بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شب_نوزدهم
#محمود_ژولیده
▶️
بابا خوش آمدی چه عجب مال من شدی
شبهای قبل وقف حسین و حسن شدی
چیزی بمن نگفتی از این راز سر به مُهر
اصلاً چه شد که سر زده مهمان من شدی
@hosenih
از ابتدای ماه نگاهم به این در است
لاغر شدی نهیف شدی دل شکن شدی
با من سکوتِ محض نمی کردی ای دریغ
ای ناطق خدا چقدر کم سخن شدی
بابا بجان تو دل من شور می زند
با بانوی بهشت مگر هم سخن شدی
@hosenih
این حالَتَت شبیه به حالات مادر است
حالا چه شد که این همه فکر کفن شدی
اینقدر ذکر آیة ((انّا اِلَیه)) چیست؟
گویا که حاملِ خبرِ پَر زدن شدی
افطار تا سحر سخن از وصل می کنی
آمادة ارادة کشته شدن شدی
@hosenih
مرغان خانه هم دم از این داغ می زنند
انگار خویش باعث این خواستن شدی
بابا نگفتم از حرمِ زینبت مرو؟
رفتی ز پیش زینب و خونین بدن شدی
گفتی بمن که زینبِ ام المصائبم
باید کنم نظاره که چه خونین دهن شدی
@hosenih
ضربت به فرق شاه ولایت روا نبود
آیا همین مقدمه کربلا نبود
⏹
© کانال رسمی"حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_علی_ع_بستر_شهادت
#محمد_فردوسی
▶️
جاده ی وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظه ی پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانی اش
یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود
@hosenih
گوشه ی خانه به سر قرآن گرفته زینبش
بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود
چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت
گوییا آماده ی رفتن به سوی یار بود
بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی
در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود!
یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود
یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود
غصّه ی خانه نشینی و غم سی ساله اش
پیش چشمش می گذشت و غرق این افکار بود
ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه
مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود
@hosenih
آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته
ضربه ی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود
... آمد استقبال او با شاخه ی گل، همسرش
روی دستش غنچه ی شش ماهه ی خون بار بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
بابا بمان که هستی زینب فدای تو
گویا نوشته اند شهادت برای تو
مانند روز آخر زهرا شدی پدر
قالب تهی مکن که نبینم عزای تو
@hosenih
گویا جواب کرده طبیبت حسین را
مخفی کند ولی ز همه مجتبای تو
دارد عجیب این دل من شور می زند
این کاسه های شیر نباشد دوای تو
انگار اعتماد ندارم به کوفیان
گرچه نشسته اند یتیمان به پای تو
گه گاه می رسد خبری از نگاهشان
عهد تو را وفا نکند بی وفای تو
***
این شیر را بنوش ولی یا علی! بدان
کوفه دهد جواب همه خوبیای تو
شبها که آمدی به در خانه های ما
آید تلافی اَش به سر بچه های تو
@hosenih
بسپار خوب چهرۀ ما را بخاطرت
با زینبت حساب شود ماجرای تو
حالا قرار ما سرِ دروازه های شهر
سنگ است و اهل بیت تو و ابتلای تو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
ای شهید عدل خود در بیت داور یا علی
ای غمت از ریگ صحراها فزونتر یا علی
مرد بدر و مرد خیبر، مرد احزاب و احد
از چه بستی چشم و افتادی به بستر یا علی؟
@hosenih
سفرهها خالی ز نان و دیدهها از اشک پر
بعد تو کی بر یتیمان میزند سر یا علی؟
تا بشوید روی خونین تو را با اشک خویش
آمده بر دیدنت زهرای اطهر یا علی
بدترین زخم تو این باشد که این دنیا تو را
میکند با پور بوسفیان برابر، یا علی
صبر تو بر حفظ دین در خانۀ آتشزده
سختتر باشد بسی از جنگ خیبر، یا علی
زخم دل را میتوان دید و برای آن گریست
دیدن زخم جگر نبوَد میسر یا علی
بر سرت یک زخم بود و بر دلت آمد مدام
لحظه لحظه زخم، روی زخم دیگر یا علی
@hosenih
چشم تو شد بسته، اما چشمشان در راه توست
حمزه و پیغمبر و زهـرا و جعفر یا علی
همچو خون کز برگ برگ نخل«میثم» میچکد
بر تو گرید دیدهها تا صبح محشر یا علی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
تا صبح گرد بسترت آرام می پرم
شاید دوباره بال بگیری کبوترم
@hosenih
شد قسمتم دوباره پرستاری ات کنم
بابا بگویم و تو بگویی که دخترم...
از بس که قطره قطره ی خونت گرفته ام
خون لخته بسته است تمامی معجرم
@hosenih
شکر خدا که خون سرت بند آمده
دیدی چه کرد چادر خاکی مادرم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
بستی نگاه خستۀ خود را چرا به در
داری به سوی فاطمه بابا مگر نظر
قرآن کنار بستر تو باز کرده ام...
بابا ببین که آمده وَانشَقَّتِ القمر
فهمیدم از نگاه ترت... رفتنی شدی
امشب به جان چشم تو می ترسم از سحر
گفتی کفن بیاور و رفتی ز هوش باز
آرامش مرا مبر ای مهربان پدر
قرآن به سرگرفته ام و زار می زنم
با قلب خسته نالۀ قهار! می زنم
@hosenih
قلب مرا دوباره به آتش مزن پدر
باچشم بسته لب مگشا برسخن پدر
آهسته حرفهای خصوصی خویش را
پنهان ز اهل خانه مگو با حسن پدر
از کربلا و هجمه غمها و تیغ و تیر...
گفتی حکایت تن بی پیرهن پدر
خیره شدی به معجر روی سرم چرا؟!
خون می چکد زچشم تو در پیش من پدر
دارد برای تو حسنم سینه می زند
گریان... حسین بی کفنم سینه می زند
@hosenih
بودم خراب از غم و اکنون خرابتر
از داغ روی تو شده ام دل کباب تر
گویا در آستان خداوند لاشریک...
آن کس مقرب است که دیده پرآبتر
بعد از تو ای سلام بدون جواب نیست-
در کوفه از سلام حسن بی جوابتر
با روی خون گرفته به من گفته ای که نیست
از آن سر بریده محاسن خضابتر
رنگت پریده است پدرجان سکوت کن
دیگر بس است روضه! به قرآن سکوت کن
@hosenih
گاهی نظر به کام حسن می کنی وگاه...
باچشم خیس می کشی از عمق سینه آه
گاهی زهوش می روی و بعد... بی رمق
می افکنی به حلق حسینم فقط نگاه
جانم به لب رسیده پدر بسکه بهر من
گاهی ز کوفه حرف زدی، گاه قتلگاه
گفتی که اهل کوفه مرا سنگ می زنند
پیش سربریده و اطفال بی پناه
آن روز پس دلاور رعنای من کجاست؟!
عباس تکیه گاه حسین و حسن کجاست!؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
چشم های به رنگ خون ات را
بر پرستار خود کمی وا کن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کن
@hosenih
گر چه بستم شکاف زخمت را
خونِ تازه دوباره می ریزد
گر چه بر معجرم گره زده ام
لخته خون، پاره پاره می ریزد
@hosenih
بعد لبخند قاتلت بر من
تو چرا خنده می کنی بابا
شب بی مادریِ ما را باز
این چنین زنده می کنی بابا
@hosenih
واژه هایی که خاطرات من است
باز تکرار می کنی هر بار
کوچه ی تنگ، خنده و هیزم
میخ در، دود، آتش و دیوار
@hosenih
مُردم از روضه خوانی ات امشب
سوختم پایِ هر وصیت تو
سرِ شب از شکاف در دیدم
حال عباس را ز نیت تو
@hosenih
دست او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کن ای رشید علی
پیش زهرا کن آبرو داری
آبرویم بخر، امید علی
@hosenih
جان تو، جان خواهرت زینب
ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا
جان تو، جان دخترانِ حسین
@hosenih
نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمه ای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد
@hosenih
دست هایت اگر زمین افتاد
نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر
@hosenih
تشنه لب مشک آب را به لبِ
کودک بی زبان بگیر عباس
تیر وقتی به چشم هایت خورد
مدد از زانوان بگیر عباس
@hosenih
دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک می افتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو
به زمین چاک چاک می افتی
@hosenih
مادری می رسد به بالینت
دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#محمود_ژوليده
▶️
یک شب دگر تو منتظرم باش، فاطمه
مَرهم برای زخم سرم باش، فاطمه
یک عمر، انتظار تو را میکشم بس است
هجرانِ روزگار تو را میکشم بس است
@hosenih
از سینهٔ شکستهٔ تو سینه اَم پُر است
از بازوان خستهٔ تو سینه اَم پُر است
آری شنیدنیست، غم اینچنینی اَم
طولانی است قصهٔ خانه نشینی اَم
می آیم و نگفتنی اَت را بمن بگو
آن قصهٔ شنیدنی اَت را بمن بگو
من مانده ام هنوز، از آن رو گرفتنَت
وای از زمانِ دست به پهلو گرفتنَت
ایکاش حرفی از در و دیوار میزدی
یکذّره حرف، از نوک مسمار میزدی
غیر از وصیتت، به شبِ رفتنَت به من
چیزی نگفتی عاقبت از محسنت به من
@hosenih
صد ماجرا و اینهمه تُوداری، ای دریغ!
رفتی تو با تمام گرفتاری، ای دریغ!
یادم نرفته آخرِ خط، گفتی یاعلی
بودی بخون و خاک و فقط، گفتی یاعلی
حالا علی بسوی تو پرواز میکند
عقده ز استخوانِ گلو باز میکند
گویا هنوز منتظرِ من نشسته ای
من با سرِ شکسته، تو پهلو شکسته ای
تازه حسن مصیبتش آغاز میشود
کم کم صدای غربتش آغاز میشود
دارد حسین، زمزمهٔ کربلا به لب
زینب صبور، در همه غمهاست روز و شب
@hosenih
میبینم آن زمان که سرم، جنگ میشود
دامانِ اهل کوفه پُر از سنگ میشود
وای از شکستنِ سرِ زینب، ز سنگ بام
وای از غم غریبیِ زینب، به شهر شام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#مناجات_با_خدا
#غلامرضا_سازگار
▶️
هزاران بار استغفار كردم
دوباره جرم خود تكرار كردم
تو گفتي من غفورم ، من هم اينك
به جرم خويشتن اقرار كردم
@hosenih
برو اي آتش دوزخ كناري
كه من رو بر در غفار كردم
دوباره عفو كن يارب! اگرچه
من از اين توبه ها بسيار كردم
به ذكر خود شفايم ده كه عمري
دلم را از گنه بيمار كردم
از آن گشتم دچار خواب غفلت
كه ديو نفس را بيدار كردم
تو از اول عزيزم آفريدي
ولي من، حيف! خود را خوار كردم
تنم كاهيده همچون كاه و بر دوش
بسي كوه گنه را بار كردم
@hosenih
تو بودي يار من افسوس! افسوس!
كه من رو جانب اغيار كردم
تو با «ميثم»نبودت غير خوبي
ولي من با تو بد رفتار کردم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#میثم_رنجبر
▶️
غمش همواره بی پایان بماند
و سفره غرق بوی نان بماند
@hosenih
علی شد کشته تا در شیعیانش
" یتیمی" درد بی درمان بماند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#یوسف_رحیمی
▶️
می رود سمت مسجد کوفه
با دلی خسته از زمانهی خود
خسته از کوفیان و بی دردی
غرق اندوه بی کرانهی خود
@hosenih
می رسد با دل پر آشوبش
مرد غربت، انیس سجاده
هم دم چشم های بارانیش
می شود چشم خیس سجاده
@hosenih
رنگ دلتنگی شفق دارد
سال ها آفتاب چشمهانش
مصحفِ غربت و غم و درد است
صفحه صفحه کتاب چشمانش
@hosenih
گریه های شبانهی او را
گونهی خیس ماه می داند
شرح سی سال بی کسی اش را
دل بی تاب چاه می داند
@hosenih
سر خود را شب پریشانی
می گذارد به دوش نخلستان
می شود سوگوار چشمانش
دیدهی گریه پوش نخلستان
@hosenih
می رود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بی حساب شود
می رود تا محاسن خورشید
بین محراب خون خضاب شود
@hosenih
می رود تا که مستجاب شود
ندبه های شبانه اش حالا
می رود تا خدای خوبی ها
مرتضی را بگیرد از دنیا
@hosenih
بین محراب اشک و دلتنگی
موسم آخرین سجود آمد
ناگهان مثل صاعقه، تیغی
بر سر آسمان فرود آمد
@hosenih
سجدهی تیغ و ابروی خورشید
باز شقّ القمر شده انگار
بین محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
@hosenih
شوق پرواز بال و پر می زد
در تپش های چشم کم سویی
آمد از آسمان به دنبالش
بی قرار شکسته پهلویی
@hosenih
در کنار غروب چشمانش
آه سعی طبیب بی معناست
سال ها بی قرار رفتن بود
بعد زهرا شکیب بی معناست
@hosenih
راوی سال ها پریشانی ست
گیسویی که چنین سپید شده
در دل کوچه های دلتنگی
سال ها پیش از این شهید شده
@hosenih
هرگز از یاد او نخواهد رفت
سورهی کوثر و در و دیوار
آتش و تازیانه و سیلی
غنچهی پرپر و در و دیوار
@hosenih
دست او بسته بود اما دید
گل یاسش به یک اشاره شکست
در هجومی کبود و بی پروا
دست و پهلو و گوشواره شکست
@hosenih
رفت و دل خستگان این عالم
در غم غربتش سهیم شدند
و یتیمان شهر دلتنگی
بار دیگر همه یتیم شدند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیر_المومنین_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
با عدالت باز آب و دانه را تقسیم کرد
قسمت همسایه و بیگانه را تقسیم کرد
@hosenih
بارها بین یتیمان بار روی شانه را
بعد در بازی خمید و شانه را تقسیم کرد
عدل محور بودنش طوری نمایان گشت که
تیغ یکسان فرق سر تا چانه را تقسیم کرد
تا به بستر رفت چون زهرا،علی هم عاقبت
با زن و فرزند کار خانه را تقسیم کرد
آنچه که از داستان کوچه تعریفی نبود
با چه چاهی این غم مردانه را تقسیم کرد
@hosenih
روی پیشانیش تیغ ابن ملجم چون نشست
بین صدها شمع یک پروانه را تقسیم کرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih