بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
خداوند خرد بخشندۀ جان
به روز یازده از ماه شعبان
حسین ابن علی را داد ماهی
چه ماهی بهتر از مهر درخشان
@hosenih
عیان از طلعتش یک آسمان نور
نهان در سینه اش یک بحر ایمان
گل رویش تمام باغ جنّت
خط و خالش همه سی جزء قرآن
جلال چارده معصوم در قد
جمال پنج تن در رخ نمایان
عروس فاطمه لیلا مبارک
که داری یک بهشت گل به دامان
خدایت داد فرزندی که الحقّ
خداوندیست در تصویر انسان
رسول کبریا را جان شیرین
امیرالمؤمنین را شیرۀ جان
ذبیح دوّم آل محمّد
علیّ اوّل شاه شهیدان
@hosenih
نه ماهش می توان گفتن نه مهرش
که باشد بهتر از این برتر از آن
شمیم طرّه اش بر زخم، مرحم
غبار مقدمش بر درد، درمان
ز ما چشم امید و دست خالی
از او بذل عنایت باب احسان
اگر چشمی گشاید عالمی را
کند با یک نگاه خویش سلمان
چو چشمش باز شد بر روی بابا
برای دادن جان بست پیمان
نشاید وصف او گفتن، گرفتم
که گوهر از دهان ریزم چو باران
من و مدح رسول الله ثانی
من و وصف جمال الله سبحان
علیّ ابن حسین ابن علی را
حسین ابن علی باید ثنا خوان
رسول الله پا تا سر زهی قدر
ولیّ الله سر تا پا زهی شان
@hosenih
نبوّت در جمال اوست پیدا
ولایت در وجود اوست پنهان
ز خشم او شراری نار دوزخ
ز مهر او بهاری باغ رضوان
گهی زینب در این آئینه مبهوت
گهی عبّاس از این آیینه حیران
اگر می دید یوسف روی او را
نمی آمد برون از چاه کنعان
حرام است از کنار این گل رو
کسی رو آورد سوی گلستان
شرف، آزادگی، ایثار، تقوی
کنار سفرۀ او چار مهمان
@hosenih
زهی چشم و زهی ابرو که باشد
یکی نرگس یکی شمشیر برّان
دو گیسویش دو حبل محکم دین
دو صورت سورۀ نور است و فرقان
دو بازویش دو دست قدرت حق
دو لب دو پاره از لعل بدخشان
گهی با ناز از بابا برد دل
گه از لبخند بر مادر دهد جان
توانایی به خاک او زمین گیر
خرد در پیش او طفل دبستان
@hosenih
مگر مهرش بگیرد دست «میثم»
و گر نه جای او باشد به نیران
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
جهان هست آفرین را صفای دیگر مبارک
به بیت شمس ولایت نزول اختر مبارک
طلوع حُسن محمّد که شد مکرّر مبارک
جمال احمد مبارک جلال داور مبارک
نشاط زهرا مبارک سرور حیدر مبارک
ولادت نجل احمد علیّ اکبر مبارک
@hosenih
به بزم آل محمّد بیا که احمد به بینی
بیا که احمد ببینی فروغ سرمد به بینی
فروغ سرمد ببینی جمال بی حد به بینی
جمال بی حد ببینی رسول امجد به بینی
رسول امجد ببینی علی محمّد به بینی
علی، محمّد، شما را طلوع دیگر مبارک
@hosenih
به چشم چشم الهی دمی که صورت گشاید
به هر نگاهش زبابا هزار دل می رباید
سزد که شخص محمّد ثنای او را سراید
سلام بر آن جمالی که دشمن او را ستاید
به وقت دیدار او دل به یاد پیغمبر آید
چنین شکوه و جلال و جمال و منظر مبارک
@hosenih
حسین و عبّاس و زینب گرفته بر روی دستش
زنند گل بوسه بر رخ به یاد عهد الستش
سر بشر خاک راهش دل ملک پای بستش
دل از پدر می رباید دو چشم یکتا پرستش
فدای یک تار گیسو وجود، با کلّ هستش
ملاحت طلعت او به صنع داور مبارک
@hosenih
حسین و لیلا و زینب شکفته از خنده ی او
چراغ آل محمّد جمال رخشنده ی او
کمال ایمان، شهامت، وفا ادب، زنده ی او
جلال، عزّت، کرامت، شرف، کمین بنده ی او
هماره نام نکوی علی برازنده ی او
به خاندان ولایت علیّ دیگر مبارک
@hosenih
تمام خلقش محمّد تمام خویش محمّد
بهار حسنش محمّد بهشت رویش محمّد
شعاع چشمش محمّد شکنج مویش محمّد
چه عطر و بویش محمّد چه گفتگویش محمّد
به دیده ی جدّ و مام و اب و عمویش محمّد
بر او شکوه محمّد زپای تا سر مبارک
@hosenih
حقیقت مصطفی و جلالت چار امامش
سلام داور به جدّ و به جدّه و باب و مامش
جلال زهرا جلالش مقام عصمت مقامش
علی است آری، از آن رو، علی نهادند نامش
زحیّ داور درودش زکلّ خلقت سلامش
ولادت این پسر را بگو به مادر مبارک
@hosenih
به کلّ مخلوق، مولا به ملک معبود، والی
وجود او کربلایی زدوره ی خردسالی
زشوق و شور شهادت هماره حالی به حالی
شبیه جدّش محمّد نظیر مولی الموالی
به پیش سر و قد او قد شهادت هلالی
هزار زخمش به پیکر زتیر و خنجر مبارک
@hosenih
به دل تجلاّی داور به چهره تصویر حیدر
به سینه اخلاص زهرا به دست شمشیر حیدر
دعا مناجات بابا، صداش تکبیر حیدر
جبین و خال و خط و رخ تمام تفسیر حیدر
به بزم ها عبد صالح به رزم ها شیر حیدر
امام سجّادِ ما را چنین برادر مبارک
@hosenih
فتاده آتش به دریا زهرم داغ لب او
به سینه ها تا قیامت شرار تاب و تب او
گرفته روح عبادت شب از نماز شب او
ملک دل از دست داده به نغمه ی یارب او
چراغ جان جوانان تجلّی مکتب او
به نسل پاک جوان این خجسته رهبر مبارک
@hosenih
عروج ایثار و ایمان علیک منّی سلامش
به ذات معبود، ممسوس، زهی جلال و مقامش
پیام احمد رسانده به موج خون بر امامش
تمام کرب و بلاهات کتاب خون و قیامش
به نخل «میثم» دهد بر، فضیلت ناتمامش
به طبع او این عنایت به نخلش این بر مبارک
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#محمود_ژولیده
▶️
اینک دوباره نور ولا جلوه می کند
بار دگر رسول خدا جلوه می کند
سرچشمه ی زلال ولایت که سر زَنَد
جام طهورِ آب بقا جلوه می کند
در خانه ی حسین به امرِ خدای او
نور تمامِ ارض و سما جلوه می کند
یک شِمّه از جمال و جلال پیمبری
در آسمان چو شمس و ضحی جلوه می کند
این مَه اگر نقاب بگیرد ز روی خود
وجه کمال آل عبا جلوه می کند
آمد گره گشای جمیع پیمبران
حالا تمام معجزه ها جلوه می کند
یوسف کجاست تا شود از این جمال مست
یوسف ترین جمالِ خدا جلوه می کند
عیسی کجاست تا نفسی زنده تر شود
احیاگر نفوسِ هُدی جلوه می کند
تا خُلق و خوی و منطقِ احمد شود مسیر
شهزاده ی حسین به ما جلوه می کند
باید عقیقه داد برایش تمام عمر
ذبح عظیم کرب و بلا جلوه می کند
ترسم دهد بهانه به چشمانِ شور و شوم
روزی که بی نقاب دو جا جلوه می کند
یک روز درب خانه ی مادر به رهگذر
روزی دگر به دشت بلا جلوه می کند
با صد هزار جلوه برون آید از حرم
با صد هزار جلوه نما جلوه می کند
از قلب خیمه می زند آتشفشان برون
تا قلب آن سپاهِ جفا جلوه می کند
می رَزمَد از یسار و یمین بر سپاه خصم
وای از کجایْ تا به کجا جلوه می کند
وقتی نقاب می زند از چهره اش کنار
انگار مصطفی ز خفا جلوه می کند
چشمش کنند لشگری از چشم شورها
آخر به زیر تیغِ بلا جلوه می کند
وقتی فتاد هِیمَنه اَش در محاصره
دیدند از زمین و فضا جلوه می کند
دیدند مثل فاطمه فریاد می زند
مثل علی بدون خطا جلوه می کند
شمشیر می زند همه سو یا علی کنان
مانند رزم شیر خدا جلوه می کند
یک ماه پاره بود و تمام سپاه خصم
گفتند او هنوز چرا جلوه می کند
دُورَش زدند نیزه به پهلوی او زدند
دیدند باز هم به خدا جلوه می کند
□□□
@hosenih
فرق علی دوباره خدایا شکاف خورد
انگار باز فاطمه ضربِ غلاف خورد
شمشیرِ او شکست و نگاهش به خیمه شد
در یک زمان تنش به زمین قطعه قطعه شد
افتاد زیر نیزه و شمشیر پیکرش
شد پاره پاره پیکرش از پای تا سرش
□□□
@hosenih
ناگه صدای یا ابتایش بلند شد
حالا دوباره خون خدا جلوه می کند
گاهی صدای یا ولدی می رسد به گوش
گاهی نوای عمّه بیا جلوه می کند
حالا علی کنار پیمبر رسیده است
دارد برای اهل سما جلوه می کند
روز شفاعت از همه ی کربلائیان
او با سپاهی از شهدا جلوه می کند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت
#سيدهاشم_وفايی
▶️
این گل که شکفته ،عطر جنت دارد
انــدازۀ فـردوس طراوت دارد
@hosenih
از یمـن شکفتـن علـی اکبـر
ارباب به خانه اش ضیافت دارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
تو ربودی ز خلق هر جا، دل
حق بخون تو تا ابد زنده است
از محبّت چنانکه احیا دل
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
ای قدت سرو بوستان کمال
خوش خرامان روی به عزم قتال
زینبت پشت سر گلاب افشان
فاطمه پیش رو به استقبال
لختی آهسته رو که کرده غمت
الف قامت پدر را، دال
تو شتابان بجانب مقتل
او محاسن به دست از دنبال
از غباری که خیزد از راهت
آسمان را گرفت گرد ملال
کرده دست دعا بلند پدر
کای خداوند قادر متعال
بارالها ببین که از بدنم
جان شیرین شود جدا به چه حال؟
مظهر اللّه می رود به نبرد
منطق وحی کرده عزم جدال
زنده میکرد یا احمد را
در وجود من این خجسته جمال
دیده ام بود سوی او همه دم
سینه ام داشت بوی او همه حال
ای تو تیر شهاب و من چو کمان
ای تو ماه بلند و من چو هِلال
تا کنم لحظه ای تماشایت
کاش میداد سیل اشک مجال
باش در باغ خلد منتظرم
که مرا بی تو زندگی است محال
من نگویم مرو که می شنوم
مصطفی گویدت تعال تعال
رو که خواهد خدا بخون بیند
لاله گون از تو عار و خط و خال
حق بخون تو می شود پیروز
باطل از تیغ تو است رو بزوال
خون تو در رگ قرون جوشد
هر شب و روز و هفته و مه و سال
دین حق را بقا، ز مکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
تا فرس تاختی به عزم نبرد
خصم غالب تهی به میدان کرد
هم قضا هم قدر باستقبال
سینه در پیش نیزه ات گسترد
بر سر دوستان فکندی شور
در دل دشمنان نهادی درد
روی فوجی، ز شرم رویت سرخ
رنگ قومی، ز بیم تیغت زرد
هر که دیدت ز دور با خود گفت
خاتم الانبیاست این، برگرد
او بجان می خرید آتش گرم
این زدل می کشید نالۀ سرد
فرد از جمع میگریزد لیک
جمع ها را فرار بُد ز تو فرد
آن یکی خواند الفرار، سفیه
این بخود گفت الحذر، نامرد
آتش خشم بود آن نه جدال
شرر قهر بود این نه نبرد
سر و تن اوفتاد بسکه بخاک
ملک المون دست و پا گم کرد
ای بسا سر که اوفتاد بخاک
ای بسا تن که نرم شد چون گرد
آن یکی جان بقعر دوزخ برد
و آن دگر سینه پیش تیغ آورد
نه به جمع و نه فرد آن لشگر
در مصاف تو بود هم آورد
جان عالم فدای آن پدری
که پسر همچو مرتضی پرورد
به جلالات حق بود باطل
آنچه در مکتب تو گردد طرد
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
می زدی سخت بر صف دشمن
همچو یزدان بقلب اهریمن
دست و پا و سرو بدن میریخت
دم تیغت بکوه و دشت و دمن
دوست گفت آفرین (جُعِلتُ فداک)
خصم گفتا زهی زهی احسن
برد ناگاه جذبۀ عشقت
در بر دوست از دل دشمن
به حرم تاختی که بار دگر
دل بوصل پدر کنی روشن
تشنه بودی ولی به آتش جان
نه به آبی که تر کنند دهن
وصل از هر دو، می ربود قرار
عشق با هر دو، می سرود سخن
تو عطش را بهانه میکردی
او لب خشک خود نشان دادن
دید در آن بهانه لعل لبت
ریخت اشک امام بر دامن
با تبّسم دو دست خویش گشود
گفت آت لسانک ای مه من
بر لبت لب نهاد و باز آمد
گوئیا جان رفته اش ببدن
همه دیدند جز بهانه نبود
لب عطشان و شدّت آهن
عشق کی میرود برون از دل؟
روح چون می شود جدا از تن؟
با مشقّت ز خود جدایت کرد
گفت: کای عاشق بلا و محن
رو که امروز در دل آتش
جام آیت دهد رسول زِ مَن
تو بحقّی، سزد بخون غلطی
خواهد اینگونه قادر ذوالمن
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
ای مرا آفتاب دیده علی
ای دل از جان خود بریده، علی
نه تو را دل ز تشنگی است کباب
جان من هم بلب رسیده، علی
نیست آبی که خواهر تو لبی
تر نماید ز اشک دیده، علی
آنقدر هست کز خجالت او
رنگ سّقا ز رخ پریده، علی
خون دل ریخته زچشم رباب
اصغر انگشت خود مکیده، علی
چیست آب فرات کآب بقا
ناز خاک تو را کشیده، علی
بلکه کوثر به اشتیاق لبت
سینه چون پیرهن دریده، علی
آتش عشق آب تو است نه آب
که تو را عشق برگزیده، علی
با لب تشنه دوست میخواهد
صید در خاک و خون طپیده، علی
باید امروز تشنه بر لب آب
حنجر ما شود بریده، علی
بخدا که خدا تو را ز ازل
بهر این روز آفریده، علی
رو که مادر برای دادن جان
جسم پاک تو پروریده، علی
رو که باید به یاد سرو قدت
قامت من شود خمیده، علی
رو کز آغاز با تن صد چاک
دوست از من تو را خریده، علی
رو که زهرا بخاک مقتل تو
لاله از خون دیده چیده، علی
به سرشگی که از محاسن من
در غمت بر زمین چکیده، علی
دائم از قطره قطره خون تنت
گردد آوای حق شنیده، علی
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
باز آی چون علی تو را شمشیر
حمله بردی به خصم با شمشیر
خصم از بیم جان ز پا افتاد
بر گرفتی بدست تا شمشیر
هر که از دور دیده سویت دوخت
دید در دست مصطفی شمشیر
میشدی همچو مصطفی ظاهر
میزدی همچو مرتضی شمشیر
آمد از یک اشارۀ دستت
با دل چرخ آشنا شمشیر
ریخت از چشم کفر خون جگر
کرد در قلب خصم جا شمشیر
همه دیدند چون علی به اُحد
میزدی در ره خدا شمشیر
پدر از دور با تبّسم گفت
آفرین خوش بود تو را شمشیر
جان ز اهل خطا ستان که برزم
نکند در کَفَت خطا شمشیر
تو فکن بر دل عدو آتش
تو بزن در صف غزا شمشیر
با بدست تو نفی کفر کند
زد به اجسام نقشِ لا، شمشیر
آه ای ماه برج یکتائی
کرد فرق تو را دو تا، شمشیر
حمله ورگشت خصم بر بدنت
گاه با نیزه گاه با شمشیر
کرد در پیش دیده گان پدر
عضو عضوت ز هم جدا شمشیر
هیچکس باورش نبود چنین
که تو را افکند ز پا شمشیر
تو به حقّی چه غم گرت آید
تیر دشمن به سینه یا شمشیر
بود از اوّل به جرم حقگوئی
بر شما خاندان سزا شمشیر
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
قامتت تا ز صدر زین افتاد
عرش گوئی که بر زمین افتاد
نی خطا گفتمی که دریم خوی
مظهر عالم آفرین افتاد
رشتۀ عقل را جنون بگسست
حلقۀ عشق را نگین افتاد
چین زلف تو شسته شد از خون
بر جبین سپهر چین افتاد
سورۀ طا و های قرآن را
غرق خون آیت مبین افتاد
کر اثبات ذات الااللّه
نقش لا تا بر آن جبین افتاد
کس نداند بجز خدا و حسین
چه بآن جسم نازنین افتاد
نه تو دست از حیات خود شستی
که ز پای مقتدای دین افتاد
با سکوتت بروز عاشورا
شورش صبح واپسین افتاد
همه گفتند وای بر امّت
که ز پا ختم مرسلین افتاد
در حرم تا تو را به یا ابتا
از لب جانفزا طنین افتاد
رنگ بابا پرید و آه کشید
که جوانم ز صدر زین افتاد
ای که سر تا بپای بودی مهر
با تو گردون چرا بکین افتاد
آب نایاب بود و از داغت
در حرم آه آتشین افتاد
نه قد راستان ز غصه خمید
که زپا میر راستین افتاد
از دم تیغ قطعه قطعه شدن
قسمت اهل حق چنین افتاد
اوفتادی بخاک و از خونت
ناگه این نقش دلنشین افتاد
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
با سکوت تو بانگ وا ولدا
شد بلند از لب ولّی خدا
گشت در موج دشمنان هر سو
کرد در بحر خون تو را پیدا
دید از تیر و نیزه و شمشیر
عضو عضوت ز هم شدند جدا
چهر بر چهره ات نهاد و نمود
گریه در پیش خندۀ اعدا
از درون دل شکسته کشید
هفت نوبت نوای وا ولدا
کی ز خون تو نخل دین سیراب
وی شده با گلوی تشنه فدا
تو خموشی و من سراپا گوش
کز لبت بشنوم دوباره صدا
پدر پیر خویش را دریاب
بخدا تا نداده جان بخود آ
ناله ام را ز عمق جان بشنو
زنگ آهم ز لوح دل بزدا
میزبانم بکشتن پسرم
حق مهمان خویش کرد ادا
بی تو با خصم همسفر گردد
وای بر حال عمهّ ات فردا
با فراق تو خو کنم؟ هرگز
بی تو مانم، در این جهان ابدا!
ای تو جان و جهانیان همه تن
وی تو ماه و ستارگان، شهدا
ای تو مولا و دیگران بنده
وی تو سلطان و عالمیت گدا
تا قیامت ره حقیقت راست
روی خونین تو چراغ هدا
تا که جان را بقا بود «میثم»
می دهد از تو این سرود ندا
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت
#محمود_ژولیده
▶️
این شعر ، سرود عالم بالا شد
تبریک ، حسین بن علی بابا شد
@hosenih
همنام علی ، شبه محمد یعنی
میلاد علی اکبر لیلا شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#وحید_محمدی
▶️
سر خوشم باز در هوای علی
در هوای پر از خدای علی
قلم آورده ام که بنویسم
چند خطی فقط برای علی
چند خطی سفارشی نذر
برق زیبای چشم های علی
ناگهان عطر نور نازل شد
همه جا پر شد از صدای علی
و لبی غرق در تبسم شد
شکر صد بار از خدای علی
بوسه باران شد از لب ارباب
صورت مصطفا نمای علی
سیب سرخ حسین بارید از
بوسه هایش به گونه های علی
سیب سرخ بهشتیان آمد
روز زیبای هر جوان آمد
@hosenih
به علی جلوه ی خدا دادند
به جمالش چه جلوه ها دادند
به لبانش کمی عسل دادند
و به چشمش نمک، جدا دادند
و به تیزی ابروانش هم
خمی از تیغ مرتضی دادند
و به اشک نماز نیمه شبش
خوف دادند و هم رجا دادند
و به یمن حضور محترمش
خانه ی نور را صفا دادند
به خرامیدنش برای پدر
رنگ لبخند شوق را دادند
به علی هر چه خوبها دارند
همه را یک به یک، به جا دادند
و به حق نور عالمین آمد
پسر ارشد حسین آمد
@hosenih
رسم و آداب دلبری دارد
شیوه ی رزم حیدری دارد
بیشتر تا دل از پدر ببرد
قد و بالای مادری دارد
نور سیمای فاطمی دارد
خلق و خوی پیمبری دارد
بی سبب نیست اینکه حسنش با
حسن یوسف برابری دارد
شیر مرد عشیره ی خورشید
چند تا فتح لشکری دارد
مثل حیدر فقط نه یک شیوه
شیوه های دلاوری دارد
مثل عباس مرد میدان است
بین سرها علی سری دارد
اسد الله یا علی اکبر
جان ارباب ما علی اکبر
@hosenih
شب شب مستی و گدایی شد
باز هم هر دلی خدایی شد
باز باران نور می بارد
چه شب خوب و با صفایی شد
دل دیوانه ام به شوق علی
به هوای حرم هوایی شد
کربلا یک علی فقط کم داشت
با حضورش چه کربلایی شد
نسل خورشید با دو تا اکبر
غرق در نور و روشنایی شد
یک علی اکبرش حسینی و
یک علی اکبرش رضایی شد
یک دلم مرغ کربلایی بود
یک دلم مشهد الرضایی شد
من گدای همیشه بی تابم
یا امام الرئوف دریابم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#وحید_محمدی
▶️
خیری به جز از برکت کوثر ندیدیم
ما جز کرم چیزی پسِ این در ندیدم
ما انتخاب دست زهرائیم، پس شکر
ما که به جز خوبی از این مادر ندیدم
بعد از محمد هیچ کس را، هر چه گشتیم
از اکبر لیلا پیمبرتر ندیدیم
گشتیم ما، اکبرتر از حیدر ندیدم
گشتیم ما، حیدرتر از اکبر ندیدیم
از اکبر لیلا برای سفره داری
بعد از حسن، ما هیچ کس را سر ندیدیم
دیدیم ما، در خانه اش آقا زیاد است
گشتیم ما در خانه اش نوکر ندیدیم
@hosenih
آمد، لب جن و ملک غرق دعا شد
یوسف شد و ماه رخش قبله نما شد
گلخنده بر روی عمو پاشید اول
اکبر همان اول مرید مجتبی شد
هر کس که شد خاک درش، تا آسمان رفت
فطرس شد و بال و پرش غرق شفا شد
یک عمر خاک پای بابا بود و آخر
شش گوشه ی اکبر همان پائینِ پا شد
وقتی گره افتاد در کار گداها
خاک قدم های علی مشکل گشا شد
زائر دو رکعت عشق زیر قبه را خواند
زائر همان پائین پا حاجت روا شد
آئینه آئینه است کوچک یا بزرگش
هر کس که شد عبد علی عبد خدا شد
@hosenih
گفتم علی و سینه ام مست نجف شد
تیر غمش را سینه ی عاشق هدف شد
وقتی علی و فاطمه دریای نورند
اکبر دُر و ارباب نوکرها صدف شد
جنگاوری را از عموها ارث برده
لرزید خاک دشت وقتی که به طف شد
در صحنه های تن به تن خونش زمین ریخت
هر کس که در این عرصه با اکبر طرف شد
لشکر به هم پاشید وقتی رفت میدان
تا گفت نام من علی ... نیزه به صف شد
@hosenih
دارد تلاطم می کند باران نیزه
وسعت گرفته تا کجا، میدان نیزه
دور علی حلقه زده ابر سیاهی
حالا گرفته دشت را طوفان نیزه
حالا دل غم دیده ی بابای پیرش
مثل تن اکبر شده مهمان نیزه
صدها که نه بلکه هزاران بار پیکر
بالا و پائین رفته بر دستان نیزه
پس لااقل پیراهنش را پس بیارید
حالا که گشته یوسف قرآن نیزه ...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
خوشم که سرسپردهی صدای دلبرم
خوشم که بیقرار یک دعای دلبرم
اسیر یک نگاه دلگشای دلبرم
خوشم که دم به دم پر از هوای دلبرم
هوایی هوای کربلای دلبرم
دوباره در هوای یک تبسُّم ملیح...
دخیل عشق بستهام به گوشهی ضریح
@hosenih
اگر خمار و بیقرار و زار و خستهای
ز کار و بار روزگار دل شکستهای
اگر به لطف دیگران نظر نبستهای
اگر دل از تمام غیر او گسستهای
قیام کن چرا جدا ز خُم نشستهای
شب حوالهی پیاله آمده بیا
شب گرفتن حواله آمده بیا
@hosenih
بیا اسیر لطف بیکرانهی حسین!
بیا خمار بادهی شبانهی حسین
بخوان دوباره یکسره ترانه حسین
بیا ببین صفای آشیانهی حسین
تنزّلُ الملائکه... به خانهی حسین
شب نزول استعارهی محبّت است
شب تولد ستارهی محبّت است
@hosenih
تولد ستارهای که ماه عالم است
تلألو دوبارهی رسول خاتم است
تجلی جلالت علی اعظم است
ستارهای که با کرامت و مُکرم است
دلیل گریههای هشتم محرم است
خوشم که در هوای رؤیتش روانیام
به پای این ستاره میرود جوانیام
@hosenih
ستارهای که در مدار او ستارهها
جواب روشنی برای استعارهها
که... میدهد به ما نشانِ راه چارهها
ستارهای که با وجود ماه پارهها
شدند محو طلعت رخش نظارهها
تولد ستارهی سحر مبارک است
حسین فاطمه شده پدر... مبارک است
@hosenih
تولد ستارهای که زهرهی صفاست
ستارهای که روشنای عرش کبریاست
ستارهای که صاحب سریر انماست
ستارهای که رونق بهشت کربلاست
دمی نگاه او نیاز کلّ عمر ماست
به افتخار این ستارهی محمّدی...
من از عدم درآمدم! تو هم درآمدی؟
@hosenih
ستارهای که نور در مدار خندهاش
ستارهای که ماه بیقرار خندهاش
ستارهای که عشق سر به دار خندهاش
نجات عالم است گوشه کار خندهاش
بهشت میکند خدا نثار خندهاش
به عشق این ستاره پا بکوب و دف بزن
به شادباش حضرت حسین کف بزن
@hosenih
ستارهی محمّدی شمائل حسین
ستارهی محمّدی خصائل حسین
ستارهی محمّدی فضائل حسین
ستارهی محمّدی مسائل حسین
ستارهی محمّدی دلائل حسین
به افتخار این ستارهی خدا نشان
بزن کف مرتب و علی علی بخوان
@hosenih
ستارهای که آسمان به زیر پای او
ستارهای که یک جهان شده فدای او
ستارهای که انس و جان... ز جان گدای او
ستارهای که صاحب الزمان ثنای او
نموده در زیارتش بیان برای او...
سلام ای سلالهی خلیل یا علی!
به راه عشق اوّلین قتیل یا علی
@hosenih
دوباره سر زده مگر رخ پیمبری
دوباره جلوهگر شده جمال حیدری
چه روی دلگشایی و چه نام دلبری
عجب دلیر دلبر و عجب دلاوری
همه حسینی و ... حسین ... علی اکبری
میان شور نغمهی علی علی مدد
صدای کِل کشیدن فرشته میرسد
@hosenih
ستارهی ستارههای فاطمه علی!
محمد علی نمای فاطمه علی!
ببین که عمه با صدای فاطمه علی!
نشسته در برت به جای فاطمه علی!
دوباره ناز کن برای فاطمه علی!
بناز که... نیاز عمه ناز چشم توست
اذان به وقت شرعی نماز چشم توست
@hosenih
به گیسوی نشسته روی شانهات قسم
به حال بندگی عاشقانهات قسم
به سفرهی همیشه پهنِ خانهات قسم
به رحمت مدام بیکرانهات قسم
به آن چراغ بام آستانهات قسم
نمیروم به جایی از در سرای تو
امیدوارم عاقبت شوم فدای تو
@hosenih
نگاه کن به حال این اسیر مضطرب
توجهی به سوی این حقیر مضطرب
تفضّلی به بندهی فقیر مضطرب
تو حضرت امیر و من اجیر مضطرب
چقدر در مصاف تو دلیر مضطرب!
فتادهاند از نفس کنار راه تو
فدای گردشِ گداکُشِ نگاه تو
@hosenih
خدا برای من فقط گدا شدن نوشت
گدای خانوادهی شما شدن نوشت
به کوچههای لطفتان رها شدن نوشت
هلاک جمعههای کربلا شدن نوشت
و عاقبت به راهتان فدا شدن نوشت
ولی برای تو نوشته: دلبری کنی
مرا به لطف خود علیِ اکبری کنی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_ولادت
#محمدمهدى_عبدالهى
▶️
آيينه رونماى حيدر آمد
اين بار على ،شبهِ پيمبر آمد
@hosenih
سقّاى ادب باز رجز مى خواند:
الگوى جوان،"علىّ اكبر" آمد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حسن_لطفی
▶️
باید شنید از دو لبت یاحسین را
باید که دید رویِ تو را با حسین را
از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد
هرشب علی علی شده لالا ، حسین را
با هیچ چیزِ عالم عوض ، نه نمیکند
اربابِ ما شنیدنِ بابا حسین را
هر پنج وعده تا که اذانِ تو میرسد
مبهوت میکند همه حتیٰ حسین را
اینسان که خیره خیره تو را میکند نگاه
باید که دید وقتِ تماشا حسین را
طوری به رویِ دامن زینب نشستهای
گویا گرفته حضرت زهرا حسین را
باغ بهشت را گِروِ باده دادهایم
دیوانگانِ حضرتِ ارباب زادهایم
@hosenih
روزی که بال میزدم اما پری نبود
روزی که حلقه میزدم اما دری نبود
روزی که باده عربده میزد حریف کو؟
حل میشدم درونِ مِی و ساغری نبود
روزی که در میانِ تمامیِ عقلها
مستانه نعره میزدم و حنجری نبود
روزی که عشق بود و خداوندِ عشق را
غیر از حسین آینهی دیگری نبود
دیدم حسین بود و حسین و حسین هم
وقتی که بود جلوهی بالاتری نبود
میخواستم که دل بسپارم نیافتم
میخواستم که سر بدوانم سری نبود
آنروز لطفِ حضرتِ حق حیدری شدیم
ما را صدا زدند و علی اکبری شدیم
@hosenih
وقتی که باز میکنی از رُخ نقاب را
بیچاره میکنی زِ پِی ات آفتاب را
انگشت بر لب اند تمامیِ قابها
داری زِ بس که چهرهی ختمی مآب را
جبریل هم گمان کنم اینجا مُردَد است
آورده در حضورِ تو اُمّ الکتاب را
شُکرِ خدا برای گرههای کورِ ما
آوردهای هزار دَمِ مستجاب را
چشم پدر زِ شوق و شعف برق میزند
وقتی سلام میکنی عالیجناب را
میدان برایِ عرضِ ادب سجده میکند
تا دست میکشی سر و یالِ عقاب را
تو حیدری که آمده تکرار میشوی
وقت نبرد تیغ علمدار میشوی
@hosenih
در خاک میروند تمامِ سوارها
با دیدنِ تو ای نفسِ ذوالفقارها
حتیٰ هنوز بین دلیران زبانزد است
یک صحنه از حضور تو در تار و مارها
تو میزدی به سینهی لشگر ولی چه سود
یک تن نبود دور و برت از فرارها
تیغ تو چرخ میزند و چرخ میزند
صدها هزار دست و سرِ نابکارها
از نازِ ضربِ شصتِ تو بد مست میشود
شمشیر تو که زَهره دَرَد از شکارها
از نازِ ضربِ شصتِ تو تکبیر میکشد
عباس ، وقتِ دیدنِ این کار زارها
نامت حماسهای ست که پیدا نمیشود
هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمیشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih