eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ یوسفِ گُمگشته‌ای دارد دلِ کنعانی‌ام شمعم و در خویش میریزم شبی بارانی‌ام آه احساسِ مرا ای کاش میفهمید شهر من به دنبالِ توام بس نیست سر گردانی‌ام @hosenih چند روزی مثلِ تو صبح و شبِ ما گریه شد چند چین اُفتاده مانندِ تو در پیشانی‌ام من که ارزان میفروشم تو گرانش میخری می‌شود با هِق هِقی شش گوشه ای ارزانی‌ام خانه ات آباد با گریه خرابم می‌کنی من خرابِ روضه هستم تشنه‌ی ویرانی‌ام آب می نوشم ولی انگار آتش می شوم آب می نوشم ولی با آب می سوزانی‌ام @hosenih شیعَتی مَهما شَرِبتُم ماءَ عَذب وای من یاد لبهایش فقط یک عمر می‌گریانی‌ام یک حسن جانم بگو ماهم گریبان می‌دریم شب شبِ درد یتیمی شد اگر طوفانی‌ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اشکهای ما به دامان کریمی می‌سد نامه‌ی حاجات ما با یاکریمی می‌رسد @hosenih هرکه در این روضه می‌آید برای معرفت پایش آخر بر صراطِ مستقیمی می‌رسد هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی می‌رسد پرده‌ها اُفتاد تا چیزی نفهمیم از غمت ما نمی‌میریم چون لطفِ عظیمی می‌رسد بوی تربت می‌رسد از آن محاسن از حرم هر کجایی بویِ سیبت با نسیمی می‌رسد رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد حتم دارم بر سرم دستِ رحیمی می‌رسد @hosenih این دو شب این گریه‌ها بوی یتیمی میدهد این دو شب با مادری مردِ کریمی می‌رسد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هستم از راه و چاه ها آگاه پیرو راه والِ مَن والاه بنده ای عاشقم، سخن کوتاه هست نامم همیشه عبدالله @hosenih فخر دارم، کریم زاده شدم پاسبان حریم، زاده شدم شور پرواز، از ازل دارم کفن خویش در بغل دارم میل برچیدن هُبَل دارم ارث از فاتح جمل دارم عمه دستم مگیر، صف شکنم یازده ساله ام ولی حسنم بین لشگر عمو اسیر شده لب خشکش چنان کویر شده بهر قتلش کسی اجیر شده جان عمه ببین که دیر شده من چگونه فقط نظاره کنم؟! بگذار عمه فکر چاره کنم عمویم سنگ بر جبینش خورد بر زمین، چهره ی مبینش خورد آتشی بر دل حزینش خورد ضربه بر چشم نازنینش خورد بنشینم که دست و پا بزند؟! تشنه لب، آب را صدا بزند؟! تا ته قتلگاه و گودالش می روند این قبیله دنبالش غرق خون است جسم بی حالش نکند تا کنند پامالش عرش حق روضه خوان و گریان شد شمر با خنجرش نمایان شد آه عمه دگر رهایم کن جان فدای عمو، صدایم کن نذری شاه کربلایم کن می روم عمه جان دعایم کن تا شوم من هم از سپاه حسین می روم تشنه، قتلگاه حسین عاشقی را من از پدر دارم همچنان فاطمه جگر دارم زرهی نیست؟! بال و پر دارم بازویی همچنان سپر دارم من نمردم به او لگد بزنند نیزه با کینه و حسد بزنند آه از روی عرش برخیزید نیزه داران از او بپرهیزید @hosenih دست من را به پوست آویزید جسم و جان مرا فرو ریزید عمویم را به خاک و خون نکشید از تنش کهنه پیرهن نبرید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چیزی نمانده از بدن او حیا کنید دست مرا به جای سر او جدا کنید @hosenih خواهر تمام دار و ندارش برادر است تا جان نداده عمه ، عمو را رها کنید من مثل مجتبی و عمو مثل فاطمه گودال هم مدینه شده ، کوچه وا کنید ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید ای پیرمردهای کوفه ، مبادا که بعد من بی حرمتی به پیکر او با عصا کنید باید که این جهاد علی اصغری شود پس زود ِ زود حرمله را هم صدا کنید تا عمه را غریب تر از این ندیده ام جان مرا ازین قفس تن رها کنید @hosenih خیلی برای عمه دلم شور می زند ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ وقتی که از حال عمویش با خبر شد آتش وجودش راگرفت وشعله ور شد @hosenih ازدستهای عمه دست خود کشید و فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد آمد میان گودی گودال و با دست جان عموی نیمه جانش را سپر شد تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد دستش برید وطفلکی بی بال وپرشد @hosenih بادست آویزان شده بر پوست میگفت: حالا زمان دیدن روی پدر شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نخواه خیمه بمانم دلم شکسته شود ازاینهمه غم و اندوه بی تو خسته شود @hosenih چگونه دق نکنم؟! وقت رفتن از اینجا به پیش چشم ترم دست عمه بسته شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای در غمت هلال محرم گریسته خورشید و ماه نه ، همه عالم گریسته صاحب عزای توست خداوند ذوالجلال جبریل روضه خوانده و آدم گریسته @hosenih از لحظه ای که چشم به عالم کشوده ای درماتمت پیمبر اکرم گریسته در کوه طور موسی عمران فشانده اشک بربام چرخ عیسی مریم گریسته آب از خجالت لب خشک تو گشته آب شمشیر و تیر و سنگ و سنان هم گریسته گرآسمان به اشک شود غرق در غمت سوگند می خورم به خدا کم گریسته طول زمان به یاد تو ماه محرم است تنها نه برتو ماه محرم گریسته روی خدا تویی که زخون گشته ای خضاب چشم خدا علی ست کز این غم گریسته @hosenih هرماه نو که سرزده از بام آسمان دیدم هلال با کمر خم گریسته فردا حضور حضرت زهرا گواه باش یک عمر از برای تو میثم گریسته ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از خون به دستِ خویش حنا می‌كِشم بیا هـر لحظه انتظارِ تو را می‌كِشم بیا در حجله پیشِ پایِ تو پا می‌كِشم بیا چه حسرتی برایِ عبا می‌كِشم بیا دور و برم بدونِ تو آشوب می‌شود گلزارِ تشنه‌ی تو لگدكوب می‌شود @hosenih معنا نداشت با تو یتیمی برای من از بس‌كه داشتی همه‌گونه هوایِ من دیگر نمانده جوهره‌ای در صدایِ من شن‌های داغ پُر شده از ردِّ پایِ من تنهائی‌ات در آتشِ آهم مقیم كرد دیدی مرا دچارِ بلائی عظیم كرد @hosenih تغییر كرده شكلِ سَرم، زودتر بیا سرنیزه رفت تا جگرم، زودتر بیا در معرضِ دو چشمِ ترم زودتر بیا شد تكّه‌تكّه بال و پرم زودتر بیا تا قابلِ شناختنم، از حرم بیا تا سهمی از تنم ببرد مادرم بیا @hosenih این قومِ غیظ‌كرده مرا بی‌هوا زدند در حجله استخوانِ جناقم به جایِ قند سائیده شد به هم وسطِ آن بگوبخند این تار و پود ریخته پاشیده را ببند وقتی فشار رویِ گلو سخت می‌شود كم‌كم اَدایِ لفظِ عمو سخت می‌شود @hosenih سرنیزه نقشِ پیرهنم بد كشیده است رویِ هِجاهِجای تنم مَدّ كشیده است گل‌دسته‌ای حوالیِ گنبد كشیده است مژده بده، یتیمِ حسن قدّ كشیده است این لشكر سواره مرا دوره كرده‌اند تنها به یک اشاره مرا دوره كرده‌اند @hosenih یك لشكر ایستاده فقط سنگ می‌زند با تیغ و تیر و نیزه هماهنگ می‌زند حالا كه گشته عرصه به من تنگ می‌زند قاتل نشسته مویِ مرا چنگ می‌زند با هر نسیم آینه‌ات خاک می‌خورد در هر هجوم زخمِ تنم چاک می‌خورد @hosenih قدرِ دعایِ هر سحرت را نداشتند اصلاً تحملِ پدرت را نداشتند نه! چشمِ دیدنِ پسرت را نداشتند از من توقعِ سپرت را نداشتند بر خاکِ این كویر مرا پهن كرده‌اند جایِ كمی حصیر مرا پهن كرده‌اند @hosenih بد جور ماه‌پاره‌ی تو گیرِ نعل‌هاست قرآنِ یادگارِ حسن زیر نعل‌هاست نرمیِ سینه‌ام سرِ تأثیرِ نعل‌هاست این چند فصل حاصلِ تحریرِ نعل‌هاست این بارِ اوّل است چنین نامرّتبم در پیچ و تابِ این همه ابرو مُعَذَّبَم @hosenih در چنگِ ظلمِ چند نفر زخم خورده‌ام حالا بیا ببین چقدر زخم خورده‌ام از دستِ قومِ تنگ‌نظر زخم خورده‌ام خیلی شبیهِ زخمِ تَبَر زخم خورده‌ام جان می‌دهم كه باز بگیری ببر مرا حَظّ می‌كنم دوباره بخوانی پسر مرا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بر من که جلب شد نظرت ای عزیز من زد فکر تازه‌ای به سرت ای عزیز من رفتی درون خیمه و خوشحال آمدی با دست‌خطی از پدرت ای عزیز من بر دست و پای من چه قدَر بوسه می‌زنی گل کرده باز هم هنرت ای عزیز من @hosenih راضی شدم... برو... به خدا می‌سپارمت دور از بلا شود سفرت ای عزیز من با رفتن تو خنده‌ی لشکر بلند شد پیچیده بینشان خبرت ای عزیز من شمشیر و نیزه‌ها همگی قد علم‌کنان صف بسته‌اند دور و برت ای عزیز من وقتی که نعل‌ها به رویت پا گذاشتند رنگ خسوف شد قمرت ای عزیز من در زیر دست و پا چه قدَر دست و پا زدی چیزی نمانده از اثرت ای عزیز من چسبیده‌ای به خاک... شبیه عسل شدی کندو شده است رهگذرت ای عزیز من طشتی نداشتم که برایت بیاورم مثل حسن شده جگرت ای عزیز من @hosenih ذهن مرا کشانده به پنجاه سال پیش عطر مدینه‌ی کمرت ای عزیز من سینه به سینه می‌برمت سمت خیمه‌ها نجمه شده است منتظرت ای عزیز من ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پشت خیمه قدم‌زنان به دعا داشت با درگه خدا نجوا ای خدا عاشق عمو هستم تو خودت راضی‌اش کن از دستم @hosenih چاره‌ی درد را نمی‌دانم او غریب است من که می‌دانم تو اگر بر دلش بیندازی او به جانبازی‌ام شود راضی غیر تو یاوری ندارد او در حرم اکبری ندارد او به نفس‌های عمه‌ام زینب یک‌تنه یاری‌اش کنم یا رب من در این حرب‌گاه می‌جنگم با تمام سپاه می‌جنگم بر لبم بهترین غزل دارم جام شیرین‌تر از عسل دارم @hosenih من که شاگرد رزم بَدرِینَم پسر مجتبای صفّینم سبط حیدر ز نسل زهرایم حسن مجتبای اینجایم دیده‌ام دوره‌های بس حساس شیوه‌ی جنگیِ عمو عباس در کلاس عمو حسین اصلاً نیست شاگرد اولی چون من رفته‌ام دوره‌ی شجاعت را خوب آموختم اطاعت را در کلاس علیِّ اکبر هم دوره‌ی بندگی ندیدم کم من گل سرخ و سبز این چمنم با حسین و سلاله‌ی حسنم @hosenih می‌رسانم به اشک و شیون و شین دست‌خط حسن به دست حسین *** چون حسین نامه‌ی حسن برداشت خط او دید و روی دیده گذاشت قاسم بن الحسن تمنا کرد اذن میدان گرفت و پر وا کرد کفنی بر تنش عمو پوشاند و نقابی به روی او پوشاند پاره‌ی ماه سوی میدان شد لرزه‌ای در سپاه عدوان شد @hosenih ای عجب هیئتی عجب کفنی هیبتش هاشمی، قَدَش حسنی و أنا بن الحسن که افشا شد لشگر کوفه در تماشا شد نوجوان و به لشگر افتادن با یلان عرب در افتادن هر که از هر طرف تهاجم کرد لاجرم دست و پای خود گم کرد به دَرَک رفت خصم رسوایش اَزرَقِ شامی و پسرهایش رزم جانانه‌اش که غوغا کرد کینه‌های مدینه سر وا کرد دور تا دور او گره افتاد در میان محاصره افتاد نیزه‌ها بود و ماجرای حسن تیر باران تازه‌ای به کفن @hosenih دشمن از هر طرف که راهش بست زیر نعل ستور سینه شکست ناله‌ی او بلند شد: عمّاه به حرم می‌رسید وا اُماه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن عمه حریف گریه‌ی زن‌ها نمی‌شود @hosenih تا جان نداده مادرت از جا بلند شو زخم جگر به گریه مداوا نمی‌شود باید مرا به سمت حرم با خودت بری من خواستم که پا شوم اما نمی‌شود باور نمی‌کنم چه به روزت رسیده است اینقدر تکه‌سنگ که یک‌جا نمی‌شود تقصیر استخوان سر راه مانده است راه نفس گمان نکنم، وا نمی‌شود @hosenih این نعل‌های تازه چه کردند با تنت عضوی که از تو گمشده پیدا نمی‌شود بی‌تو عمو اسیر تماشا شده ببین قدت شبیه قامت سقا شده ببین مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده دشتی از آه شعله‌زنت زیر و رو شده پیراهنی که بر بدنت بود کنده‌اند پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده با من بگو به دست ِ که افتاده کاکلت این طور موی پُرشِکنت زیر و رو شده @hosenih از بس‌که سنگ بر سر و پای تو ریخته از بس‌که نیزه روی تنت زیر و رو شده انگار جای فاصله‌ها پر نمی‌شود از بس تمامی بدنت زیر و رو شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اذنم بده عمو که دلم تنگ اکبر است از غصه‌ی تو دیدن، عمو! مرگ بهتر است قاسم به خیمه باشد و تو غصه می‌خوری؟ آماده‌ام چرا تو دل از من نمی‌بری؟ @hosenih هر لحظه بیشتر قفسم تنگ می‌شود تو غصه می‌خوری نفسم تنگ می‌شود مثل حبیب و عون و وهب، عابس و زهیر یک ذره کن دعا که شوم عاقبت‌به‌خیر خیر است گر زره نشد اندازه‌ی تنم چون در عوض عبای تو گردید جوشنم راضی است فاطمه ز من آیا سؤال کن فرزند و نایب حسنت را حلال کن @hosenih سمتم روانه لشگری از نیزه‌دار شد گفتم علی ولی بدنم سنگ‌سار شد حرف از علی به فرق تو شمشیر می‌زنند حرف از حسین گر بزنی تیر می‌زنند هم دل شکست و هم سرم اینجا شکسته شد هم سینه مثل سینه‌ی زهرا شکسته شد مولا بیا نیامده تا سوی من اجل بار دگر ببینمت احلی من العسل @hosenih لحظات آخر است عمو جان شتاب کن بار دگر مرا پسر خود خطاب کن مثل علی سرم سر زانو بگیر عمو خاک از رخم شبیه رخ او بگیر عمو آهسته‌تر ببر به حرم پیکر مرا آرام کن هم عمه و هم مادر مرا @hosenih با دخترت مگو که به میدان چه دیده‌ام در زیر پای اسب عدو قد کشیده‌ام این است حرف آخرم ای شاه عالمین صد جان همچو من به فدای تو یا حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih