرتب و علی علی بخوان @hosenih ستاره‌ای که آسمان به زیر پای او ستاره‌ای که یک جهان شده فدای او ستاره‌ای که انس و جان... ز جان گدای او ستاره‌ای که صاحب الزمان ثنای او نموده در زیارتش بیان برای او... سلام ای سلاله‌ی خلیل یا علی! به راه عشق اوّلین قتیل یا علی @hosenih دوباره سر زده مگر رخ پیمبری دوباره جلوه‌گر شده جمال حیدری چه روی دلگشایی و چه نام دلبری عجب دلیر دلبر و عجب دلاوری همه حسینی و ... حسین ... علی اکبری میان شور نغمه‌ی علی علی مدد صدای کِل کشیدن فرشته می‌رسد @hosenih ستاره‌ی ستاره‌های فاطمه علی! محمد علی نمای فاطمه علی! ببین که عمه با صدای فاطمه علی! نشسته در برت به جای فاطمه علی! دوباره ناز کن برای فاطمه علی! بناز که... نیاز عمه ناز چشم توست اذان به وقت شرعی نماز چشم توست @hosenih به گیسوی نشسته روی شانه‌ات قسم به حال بندگی عاشقانه‌ات قسم به سفره‌ی همیشه پهنِ خانه‌ات قسم به رحمت مدام بی‌کرانه‌ات قسم به آن چراغ بام آستانه‌ات قسم نمی‌روم به جایی از در سرای تو امیدوارم عاقبت شوم فدای تو @hosenih نگاه کن به حال این اسیر مضطرب توجهی به سوی این حقیر مضطرب تفضّلی به بنده‌ی فقیر مضطرب تو حضرت امیر و من اجیر مضطرب چقدر در مصاف تو دلیر مضطرب! فتاده‌اند از نفس کنار راه تو فدای گردشِ گداکُشِ نگاه تو @hosenih خدا برای من فقط گدا شدن نوشت گدای خانواده‌ی شما شدن نوشت به کوچه‌های لطفتان رها شدن نوشت هلاک جمعه‌های کربلا شدن نوشت و عاقبت به راهتان فدا شدن نوشت ولی برای تو نوشته: دلبری کنی مرا به لطف خود علیِ اکبری کنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آيينه رونماى حيدر آمد اين بار على ،شبهِ پيمبر آمد @hosenih سقّاى ادب باز رجز مى خواند: الگوى جوان،"علىّ اكبر" آمد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ باید شنید از دو لبت یاحسین را باید که دید رویِ تو را با حسین را از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد هرشب علی علی شده لالا ، حسین را با هیچ چیزِ عالم عوض ، نه نمیکند اربابِ ما شنیدنِ بابا حسین را هر پنج وعده تا که اذانِ تو میرسد مبهوت میکند همه حتیٰ حسین را این‌سان که خیره خیره تو را میکند نگاه باید که دید وقتِ تماشا حسین را طوری به رویِ دامن زینب نشسته‌ای گویا گرفته حضرت زهرا حسین را باغ بهشت را گِروِ باده داده‌ایم دیوانگانِ حضرتِ ارباب زاده‌ایم @hosenih روزی که بال میزدم اما پری نبود روزی که حلقه میزدم اما دری نبود روزی که باده عربده میزد حریف کو؟ حل میشدم درونِ مِی و ساغری نبود روزی که در میانِ تمامیِ عقل‌ها مستانه نعره میزدم و حنجری نبود روزی که عشق بود و خداوندِ عشق را غیر از حسین آینه‌ی دیگری نبود دیدم حسین بود و حسین و حسین هم وقتی که بود جلوه‌ی بالاتری نبود میخواستم که دل بسپارم نیافتم میخواستم که سر بدوانم سری نبود آنروز لطفِ حضرتِ حق حیدری شدیم ما را صدا زدند و علی اکبری شدیم @hosenih وقتی که باز میکنی از رُخ نقاب را بیچاره میکنی زِ پِی ات آفتاب را انگشت بر لب اند تمامیِ قاب‌ها داری زِ بس که چهره‌ی ختمی مآب را جبریل هم گمان کنم اینجا مُردَد است آورده در حضورِ تو اُمّ الکتاب را شُکرِ خدا برای گره‌های کورِ ما آورده‌ای هزار دَمِ مستجاب را چشم پدر زِ شوق و شعف برق میزند وقتی سلام میکنی عالیجناب را میدان برایِ عرضِ ادب سجده میکند تا دست میکشی سر و یالِ عقاب را تو حیدری که آمده تکرار میشوی وقت نبرد تیغ علمدار میشوی @hosenih در خاک میروند تمامِ سوارها با دیدنِ تو ای نفسِ ذوالفقارها حتیٰ هنوز بین دلیران زبانزد است یک صحنه از حضور تو در تار و مارها تو میزدی به سینه‌ی لشگر ولی چه سود یک تن نبود دور و برت از فرارها تیغ تو چرخ میزند و چرخ میزند صدها هزار دست و سرِ نابکارها از نازِ ضربِ شصتِ تو بد مست میشود شمشیر تو که زَهره دَرَد از شکارها از نازِ ضربِ شصتِ تو تکبیر میکشد عباس ، وقتِ دیدنِ این کار زارها نامت حماسه‌ای ست که پیدا نمیشود هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمیشود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih